جنگجویان شهر
گزارش تحلیلی- جامعهشناختی «همشهری» درباره حضور و رفتار موتورسواران در خیابانهای تهران که سالهاست محل بحث و نظر است
الناز محمدی:
هر روز به جنگ میروند؛ میروند برای بالا و پایین کردن خیابانها، بردن مسافرها به این طرف و آن طرف و درآوردن پولی برای زندگیشان اما هیچکس آنها را دوست ندارد؛ آنها را دوست ندارند وقتی صدای موتورشان به گوش میرسد، وقتی در ترافیک لایی میکشند، وقتی مسافر جا به جا میکنند. آنها گاهی هم پرخاش میکنند و خیلی وقتها هم پرت میشوند و میمیرند. تعداد زیادی از تهرانیها، موتورسوارها را،جنگجویان هر روزه شهر را دوست ندارند و دلیل برای دوست نداشتنشان هم بسیار است.
مردم میگویند از وقتی موتورسوارها به خیابانها آمدند و روزبهروز تعدادشان بیشتر شد، مشکلات رفتوآمد در شهرها هم بیشتر شد؛ بهویژه در تهران که مردمش یک روز بهخود آمدند و دیدند خیابانهای شهرشان نه دیگر در قرق ماشینها که در اختیار موتورهاست.
از طرف دیگر اما کم نیستند کسانی که از وقتی موتورسواری و مسافرکشی کردن با آن در خیابانها باب شد، استفادههای زیادی از آن کردند و ازدحام شهر و طرح ترافیک را دور زدند.
چه شد که موتورها، نقشی به این مهمی در شهرهای بزرگی مثل تهران پیدا کردند و مردم را هم عاصی کردند و هم گاه خوشحال؟ و این رفتار بیشتر وقتها متفاوت موتورسوارها در اقلیم خودمختار خیابانها، چه شد که برای آنها بهوجود آمد؟
«وقتی در ایران انقلاب شد، واقعیت این بود که بار این تغییر- لااقل خیابانیاش- بیشتر روی دوش مردم تهیدست جامعه آن زمان بود. بیانصافی است اگر یادمان برود که اکثر شهدای این انقلاب از همین طبقه بودند.
درست به همین دلیل نوعی از ادای دین یا نگرش در اکثریت مردم و بهویژه دستاندرکاران حکومتی پیدا شده بود که به این طبقه امتیازاتی غیررسمی و حتی کمی فراتر از قانون بدهد. در اوج آن هیجانها در هر تصادف دوچرخه با چهارچرخه، بدون رسیدگی مقصر همان چهارچرخه بود.
در دعواهای خیابانی هم حق با طرف ضعیفتر بود، نه با صاحب حق و اینگونه به نوعی فرودستپروری یا بهتر بگویم مستضعفپروری عرفی پرداختیم که در هر صورت به موتورسوار اجازه کمی تخطی از مقررات را میداد. اگر موتوری از جهت خلاف به اتومبیل نسبتا قیمتی شما میکوفت، فضا و عرف این چنین بود که از فکر و خیر دریافت خسارت بگذرید.
البته خیلی طول نکشید که از بین همین طبقه موردتوجه قرار گرفته، آنها که به نوعی ارتباطاتی داشتند و تحصیلاتی، به مقامهای کوچک و بزرگ دولتی دست یافتند و تعداد دیگری هم به کاری درآمدزا پرداختند.
بسیاری از زیرکترهایشان بعدها جزو مشاهیر رانتخوار از آب درآمدند. حالا به هر دلیلی برای همه آنها جا نبود و این خود دلیلی شد برای تعدادی از همین جا ماندگان که به نوعی عصیان دچار شوند. بسیاری از قانونشکنان را باید در بین همین طیف جستوجو کرد.
ضمن اینکه نمیشود منکر شد که آدمهای شرافتمند هم در بینشان بسیار دیده میشود؛ اما این اتفاق مثلا در فرانسه رخ نداد .
آنجا موتورسیکلتها هم دقیقا همان رفتاری را باید بکنند که چهارچرخهها میکنند، چون موتورسیکلت را خودشان انتخاب کردهاند و سرنوشت و جبر زمانه آنها را موتورسوار نکرده است. در غیر این صورت سروکارشان بهصورت جدی با برخورد قانونی خواهد افتاد و چنین تفاوتی است بین موتورسواران ما و آنها. آنها از موتورشان بهعنوان وسیلهای برای ورزش، تفریح یا یک وسیله رفتوآمد کاملا شخصی استفاده میکنند و قانون هم به آنها به چشم یک شهروند محترم نگاه میکند و نه متأسفانه بهعنوان یک موجود قابلترحم.» این اعتقاد «حسن نراقی»، پژوهشگری است که سالهاست درباره فرهنگ و رفتار اجتماعی مردم مطالعه میکند و مینویسد؛ او که پیش از این نتایج تحقیقاتش را در کتاب پرفروش جامعهشناسی خودمانی نوشته، 2ماه پیش در گفتوگویی، رفتار روزمره موتورسواران در شهرها را تحلیل کرده است.
حق همیشه هم با ماشینها نیست
برای بررسی جامعهشناختی حضور و رفتار موتورسواران در شهرها باید هر دو سر طیف را بررسی کرد؛ طیفی که در یک سرش جامعهشناسان معتقدند موتورسواران و رفتارهای متفاوتشان حاصل مشکلات اقتصادی و اجتماعی هستند و همیشه نباید آنها را مقصر دانست و یک سرش، سویهای کاملا متفاوت دارد. سعید خراطها-جامعهشناس- جزو دسته اول است.
او با تحلیل مسائل موتورسوارها میگوید: «اگر خشونتی در جامعه هست علت تولیدش را باید دید نه اینکه به قشری که تحت فشار بیشتری است و ناگزیر رفتار خشونت بار نشان میدهد آن را منتسب کرد؛ مثلا ما در جامعه میبینیم که کارگرها بیشتر با کارفرما دعوا میکنند چون از حقوق آنها حمایت نمیشود و فشارهای اجتماعی در آنها بیشتر است ولی نمیتوانیم بگوییم آنها لزوما انسانهای خشنیاند.
این موضوع درباره موتورسوارها هم وجود دارد یا درباره دستفروشها؛ کار متزلزل، درگیری با شهرداری و کسبه برای یک وجب جا موضوعاتی است که هر روز آنها را به هم میریزد و طبیعی است پس از این همه مشکلات، آنها خشونت داشته باشند؛ چون امنیت شغلی ندارند و جامعه از آنها حمایت نمیکنند».
او معتقد است سوارشدن بر موتور جرم نیست و حق هر شهروندی است که سوار موتور شود؛ «موتورسواران عوارض میدهند، بیمه پرداخت میکنند و مانند هر شهروندی حق حیات دارند و... ؛
این شهرداری و سایر مسئولانند که باید برای آنها امنیت ایجاد کنند، باید مسیرهای ویژه موتور ایجاد کنند و....؛
همانطور که در خیلی از کشورها این موضوع وجود دارد. ما میبینیم که در خیلی از شهرهای این کشورها، بعضی جاها حضور موتورها ممنوع است و خیلی جاها همانطور که پیاده لاین مخصوص دارد، موتورها هم دارند.» این جامعهشناس میگوید در ایران از موتورسوارها هیچ حمایتی نمیشود؛ «ترافیک سنگین تهران امکان دسترسی و حضور بعضی افراد به محل کارشان را دشوار میکند و مجبورند از موتور استفاده کنند.
از آن طرف بسیاری از افراد برای امرار معاششان از موتور استفاده میکنند. کارشان هم غیرمجاز نیست. آنها به مسیرهای شلوغ وارد میشوند و مردم را زودتر به مقصد میرسانند اما چون راه مشخصی برایشان تعیین نشده، دائم مجبورند از بین ماشینها حرکت کنند. در بیشتر کشورها برای وسایل نقلیه دو چرخ و سهچرخ اولویت قائلند و قوانین حمایتی از موتورسواران و دوچرخهها در اولویت است اما در ایران برعکس است.
به لحاظ فنی هم از موتورها حمایت نمیشود درصورتی که مشکلاتی که موتورها ایجاد میکنند هم راهحل دارد؛ مثلا اگر صداگیر بگذارند و موتورهای بهتری تولید شود و... صدا و آلودگی موتورها کمتر میشود.
موتورهای برقی و شارژی هم به بهبود هوا کمک میکند و ترافیک کمتر میشود.» خراطها در ادامه میگوید: «حالا سؤال اینجاست که چرا موتورسوارها میشوند آدمهای بدون کلاه و گواهینامه؟ من اخیرا با تعدادی از کسانی که میخواستند گواهینامه موتور بگیرند برخورد کردم.
آنها سالهاست موتورسوارند اما آنقدر سیستم گواهینامه ضعیف و ناتوان است که اساسا این حجم متقاضی را نمیتواند پوشش دهد. مثل این است که میخواهید معاینه فنی بگیرید ولی مراکز آن آنقدر کم است که همه در صفوف زیاد میمانند و در مقابل میگویند هرکس معاینه فنی نداشته باشد ماشینش را میخوابانیم و باز هم فشار مستقیم به مردم میآید». او معتقد است موتورسواران هیچ خدمتی در جامعه دریافت نمیکنند و نمیتوان از آنها انتظار رعایت قانون را داشت؛ «چه خدمتی به موتورسواران شده که انتظار داریم کلاه بگذارند؟
در این شهر همه به فکر سلامتیشان هستند اما شرایط ناسالمی وجود دارد. موتورسوارها هم درگیر همان مسائلیاند که همه هستند. ظالمانه است که موتورهای آنها قبض میشود و معیشت آنها را میگیرند. آنها خانوادههای توانمندی نیستند و این گناه آنها نیست.
اینکه موتور موتورسواران را هم بگیریم همین موضوع است؛ مگر راه درست را نشان دادهایم که از آنها انتظار داریم؟
شغلی برای آنها ایجاد نشده که این انتخاب غلط را بکنند. ما این حق را نداریم که نسبت به خشونت یک جمع خشن واکنش نشان دهیم، این بریدن روزی آنهاست. باید امکانات را ایجاد کرد و به فراخور آن انتظار داشت، در غیراین صورت انتظارهای دیگر بیجاست.»
موتورسواران؛ نمادی برای بیتوجهی به حقوق شهروندان
حسن موسویچلک-رئیس انجمن مددکاران اجتماعی- اما نظر دیگری دارد. او میگوید یکی از دلایل گسترش استفاده از موتورسیکلت، بیاعتنایی رانندگان به قوانین است درحالیکه شهروندان درحالت عادی و زمانی که خود استفادهکننده نیستند، این دورزدن قانون را نشانی از بیفرهنگی میدانند؛ او با این توضیح بخش مغفولمانده پدیده شایع موتورسواری یعنی آسیبهای روانی افراد موتورسوار و رانندگان را بررسی میکند.
حسن موسویچلک در توضیح دلایل گسترش پدیده موتورسواری میگوید: «جامعه با واقعیتی مواجه است و آن گسترش تکنولوژی و فناوریها در عرصههای مختلف ازجمله حملونقل است. موتور هم بهعنوان یکی از این وسایل، طرفداران خاص خود را دارد و در کشور ما بهویژه در کلانشهرها شاهد افزایش این پدیده هستیم.
چندین نکته درباره دلایل این گسترش وجود دارد که مهمترین آنها، سرعت حملونقل در ترافیک است؛ بهگونهای که بسیاری از منتقدان رفتارهای موتورسواران، خود درشرایط بعضی مواقع به سراغ موتورسیکلت میروند. مورد دیگر ارزان بودن حملونقل و حتی خرید این وسیله است.
بخشی دیگر هم به بیکاری کنونی برمیگردد که فرد احساس میکند با هزینه کمی میتواند خرج روزانه خود را بهدست آورد».
در کنار این موارد، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی به ضعف قانون و نحوه اجرا در برخورد با موتورسواران متخلف هم اشاره میکند: «قوانین در برخورد با موتورسواران هم آسانتر است و نحوه اجرای آن بهگونهای است که زمینه گریز را برای این افراد فراهم میکند که همه این موارد باعث شده تا یکی از اصلیترین گروههای تضییع حقوق شهروندی و دورزدن قانون همین موتورسواران باشند و الان میبینیم که آمار مرگو میر، معلولیت و مصدومیت ناشی از موتورسواری تا چه اندازه بالا رفته است».
او در ادامه توضیح میدهد که شهروندان، عامل اصلی تخلف در شهر را موتورسواران میبینند؛ «الان کیفقاپها و دزدان گوشی را مردم به اسم موتورسوار میشناسند. موتورسوار خیلی صریح و مکرر قانون را نقض میکند، برای مردم نمادی از بیتوجهی به حقوق شهروندان شده و در بسیاری از موارد در تصادفات منجر به فوت، موتور را عاملی تأثیرگذار میدانند. همه این تصاویر که مردم از موتورسیکلت میبینند، باعث ایجاد ذهنیت منفی از موتورسواران میشود.»
موسویچلک معتقد است که در این نگاه و تصور مردم نسبت به این صنف، نوعی تناقض هم وجود دارد؛ «اینکه مردم با استقبال خود و کمک گرفتن از موتور درشرایط حساس زمانی، تخلف موتورسواران را به رسمیت میشناسند و پذیرفتهاند که برای سرعت در رسیدن به مقصد، دورزدن قوانین رانندگی را بهرسمیت بشناسند اما در زمانی که خود استفادهکننده نیستند موتورسواری به شیوه کنونی را نقض حقوق شهروندی میدانند.» این تناقض اما چه تأثیری بر فرد که از موتور بهعنوان وسیله ارتزاق خود استفاده میکند، خواهد داشت؟
موسویچلک تأثیر اصلی را آسیب روانی میداند و در توضیح میگوید: «عمدتا قشر کمبضاعت و طبقه ضعیف جامعه، با موتور کار میکنند و از روی استیصال به این کار روی آوردهاند.
از طرف دیگر مردم این کار را بهدلیل دورزدن قانون میخواهند و در زمانی که خود سوار موتور نیستند آن را تقبیح میکنند و این موارد طبیعتا فشاری روانی و آسیب فراوانی برای این موتورسواران ایجاد میکند».
جنبه دیگر گسترش موتورسواری در شهری مثل تهران، آسیب به اعصاب و روان شهروندان است. رئیس انجمن مددکاران اجتماعی درباره این موضوع هم میگوید: «آسیبهای روانیای که موتور برای مردم و شهروندان ایجاد میکند، جنبه آشکار این پدیده است و تقریبا هر شهروندی آن را تجربه کرده است؛ به نوعی امنیت روانی مردم تحتتأثیر رفتارهای نابههنجار موتورسواران قرار گرفته و هر روز هم بیشتر میشود».
موسوی ادامه میدهد که آسیبهای روانی پدیده موتورسواری و کار با موتور، تنها جنبه فردی ندارد و تصویر یک شهر در ذهن مردم را هم تغییر میدهد و تصویری مشابه شهر بیقانون، شهر بینظم و شهر بیکلانتر را در ذهن میسازد که نمیتواند کارنامه روشنی برای مدیران شهری باشد.
سعید خراطها، جامعهشناس:
حقوق موتورسواران هر روز در خیابانهای شهرها پایمال میشود و نمیتوان از آنها انتظار رفتار عادی داشت.
موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران:
آسیبهای روانی پدیده موتورسواری و کار با موتور، تنها جنبه فردی ندارد و تصویر یک شهر را هم در ذهن مردم تغییر میدهد