
چرا باید قوی باشیم

علاجِ دشمنی استکبار، قوی شدن است
همه ما این را هم بدانیم که دشمنی [آمریکا، رژیم صهیونیستی و دستگاه استکبار]، موسمی و فصلی نیست؛ این دشمنی، یک دشمنی ذاتی است، دشمنی همیشگی است، هر وقت بتوانند ضربه بزنند میزنند. علاجش این است که ما خودمان را قوی کنیم؛ قوی از لحاظ نظامی، قوی از لحاظ امنیتی، قوی از لحاظ سیاسی، قوی از لحاظ اقتصادی. از جهات مختلف خودمان را قوی کنیم.
18/ 10/ 98
ما دشمن داریم
ما دشمن داریم، باید جهت دفاعیمان را [قوی کنیم؛ عقل حکم میکند، شرع هم میگوید:« وَ اَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّه وَ مِن رِباطِ الخَیل. مَا استَطَعتُم» یعنی تا آنجایی که میتوانید، هر چه میتوانید؛ ما هم همین را گوش کردیم؛ هر چه میتوانیم قوه دفاعی کشور را انشاءالله تقویت میکنیم.
26/ 11/ 1401
توطئهها را ناکارآمد میکند
هر چیزی که ایران را قوی کند آنها را ناراحت میکند؛ چرا؟ چون میدانند که اگر ایران قوی شد، توطئه علیه ایران ناکارآمد خواهد شد؛ لذا نمیخواهند ایران قوی بشود.
26/ 11/ 1401
همیشه تهدید وجود دارد
این «وَ اَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم» این است دیگر؛ یعنی آماده کنید؛ «اَعِدّوا» [یعنی] آماده کنید. چقدر آماده کنید؟ «مَا استَطَعتُم»؛ هرچه میتوانید، هرچه در توان شماست، «مِن قُوَّه وَ مِن رِباطِ الخَیل». همین آمادگی، خود نفْس آمادگی، بازدارنده است؛ خود نفْس آماده بودن [بازدارنده است]. لذا در همین آیه هم میفرماید «تُرهِبونَ بِهِ»؛ به این اِعداد، به این آماده بودن، تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّالله وَ عَدُوَّکم؛ (۱) یعنی وقتی که شما آماده هستید و دشمن احساس میکند شما آمادهاید، خود نفْس این بازدارنده است.
27/ 1/ 1403
اگر ملتی قوی نباشد به او زور میگویند
ملت ایران باید خود را قوی کند. اگر ملتی قوی نباشد، به او زور میگویند، از او باج میگیرند و به او اهانت میکنند.
1/ 1/ 93
اگر قوی نباشیم بر ما مسلط میشوند
هدف دشمن معلوم است؛ دشمن درصدد آن است که ما از نقاط قوت خودمان صرفنظر کنیم، از عناصر اقتدار ملی خودمان دست برداریم تا راحتتر بتواند بر کشور ما، بر ملت ما، بر سرنوشت ما و آینده ما مسلط بشود؛ یکچنین فکری را آنها کردهاند.
27/ 4/ 97
ایران قوی میتواند به دیگران کمک کند
ایرانِ قوی است که میتواند از خودش دفاع کند، ... میتواند به دیگران هم از تفضلات این پیشرفت و این قوت کمک برساند. 6/ 8/ 1403
امنیت ملی را حفظ میکند
آن چیزی که امنیت را برای یک کشور حفظ میکند، «قدرت ملی» آن کشور است، قوی بودن آن کشور است؛ قوی بودن از همهجهت: قوی بودن در علم، قوی بودن در اقتصاد، قوی بودن در امکان دفاع، قوی بودن در تسلیحات؛ اینهاست که امنیت یک کشور را حفظ و تأمین میکند.
6/ 8/ 1403
راه علاج پیشرفت کشور
راه علاج پیشرفت کشور، «قوی شدن» است در همه زمینهها: نظامی، علمی، دولتی، ساختاری و اداری. افراد هوشمند و دلسوز باید راههای تقویت کشور را پیدا و دنبال کنند.
1/ 7/ 1404
حیات یک ملت وابسته به قوی بودن است
اساساً حیات یک ملت و بالندگی یک ملت، وابسته به این است که مؤلفههای قدرت و عناصر قدرت را در خود تقویت کند و آنها را در جای لازم و بهنگام، مورد بهرهبرداری و استفاده قرار بدهد.
9/ 4/ 97
دیگر جرأت تهدید هم وجود نخواهد داشت
باید ملت ایران و مسئولان کشور تلاششان برای قوی شدن کشور و قوی شدن ملت باشد، با اتحاد، با حضور، با صبر و استقامت و با کار سخت و پرهیز از تنبلی؛ این اگر [محقق] شد، به توفیق الهی، به فضل الهی، ملت ایران در آینده نه چندان دوری آنچنان خواهد شد که دشمنان حتی جرئت تهدید هم پیدا نکنند.
27/ 10/ 98
چرایی یک سخنان
سخنرانی رهبری مهم بود، ایشان یک سخنرانی بدون حضار انجام دادند که نشان میداد باید به سرعت بیان شود. این سخنان قبل از سخنرانی پزشکیان در سازمان ملل و در میانه گفتوگوهای ایران و اروپا در حاشیه سازمان ملل انجام شد.
ایشان چند موضع روشن گرفتند: اولا غنیسازی صفر را بیخیال شوید. ثانیا مذاکره نخواهیم کرد. این بار البته برای توضیح چرایی عدممذاکره از زاویه منافع ملی و ضررهای مذاکره توضیح دادند.
به صراحت بیان کردند که با تیم مذاکرات هستهای اختلافات داشتم، به آنها هم گفتم و عمل نکردند. این نکتهای بود که ایشان قبلا هم اشاره کرده بودند درباره خطوط قرمز ایشان در مذاکرات که توسط تیم هستهای رعایت نشد.
نکته مهم دیگر اینکه ایشان به مسئولان و تصمیمگیرندگان سیاسی کشور توصیه کردند که به مسئله استدلالهای ایشان بر عدممذاکره توجه و به آنها بیندیشند. این سخن به وضوح نشاندهنده وجود اختلافنظر در میان مسئولان در بحث مذاکرات است.
با این مقدمات و گزارش کوتاه به چند نکته باید توجه کرد:
آیا اختلاف نظر در سطح تصمیمگیریهای کلان و راهبردی کشور خصوصا در شرایط خطیر فعلی مؤثر است؟ اصل نظرات مختلف در کشور طبیعی است. استفاده از عقل جمعی در تصمیمگیریها نیز جزو اصول و مبانی اداره کشور است. اما این اختلافات باعث خروج ایران از مسیر راهبردیاش که مبتنی بر استقلال کشور و مقاومت نسبت به دشمن است مؤثر نیست. این جزو محکمات سخنان رهبری است. مراقبت از اصل حرکت ایران در مسیر خود مسئولیت رهبری است و ایشان بارها درباره معقولیت و صحت مسیر پیشرفت و مقاومت ایران سخن گفتهاند.
پس چرا در قصه برجام این همه اختلافنظر در تصمیمگیری شکل گرفت؟ آنچه در هر اقدام مسئولان انجام میشود دو سطح دارد، یکی ناظر به اصل راهبرد و سیاست است و یکی ناظر به جزئیات آن. رهبری درباره جزئیات و سبک عمل مدیران توصیه میکنند که برخی نمیخواهند و برخی نمیتوانند و عمل نمیکنند. اما اصل سیاستها و راهبردها حتما تصمیم نظام است. این را رهبری در انتهای کار ظریف به صراحت اعلام کردند.
آیا ممکن است یک مسئول رفتاری کاملا مخالف دستور روشن رهبری انجام دهد؟ در دورههای مختلف هم زمان هاشمی هم خاتمی هم احمدینژاد و هم روحانی مواردی بوده، اما اولا رهبری به روشنی آنها را از پیش معین کرده بودند و بعد هم به روشنی رد کرده بودند، ثانیا در نهایت هم آنچه انجام شده خواست و اراده نظام بوده.
آیا ممکن است مسئولان به رهبری فشار بیاورند؟ فشار مسئولان به رهبری برای اینکه ایشان تصمیمشان را تغییر دهند محتمل است اما نه در سطح راهبردی و کلان بلکه در اندازه اختلافات در میزان خسارت و یا منفعت بردن کشور. این نکته است که رهبران ما گاهی به روشنی موضع میگیرند مثل قصه روزنامههای زنجیرهای دهه 70دهه یا بیست و سی دهه 90، گاهی همراهی میکنند مثل برجام برای تجربه مسئولان و مردم.
پس چرا رهبری در این شرایط این موضع را گرفتند؟ بهنظر میرسد دلیلش گفتوگوی ایران با اروپاست. اروپا شرط مذاکره مستقیم با آمریکا را گذاشته و آمریکا تحمیل غنیسازی صفر و تهدید، رهبری باید به صراحت جلوی این ماجرا را میگرفتند تا دست مذاکرهکننده ما در آمریکا باز باشد، جلوی نقشه مشترک اروپا و آمریکا گرفته شود و طرف اروپایی بداند این خط قرمز قابل معامله نیست.
آیا بنا بود پزشکیان کاری برخلاف میل رهبری انجام دهد در آمریکا؟ این هم بعید است. او قبل از سفر به نیویورک به صراحت گفت «با قلدر گفتوگو نمیکنیم».
آیا واقعا دولت فعلی ممکن است رهبری را تحت فشار بگذارد؟ تا امروز نشانهها در این جهت زیاد نبوده و لااقل بسیار کمتر از دولتهای قبلی بوده است. بهعلاوه که وضعیت کشور و مسائل آن در نقطهای است که رهبری ایران کوتاه نخواهند آمد.
آیا بنا بود پزشکیان کاری برخلاف میل رهبری انجام دهد در آمریکا؟ این هم بعید است. او قبل از سفر به نیویورک به صراحت گفت «با قلدر گفتوگو نمیکنیم».
پس چرا رهبری چندبار بعد از نفی اصل مذاکره، زیر بار نحوه غیرمستقیم آن رفتند و بلکه احتمال منتج بودن آن را دادند؟ یا بعد جنگ 12روزه دم از مذاکره زدند و دست پر ما در آن؟ دلیلش را بارها دیگران توضیح دادهاند که آن مذاکرات یا اعلام مذاکرات ولو نمایشیاش، چرا به سود کشور بود و چگونه حربه مدیریت افکار عمومی داخل و خارج را از دشمن میگرفت.