تلاش دختر جوان برای نجات خواستگارش از قصاص پایان شیرینی داشت
دختر جوان فرشته نجات خواستگارش شد
الهه فراهانی | روزنامهنگار
تلاش دختر جوان برای نجات جان خواستگارش که قاتل مادربزرگش بود، نتیجه داد و او از مجازات قصاص رهایی یافت.
به گزارش همشهری، اسفند سال93 زنی سالخورده در یکخانه ویلایی در اطراف تهران به قتل رسید و از همان زمان تحقیقات برای کشف راز این جنایت شروع شد. مقتول زنی 74ساله بود که پس از مرگ شوهرش بهتنهایی زندگی میکرد و جسدش توسط دخترش که برای سرکشی به خانه او رفته بود، پیدا شده بود.
با حضور تیم جنایی در محل مشخص شد که جنایت با انگیزه سرقت رخ داده و قاتلان پس از آنکه با ضربه گلدان زن سالخورده را به قتل رساندهاند، طلاهایش را دزدیده و فرار کردهاند.
سرنخ؛ موبایل دزدان
شواهد نشان میداد که سرقت مرگبار از سوی فردی آشنا رخ داده که بهراحتی وارد خانه ویلایی زن سالخورده شده است. درحالیکه مأموران سرگرم بررسی صحنه جرم بودند، ناگهان صدای زنگ موبایلی به گوش رسید. گوشی زیر مبل بود و در ادامه معلوم شد که آن متعلق به عامل جنایت بوده که در خانه مقتول جا مانده است.
رازگشایی از جنایت
صاحب موبایل پسر 19سالهای به نام نیما بود که دستگیر شد. او وقتی شواهد را علیه خود دید، راز قتل زن سالخورده را فاش کرد و گفت که همدستش در این سرقت نوه مقتول به نام بیتا 17ساله بوده است. بهاینترتیب بیتا نیز دستگیر شد و در بازجوییها گفت: من و نیما عاشق هم بودیم؛ اما وقتی به خواستگاریام آمد، پدر و مادرم مخالفت کردند. برای همین تصمیم گرفتیم با هم فرار کنیم؛ اما برای شروع زندگی نیاز به پول داشتیم.
وی ادامه داد: پیشنهاد سرقت از خانه مادربزرگم را من به نیما دادم و او اگرچه در ابتدا مخالف بود، اما با اصرارهای من قبول کرد. روز حادثه هردوی ما لباس مردانه پوشیدیم و به خانه مادربزرگم رفتیم. او شبها زود میخوابید و من مطمئن بودم خواب است. طبق نقشه قرار بود طلا و جواهراتش را سرقت و بعد فرار کنیم؛ اما از بخت بد ما مادربزرگم که خوابش سبک بود با شنیدن سروصدای ما بیدار شد. من فورا به سمت آشپزخانه رفتم و پشت یخچال پنهان شدم؛ اما مادربزرگم با نیما گلاویز شد و او برای فرار از مخمصه با گلدانی که روی میز کنسول بود ضربهای به سر مادربزرگم زد. هردو دستپاچه شدیم و درحالیکه مادربزرگم غرق خون روی زمین افتاده بود، من و نیما بدون اینکه سرقتی انجام دهیم، گریختیم.
مکث
خواستگاری در زندان
نیما و بیتا پس از بازسازی صحنه قتل روانه زندان شدند و مدتی بعد پای میز محاکمه رفتند. با حکم دادگاه نیما به قصاص و بیتا به جرم معاونت در قتل به زندان محکوم شد. این دختر پس از چند سال از زندان آزاد شد؛ اما چون خودش طراح نقشه سرقت بود، همچنان رابطهاش را با نیما حفظ کرده بود؛ بهطوریکه پسر جوان در زندان از بیتا خواستگاری کرد. از آن پس دختر جوان به تکاپو افتاد تا از مادر، خاله و داییاش رضایت بگیرد تا خواستگارش از مجازات مرگ رهایی یابد. تلاشها نتیجه داد و اولیای دم قاتل را بخشیدند و او چند روز قبل از زندان آزاد شد تا بهزودی با فرشته نجاتش پای سفره عقد بنشیند.