• چهار شنبه 30 آبان 1403
  • الأرْبِعَاء 18 جمادی الاول 1446
  • 2024 Nov 20
چهار شنبه 30 آبان 1403
کد مطلب : 241042
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/98VP3
+
-

بازگشت پسر شهید به خانه مادری

تصویر شهید «ابوالحسن اسدی» روی دیوار خانه مادرش در داراب نقش بست تا این مادر هر روز با پسرش دیدار کند

گزارش
بازگشت پسر شهید به خانه مادری

محمود مولایی-روزنامه‌نگار

داراب شهر کوچکی در فارس است که به‌تازگی با ماجرای نقاشی تصویر یک شهید از این شهر بر دیوار خانه مادرش سر زبان‌ها افتاده؛ تصویری که نقاشی شد تا مادر هر روز به تماشای پسر شهیدش «ابوالحسن اسدی» بنشیند. این اتفاق را شهرداری داراب رقم زد و حالا تصاویری از مادر شهید که جلوی در خانه خود منتظر اتمام تصویر پسر شهیدش است، دست‌به‌دست می‌چرخد.

ماجرای دیدار شهردار و مادر شهید

فردی که این نقاشی پرتره را کشیده، درباره ماجرای این نقاشی به همشهری می‌گوید: «ماجرا به آنجا برمی‌گردد که ابوالحسن جاویدی، شهردار داراب در این منطقه مشغول فعالیت بوده که با یک مادر شهید برخورد می‌کند. این مادر جلوی در خانه خود را آب‌وجارو می‌کرده ‌است. شهردار نزد این مادر می‌رود و احوالپرسی می‌کند و به او می‌گوید که آیا کسی را نداری که کمکت کند؟ مادر شهید هم می‌گوید نه، کسی را ندارم و فقط ابوالحسن پسرم پیش من بود که او هم شهید شد.»
 رسول محمدی توضیح می‌دهد: «مادر شهید وقتی متوجه می‌شود که شهردار داراب همنام پسرش است، شروع به گریه می‌کند و شهردار را به خانه‌اش دعوت می‌کند. در آنجا مادر می‌گوید که دوست دارم عکس فرزند شهیدم روی دیوار خانه‌ام نقاشی شود. شهردار هم این ماموریت را به بنده محول کرد و این هم سعادتی بود که بنده این کار را انجام دادم.» 


شروع نقاشی دیواری
رسول محمدی چند روزی روی نقاشی شهید ابوالحسن اسدی کار کرد تا آن را به سرانجام برساند. او می‌گوید: «حدود 4روز زمان برد تا نقاشی دیواری شهید ابوالحسن اسدی را به اتمام برسانم. دیوار هم جوری بود که زیاد رنگ می‌خورد و به همین دلیل، حساسیت بیشتری برای کشیدن این نقاشی داشتم.» این نقاش یادآور می‌شود: «در روزهایی که مشغول کار بودم، مادر شهید خیلی زحمت کشیدند. مرتب برای من آب و چای می‌آوردند و به‌طور کلی در آن‌روزها از من پذیرایی می‌کردند. می‌گفتم این‌قدر زحمت نکشند، چون معمولا با خودم آب و چای به سر کار می‌برم. بااین‌حال ایشان خیلی محبت داشتند و زحمت کشیدند.»

حس‌وحال مادر شهید
«مادر شهید در آن روزها خیلی از پسرش با من صحبت کرد. می‌گفت ابوالحسن تصمیم گرفت به جبهه برود و نمی‌خواست ازدواج کند. مادر هم قبول نکرده و برایش زن گرفته بود. پس از آن به مشهد رفتند و برگشتند و بعد هم بچه‌دار شدند. بعد از مدتی نیز ابوالحسن عازم جبهه و شهید شد.»  این بخشی از صحبت‌های رسول محمدی است. او ادامه می‌دهد: «عکسی که از شهید ابوالحسن اسدی برای نقاشی دیواری به من دادند، از دوران نوجوانی اوست. زمانی که مشغول کشیدن این نقاشی شدم، مادر شهید اصرار داشت که نقاشی فرزندش در سن شهادتش روی دیوار نقش ببندد. مثلا می‌گفت اگر ممکن است برای پسرم سبیل بگذار و من می‌گفتم نمی‌توانم دخالتی در عکس کنم. البته به‌قدری اصرار کرد تا بالاخره عکسی مربوط به 6‌ماه قبل از شهادت را به من داد. البته من به ایشان قول دادم که عکس مدنظرشان را هم یک گوشه از نقاشی دیواری جای بدهم.»‌گ

 

این خبر را به اشتراک بگذارید