گزارشی از زندان رجایی شهر چند روز پس از تعطیلی
همه حقایق رجایی شهر
محمد جعفری-روزنامهنگار
چند روز قبل زندان رجایی شهر برای همیشه تعطیل شد؛ اما روایتهایش تا سالها ماندگار خواهند بود. دیوارهای بلند و طولانی زندان و درِ آهنی و بزرگش قریب به 40سال شاهد حضور زندانیان زیادی در آنجا بودند. از قاتلان و متجاوزانی که گاهی آوازه جنایتهایشان همهجا میپیچید تا تکفیریها و داعشیها و حتی دزدان دریایی سومالی. از اجرای احکام اعدام و قصاص در سالن مخصوص اجرای حکم تا تنها زندانیای که توانست با نقشهای حساب شده از آنجا فرار کند. اینجا رجایی شهر است؛ زندانی که دیگر وجود ندارد. اطراف زندان، زندگی معمولی در جریان است. خانههای آنجا هم مثل همه جای شهر است. آدمها هم زندگی معمولیشان را میگذرانند با این تفاوت که تا همین چند وقت قبل در همسایگیشان زندانی مشهور و قدیمی وجود داشت. برجکهای نگهبانی و دیوارهای بلند با انبوهی از سیم خاردار از دور معلوم است. وسعت زندان آنقدر زیاد است که یک طرف خیابان را گرفته. میگویند وسعت زندان حدود 60هکتار است. زندان 2در اصلی دارد. یک در برای انتقال زندانیان و در دیگر برای خانوادههایشان که در روزهای معین میتوانستند برای ملاقات به آنجا بروند.
در بزرگ و آهنی به روی خودروی حامل خبرنگاران باز میشود. دیگر از سربازان مسلح و بازرسی سفت و سخت خبری نیست؛ اما خودروها باید از روی چاله مخصوصی که برای بازدید زیر خودروهاست عبور کنند. هرچند معمولا از این در مقامات قضایی و امنیتی و زندانیان تردد میکردند اما از اتاقکها و موانعی که آنجا وجود دارد معلوم است که این افراد نیز هنگام تردد بهشدت بازرسی میشدند تا هیچ زندانی نتواند از زندان فرار کند.
حلقه حفاظتی
رجاییشهر از 2حلقه امنیتی ویژه تشکیل شده است. حلقه اول دیوارهای بلندی است که از بیرون دیده میشود و هیچ راهی برای عبور از آن وجود ندارد. در فاصله نسبتا زیادی از این حلقه، دیوارهای حلقه دوم وجود دارد. دیوارهایی با ارتفاع زیاد که دور تا دور زندان را محصور کرده است. در این دیوارها 9برجک دیدهبانی وجود دارد که سربازان مسلح بهطور شبانهروزی در آنجا نگهبانی میدهند. حتی حالا که هیچ زندانیای در زندان وجود ندارد، نگهبانان همچنان در برجکها حضور دارند. روی دیوارهای حلقه دوم هشدارهایی درباره خطر برقگرفتگی نوشته شده است. آنطور که گفته میشود برای امنیت بیشتر زندان، سیمخاردارهای بالای دیوار به برق متصل است تا هیچ زندانی فکر فرار به سرش نزند. از سوی دیگر این دیوارها تا عمق 5متر در دل زمین فرو رفتهاند تا امکان حفر تونل و عبور از دیوار نیز وجود نداشته باشد.
ساختمان زندان
بعد از عبور از حلقه دوم امنیتی، ساختمان اصلی زندان مشخص است. ساختمانی 3طبقه که در سردر ورودیاش مجسمه یک عقاب قرار داده شده است. در ورودی آنجا هنوز دستگاههای کنترل و بازرسی وجود دارد و بعد از عبور از دالانی پیچدرپیچ راهرویی دور و دراز قرار دارد. به آنجا کریدور اصلی زندان گفته میشود. سالنی که با سرامیک فرش شده و دیوارهایش تا نیمه سنگ است. این راهرو سقف کوتاهی دارد و چراغهای سقفی با فاصله معین آنجا را روشن کرده است. طرفین کریدور پر از پنجرههای آهنی است که همگی با نردههای آهنی محصور شده است و راهی به بیرون ندارد. کریدور آنقدر طولانی است که حالا زندانبانها با موتورسیکلت در آن تردد میکنند. در طول این راهروی طولانی راهروهای مختلفی وجود دارد که به آنها اندرزگاه گفته میشود. 12اندرزگاه که هرکدام ورودیهای مستقلی دارند و زندانیان در اندرزگاه مخصوص خود نگهداری میشدند و حق خروج از آنجا را نداشتند. آنطور که مسئولان زندان میگویند زندانیان براساس جرمی که مرتکب شده بودند در اندرزگاههای مختلف دستهبندی شده بودند.
هرکدام از اندرزگاهها شرایط مختلفی دارند. در ورودی هرکدام یک چراغ مخصوص گرم کردن غذاست. بعد از آن هم سرویس بهداشتی و حمام و در ادامه هم اتاقهای زندانیان. در هر اندرزگاه یا همان بند، حدود 30اتاق وجود دارد. اتاقهایی از حدود 6متر گرفته تا 12متر و شاید کمی بزرگتر. در بعضی از اتاقهای بزرگتر بهگفته زندانبانها حدود 10تا 12زندانی نگهداری میشد. در انتهای اندرزگاه هم حسینیه وجود دارد که محل تجمع زندانیان برای دعا و نیایش بود.
در میانه اندرزگاه هم راهروی کوچکی وجود دارد که به محل هواخوری میرسد. چهاردیواری محصور شده با دیوار و سیمخاردار که در آن تور پاره شده والیبال و حلقه زنگزده بسکتبال وجود دارد. چند تلفن هم در گوشهای از آنجا به چشم میخورد که زندانیان میتوانستند از آنها برای ارتباط با بیرون استفاده کنند.
دیوارنوشتههای اتاقهای زندان هم داستان خودش را دارد. هرچند اغلب این دستنوشتهها تا حدودی پاک شده، اما اغلب شعر است و آرزوی آزادی و تاریخ ورود به زندان.
فرار از زندان
تنها افرادی که در همه این سالها موفق به فرار از زندان رجاییشهر شدند، تبهکاری به نام علی اشرفپروانه و همدستانش بودند. یک سارق مسلح که در اوایل دهه80 با اجرای نقشهای حساب شده از زندان فرار کرد. این زندانی با همدستی یک سارق و یک قاتل ماهها با استفاده از قاشق تونلی را حفر کردند و حتی برای عبور از تونل که 18متر بود رژیم غذایی گرفتند و لاغر شدند و در نهایت توانستند از زندان فرار کنند. حالا نام این 3نفر بهعنوان تنها زندانیانی که توانستهاند از رجاییشهر فرار کنند ثبت شده است.
آشپزخانه زندان
یکی از بخشهای مهم زندان رجاییشهر آشپزخانه است. یکی از مسئولان زندان درباره چگونگی طبخ و توزیع غذا بین زندانیان میگوید: غذا در آشپزخانه مرکزی درست میشود. آشپزها از کارکنان زندان بودند و هیچ زندانی حق ورود به آشپزخانه را نداشت. او ادامه میدهد: هر بندی مقسم غذا داشت که در ساعتهایی مشخص برای دریافت غذا به آشپزخانه میرفت، در آنجا سهمیه غذای بند را تحویل میگرفت و در بند بین زندانیان توزیع میکرد. برخلاف آنچه در فیلمها و سریالها زندانیان برای دریافت غذا با یکدیگر درگیر میشدند، در رجاییشهر شرایط بهگونهای بود که هیچ وقت زندانیان مشکل غذا نداشتند و برای غذا با یکدیگر درگیر نمیشدند. او میگوید: البته به جز غذایی که در آشپزخانه زندان طبخ و بین زندانیان توزیع میشد، زندان، فروشگاه و رستوران باکیفیتی هم داشت که زندانیان میتوانستند از آنجا هم غذا و خوراکی تهیه کنند.
دانشگاه زندان
شرایط سخت زندان، تاوان کسی است که مرتکب جرم شده اما در همین شرایط هم خیلی از زندانیان با درس گرفتن از گذشتهشان برای آینده برنامهریزی میکنند؛ نمونه آن زندانیانی هستند که در دانشگاه علمی- کاربردی زندان تحصیل میکنند. رئیس دانشگاه مستقر در زندان در اینباره میگوید: زندانیان میتوانند در 2 مقطع کاردانی و کارشناسی و بدون آزمون وارد دانشگاه شوند و در رشتههای حسابداری، مددکاری خانواده، نگارش حقوقی و ... تحصیل کنند.
آرمان عبدالعالی، پسر جوانی که به اتهام قتل دختر مورد علاقهاش غزاله قصاص شد، زندانیای بود که تا بالاترین مقطع در این دانشگاه تحصیل کرد. رئیس دانشگاه درباره او میگوید: آرمان، پسر خیلی خوبی بود. وقتی وارد زندان شد، دیپلم داشت. ابتدا در مقطع کاردانی درس خواند و در ادامه لیسانس گرفت و بعد از آن هم در مقطع کارشناسی ارشد قبول شد، اما با اجرای حکمش تحصیلاتش ناتمام ماند. علاوه بر دانشگاه، چندین کارگاه مهارتآموزی نیز در زندان وجود دارد که در آن زندانیان علاقهمند مهارتهایی مثل نجاری، قالیبافی و ... را یاد میگیرند و حتی نمونههایی از دستسازههایشان به بیرون از زندان منتقل شده و فروخته میشود.
مکث
چرا رجاییشهر تعطیل شد؟
حسین فاضلی هریکندی، رئــیـسکل دادگستری
استان البرز در حاشیه بازدید از زندان رجاییشهر درباره دلیل تعطیلی رجاییشهر و سرنوشت آن گفت: 17فروردینماه امسال در جریان سفر رئیس قوه قضاییه به استان البرز اسناد حقوقی مهمی برای تحول و بهبود مسائل قضایی در این استان به تصویب رسید که یکی از آن موارد تعطیلی زندان رجاییشهر بود. این زندان در منطقهای مسکونی واقع شده و برای ساکنان آنجا مشکلات زیادی ایجاد میکرد. زندانیان این زندان محکومان دادگاههای استان تهران بودند و هر روز شمار زیادی از آنها سوار بر خودروهای ویژه از کرج به تهران منتقل میشدند. از سوی دیگر هر روز خانواده زندانیان برای ملاقات با آنها جلوی در زندان صف میکشیدند. همچنین بهدلیل مسائل امنیتی آنتندهی موبایل در زندان و محدوده اطراف آن مسدود شده بود و این مسائل مشکلات زیادی را برای ساکنان منطقه ایجاد کرده بود. از سویی گاهی بین زندانیان درگیری اتفاق میافتاد و با اینکه زندانیان مربوط به استان تهران میشدند، چون درگیری در استان البرز اتفاق افتاده بود، رسیدگی به پرونده درگیری در صلاحیت دادگستری البرز بود. مجموعه این دلایل باعث شد که به دستور رئیس قوه قضاییه برنامهریزی برای تعطیلی این زندان انجام شد و زندانیان بهتدریج به زندان قزلحصار و زندانی دیگر در کرج منتقل شدند. او درباره سرنوشت رجاییشهر گفت: در اینباره مذاکراتی بین سازمان زندانها و استانداری البرز انجام شده، اما باید با انجام کار کارشناسی در اینباره کاربری جدیدی تعریف شود و اقدامات قانونی در اینباره در دستور کار قرار دارد.
نکته
زندان در دوره کرونا
افتخار بهداری زندان رجاییشهر این است که در دوره کرونا فقط یک فوتی داشتیم. این حرفهای مسئول بهداری زندان است. او درباره امکانات این مجموعه میگوید: در بهداری زندان امکانات کامل یک درمانگاه شامل پزشک، پرستار، رادیولوژی، دندانپزشکی، داروخانه و آزمایشگاه وجود داشت. روزانه زندانیان در بهداری ویزیت میشدند و بهداری 24ساعته فعال بود. اگر موردی پیش میآمد پزشک ویزیت میکرد و اگر نیاز به انجام اقدامات پزشکی بیشتری بود با مجوز مقام قضایی، زندانی به مراکز درمانی بیرون از زندان منتقل میشد. بیشتر زندانیان بهدلیل بیماری به بهداری مراجعه میکردند و گاهی هم به خاطر درگیری. او ادامه میدهد: یکی از افتخارات ما در دوره کرونا این بود که در کل زندان رجاییشهر فقط یک نفر بهدلیل ابتلا به کرونا جانش را از دست داد؛ چراکه در آن دوره مراقبتهای پزشکی خاصی انجام میشد و با شبکه بهداشت همکاری خوبی داشتیم. در دوره کرونا ملاقاتها فقط با داشتن تست منفی ممکن بود.
سالن اشکها و لبخندها
سالنی که زندانیان بیشترین احساسات را از خودشان بروز میدادند، سالن ملاقات بود؛ جایی که آنها با دیدن خانوادههایشان اشک میریختند یا لبخند میزدند. این سالن در یکی از ورودیهای غربی کریدور اصلی قرار دارد و دور تا دورش کابینهای کوچک بود؛ کابینهایی به اندازه نشستن یک نفر، با شیشهای قطور و نردههای آهنی که جلویش کشیده شده است و البته گوشیهای تلفن قدیمی و سنگین که زندانی باید از طریق آن با فرد ملاقاتکننده صحبت میکرد. بهگفته یکی از مسئولان حراست زندان همه زندانیان در طول ماه میتوانستند 3نوبت ملاقات داشته باشند؛ یک مورد ملاقات خصوصی و 2نوبت هم ملاقات کابینی. این ملاقات فقط با افراد درجه یک خانواده انجام میشد.
مظلومیت زندانبانها
یکی از مسئولان حراست زندان رجاییشهر که کارش را از زندانبانی شروع کرده است از سختیهای کارش صحبت میکند. او که 20سال از عمرش را در زندان گذرانده، میگوید: ما در اینجا با قاتل، متجاوز و افراد خطرناکی طرف بودیم. شیفت کاریمان به این شکل بود که 24ساعت را در زندان میگذراندیم و 48ساعت به خانه میرفتیم، اما در زمان استراحت هم فکر زندان رهایمان نمیکرد. ما شرایط کاری سختی داریم. زندانبانها خیلی مظلوم هستند. ما هم بخشی از عمرمان را در زندان هستیم، اما حقوق و دستمزدمان به اندازه کاری که انجام میدهیم نیست. در اینجا زندانیان خیلی با هم درگیر میشدند و گاهی هم درگیریها دسته بود و گارد زندان وارد میشدند و آنها را از هم جدا میکردند. معروف بود که زندانیان ورق آهنی که زیر تختشان بود را جدا میکردند. آن را چند روز به زمین میکشیدند تا تیز شود. اسمش را گذاشته بودند تیزی و از آن در درگیریها استفاده میکردند.