
10 سال دیگر قهرمان المپیکم

لیلی خرسند | اینجا آفتاب است، دختران آفتاب سوخته با دامن و شلوارهای استرج، با روسریهایی که پشت سرشان گره زدهاند، دنبال آیندهشان میدوند، آیندهای در دور دست، روی سکوهای ایران، آسیا و خدا را چه دیدی شاید روی سکوهای جهانی و المپیک. آفتاب روی سرها مستقیم شده، سایهای نیست که زیرش پناه بگیری، سرت را که بالا کنی، نور آفتاب از پشت عینک دودی شده، مثل خنجر توی چشمت فرو میرود. دختران میدوند و تو که زیر آفتاب به تماشایشان ایستادهای عرق میریزی. صدای بوق کامیونها و موتورسیکلتها صدای دخترانهشان را محو کرده ولی با ماشاءالله، ماشاءالله گفتنهایشان به هم روحیه میدهند و قدم پشت قدم. انگیزه هم شدهاند و چه انگیزهای بهتر از این که کنار یک قهرمان بدوند. آنها دور پیستی میدوند که در گوشهای از آن ریحانه آرانی چکش پرتاب میکند. سیم بلند چکش به دست، چکش را روی زمین میکشد، چند باری دور سرش میچرخاند و پرتاب. بعد از هر پرتابی، سوالهایش پشت هم ردیف میشوند، خوب بود، دستم درست بود، خوب نشستم و.... هفتههای پیش بود که ریحانه در مسابقات قهرمانی جوانان آسیا سوم شد، سال قبل هم در نوجوانان سوم شده بود. او به عنوان استعداد آیندهدار دوومیدانی معرفی شده است اما بیشتر از این که بقیه به او امیدوار باشند، خودش به آینده امیدوار است و با اطمینان از قهرمانی جهان و المپیک حرف میزند.
ورزشکار شدن برای زنان خیلی راحتتر از قبل شده، دختران ورامینی هم میتوانند این راحت شدن را حس میکنند؟
در ورامین هم ورزش زنان شناخته شده و ورزشکار شدن خیلی سخت نیست. الان بیشتر در تهران تمرین میکنم ولی دو سال گذشته را در ورامین بودم. تمرین کردن من همه را متعجب کرده بود. جایی که من تمرین میکردم یک زمین خاکی کنار یک پارک است. پارک فضایی دارد که مناسب نیست. آدمهای خوبی آنجا نیستند. من ساعت سه بعد از ظهر به آن پارک میرفتم، جای خطرناکی بود ولی همان آدمهایی که نامناسب بودند، بعد از یک مدت به من کمک میکردند. نگهبان و باغبان پارک مراقب بودند که برای من اتفاقی نیفتد. در ورامین من کمکم شناخته شدم و دوومیدانی ورامین هم شناخته شد. پارسال که من با تیم نوجوانان در آسیا مقام آوردم، خیلی از دختران ورامین که حدود
10 ،15نفر میشوند، سمت دوومیدانی آمدند و الان هم دارند کار میکنند.
خودت چطوری دوومیدانی را شناختی؟
اولین مشوقم معلم ورزشم بود، خانم باجمانلو. همیشه مدیونش هستم. اولین کسی که من را با دوومیدانی آشنا کرد ایشان بود.
خودش دوومیدانی کار میکرد؟
نه،مثل بقیه معلم ورزشها بود. بچه که بودم، جنبوجوش زیادی داشتم.در دوران ابتدایی، در همه رشتهها مسابقه میدادم. در مسابقات مدارس هر دانشآموز فقط میتواند یک رشته تیمی و یک رشته انفرادی شرکت کند ولی من در چند رشته بودم. همه من را میشناختند. در انتخاب بچهها برای مسابقات خانم باجمانلو گفت بیا پرتاب وزنه.
مدرسه امکانات برای پرتاب وزنه را داشت؟
نه اصلا. در نمازخانه پرتاب میکردیم و فقط یک دمبل دو کیلویی داشتیم. مدرسههای بزرگ هم برای دوومیدانی امکانات ندارند، چه برسد به مدرسه ما در ورامین. من تا همین دو سال پیش چکش ندیده بودم، وقتی اولینبار اسم پرتاب چکش را شنیدم، مثل همه فکر کردم، چکشاش، چکش قندشکن است.
معلم ورزش چطور تشخیص داده بود که میتوانی در پرتاب موفق شوی؟
نمیدانم معلم فوقالعادهای بود. قد من نسبتا بلند بود. آن سال در مسابقات مدرسه دوی 800 مدرسه دویدم و در پرتاب وزنه مسابقه دادم و در هر دو اول شدم. دو سال بعد هم مسابقه دادم. داوران هم که از مربیان ورزش بودند من را شناختند. تا این که به آقای جمشید بختیاری که از مربیان دوومیدانی هستند، معرفی شدم. اولش پرتاب وزنه کار میکردم. یکی،دو هفته بعد آقای بختیاری گفت قدت بلند است و بیشتر به درد نیزه میخوری. در مسابقات قهرمانی کشور در نیزه سوم شدم. آرزو یکی از بچههایی بود که با آقای بختیاری کار میکرد، دو، سه سالی بود که تمرینات پرتاب چکش داشت. در رده جوانان بود و من رده نونهالان. اصرار کردم که من چکش بیندازم، آقای بختیاری گفت لاغری، چکش بندازی میشکنی. بقیه کسانی هم که در دوومیدانی بودند، میگفتند به درد چکسش نمیخوری، چکش تو را با خودش میبرد ولی کمکم خودم شروع کردم. یک هفته تمرین کردم و آرزو را گرفتم. آروز تضعیف روحیه شد و دیگر نیامد. بعد از آن دیگر فقط چکش کار کردم. من یک سال فقط حرفهای کار کردم و برنز نوجوانان آسیا را گرفتم.
شرایط حرفهای هم که نبوده، بیشتر در همان زمین خاکی تمرین میکردی که حتی فنس هم نداشت.
بله ،دقیقا. در همان زمین خاکی تمرین میکردم. اول با چکش دو کیلویی تمرین میکردم، بعد شد سه کیلو و بعد هم به چهار کیلو رسیدم. تا قبل از این که به مشهد برویم و در مسابقات قهرمانی کشور پرتاب کنم، فنس ندیده بودم، از فنس میترسیدم. ما دایره پرتاب هم نداشتیم. فرماندار ورامین خواست که در آن زمین برای ما دایره بزنند. البته دایره هم نیست، مربع است، خودمان دایره کشیدهایم.
آن موقع از فنس میترسیدی و الان هم ترس از جمعیت و ترس از دوربین داری؟
نه از جمعیت و خود دوربین نمیترسم. به صدای کلیک خوردنهای پشت سر هم دوربین حساسم. در مسابقات آسیایی چند دوربینداخل و بیرون فنس نصب شده بود، مدام پشت سر هم عکس میگرفتند، صدای کلیک خوردنها روی اعصابم بود. در یکی از پرتابمهایم، چرخیدم، چند ثانیه برای خطا نکردن وقت داشتم، صبر کردم، دوباره شروع کردم.
در این سکوت تمرین میکنی و بعد در مسابقات کلی تماشاگر میآید، در مسابقات ایران هم که تماشاگری نیست، در آن هیاهو مسابقه دادن سخت نیست؟
در این ورزشگاه که اصلا برای تماشاگران پرتابی جایی نساختهاند و تماشاگری هم نداریم ولی در مسابقه، جو مسابقه من را نمیگیرد میتوانم خودم باشم. در ژاپن هم خیلی تماشاگر نداشتیم ولی حتی جو حریفان هم من را نمیگیرد.
چکش سنگین نیست؟
نه، دیگر عادت کردهام. با چکش6 کیلو که برای مردان است، برای اصلاح تکنیکم تمرین کردهام. خود چکش 4 کیلو است، خیلی سنگین نیست ولی وقتی میچرخانی و سرعت میگیرد، خیلی سنگین میشود.
گفتید شرایط پارک و زمین خاکی اصلا خوب نبود. خانواده نگران نبودند، مخالفت نمیکردند؟
اولش پدرم نمیگذاشت بروم پارک و تمرین کنم. مربیمان مرد بود، دختر و پسر با هم تمرین میکردیم. اولین باری بود که وارد این فضا میشدم و پدرم خیلی مخالفت میکرد. مادرم گفت من خودم با ریحانه میروم و میآیم. یک سال مادرم هر روزم با من میآمد، در پارک مینشست، من تمرین میکردم و با هم برمیگشتیم. زمین خاکی تا خانه 10 دقیقه بیشتر فاصله ندارد ولی خب فضا فضای مناسبی برای دختر تنها نبود و مادرم به اجبار کنارم بود.
اولین مدالی که گرفتی پدرت چه گفت؟ یا شاید هم تو چیزی گفتی؟
اولین مدال را که در نیزه گرفتم، گفت نه انگاری یک کم استعداد داری. در چکش که مدال گرفتم، خیلی خوشحال شد و دید که نه، خیلی هم بیاستعداد نیستم. من سال 95 در فدراسیون دوومیدانی به عنوان نخبه ورزشی انتخاب شدم. اولین مسابقه رسمی من در پرتاب چکش در مشهد بود، در قهرمانی کشور. رکورد کشور 48 متر بود. در پرتاب آزمایشی 50 متر را زدم. همه 6 پرتاب اصلی را خطا کردم. آن مسابقه بهترین و بدترین تجربهام بود. میتوانستم رکورد ایران را بزنم ولی نشد، آنجا غرور من را گرفته بود. از همانجا با کفش پرتاب به خوابگاه برگشتم. البته آن موقع کفش پرتاب نداشتم، کفش کشتی میپوشیدم.
چرا کفش کشتی؟
نمیدانم چرا کفش پرتاب نخریده بودم. به خاطر کف صافش آن کفش را انتخاب کرده بودم. بعد از مشهد با همان کفش کشتی، هشت متر رکورد ایران را در تهران زدم.
کفش پرتاب را کی خریدی؟
همین کفشی که الان پایم است، اولین کفشی است که خریدهام، سال قبل برای مسابقات نوجوانان خریدم.
پریسا بهزادی، نایب رییس فدراسیون خودش مدتی نفر اول پرتاب وزنه ایران بوده، الان از او هم کمک میگیری؟
خیلی کمکم میکند و مشوق خیلی خوبی است. خیلی خاطرههای خوبی را تعریف میکند. خانم تحصیلکردهای است، وکیل درجه یک است، از مربیانی که داشتند برایم صحبت میکند، از اتفاقاتی که برایش میافتاده و توجهی نمیکرده، میگوید و من درس میگیرم. خیلی باهاشون صحبت میکنم ، بیشتر از یک ورزشکار و نایب رییس با هم ارتباط داریم.
خانواده ورزشکار بوده؟
من اولین نفری هستم که سمت ورزش رفتهام. من بچه سوم هستم، هیچکس در خانه ما ورزشی نیست.
بعد از مدالهای تو برایشان دوومیدانی مهم شده، پیگیر مسابقات هستند؟
از سال قبل دیگر دوومیدانی برایشان خیلی مهم شده. از خانه تا ورزشگاه آفتاب اگر بخواهم با مترو بیایم، باید دو ساعت در راه باشم. با ماشین شخصی هم یک ساعت راه است. هر روزی که تمرین دارم، پدرم خودش من را میآورد و خودش من را برمیگرداند. واقعا پدرم پشتیبانم است.
از نظر مالی هم تامینات میکند؟
چند ماهی به خاطر مشکلاتی که پیش آمده بود، خودم تنهایی تمرین میکردم. چکش نداشتم، پدرم برایم چکش سفارش داد و دو تا چکش خرید. سیصد هزار تومان برای هر چکش پول داد. هزینههای دیگر را هم میدهد، همیشه حمایتم کرده.
پرتابگران چین حرف اول را در جهان و آسیا میزنند. دو پرتابگر چینی حریف اصلی تو هستند. برنز آسیا را داری و مسلما مثل همه ورزشکاران دوست داری، رو به جلو حرکت کنی، با وجود این دو چینی، باید همیشه نفر سوم بمانی یا نه، میشود بالاتر هم رفت؟
آنها هستند، ولی به قول مربیام، آقای فیروزی تکنیک من خیلی بهتر است، آنها فقط قدرت دارند. تکنیک خیلی خوبی برای پرتاب ندارند. من تازه بدنسازی را شروع کردهام و آن هم سبک و ابتدایی. قدرت بدنیام بالا برود، حتما آنها را میگیرم. نفر دوم مسابقات جوانان امسال، پارسال در نوجوانان اول شده بود. من مطمئنم که میتوانم آنها را بگیرم.
میگویند برای پرتاب چکش لاغری، برنامه داری که چاق شوی؟
نه آقای فیروزی میگوید باید قدرت بدنیام بالا برود. وزن مهم نیست. چکش بیشتر به سرعت ربط دارد.
برای گرفتن پرتابگران چینی مربی خارجی نیاز است یا میشود با آقای فیروزی هم پیشرفت کرد؟
سه ماه است که با آقای فیروزی تمرین میکنم. رشته اصلی آقای فیروزی پرتاب نیزه بوده ولی از یک مربی چکشی خیلی بیشتر به من کمک کرده. مدیونش هستم. من در هر مسابقهای که دادهام، رکورد زدهام و بهتر از مسابقه قبلی بودم. این یعنی یک مربی خوب دارم. یک ورزشکار باید بتواند در هر مسابقهاش بهتر باشد و من بهتر بودهام.
اتاقم پراست از عکسهای آنیتا
رکوردار جهان پرتاب چکش زنان جهان را حتما میشناسی؟
رکورد جهانی آنیتا ولوارژیک لهستانی است که رکوردش 83 متر است. من هم حتما یک روز به او میرسم. دیوار اتاق من پر است از عکسهای پرتاب ورزشکاران بزرگ جهان. بیشتر هم عکسهای آنتیا است. صفحه اینستاگرامش را دنبال میکنم، مصاحبههایش را میخوانم.بزرگترین الگوی من است. در المپیک 2016 رکورد جهان را زد، در مسابقات بعدیاش هم دوباره رکورد زد.
مسابقاتش را هم میبینی، به تکنیکش دقت میکنی؟
فیلم بهترین پرتابش در المپیک را دارم. فیلمش 10 ثانیه است و کل پرتاب 2 ثانیه. هفتهای یکبار این فیلم را میبینم ولی هر هفته 30 تا 40 بار نگاه میکنم تا یاد بگیرم. هر سری که نگاه میکنم یک چیز خارقالعاده کشف میکنم.
برایت مهم است که خودت را به روز نگه داری؟
خیلی،من در صفحه اینستاگرام آنیتا همه فیلمهایی را که از پرتابش میگذارد، چندین بار نگاه میکنم، به هرحال ممکن است او هم ایراداتی در تکنیکش داشته باشد. با آقای فیروزی هم پرتابهایش را چک میکنم.
زیر این آفتابی که هر روز داغتر و سوزانتر میشود تمرین میکنی. چکش هم که سنگین است. نگران صورت آفتابسوخته و دستهای پینه بستهات نیستی؟ این تغییر ظاهر اذیتت نمیکند؟
بگذارید این چسبهای دستم را باز کنم، تا بیشتر پینهها و خونمردگیهای روی انگشتانم را ببینید. ظاهر برای همه مهم است و برای من هم مهم است ولی ورزش برایم مهمتر است. ظاهر را بعدا میتوانم درست کنم ولی سنم بالا برود، دیگر نمیتوانم در ورزش اینقدر خوب باشم. با جراحی زیبایی میشود کل چهره را عوض کرد. ظاهر برایم مهم است و صورت تقریبا خوبی هم دارم، دختر خاصی نیستم ولی در حد خودم خوب هستم. پوست صورت من چهار برار تیرهتر از قبل شده ولی خیلی برایم مهم نیست.
قبل و بعد مدرسه تمرین میکردم
همه قهرمانان هم مثل تو خودشان بعد از هر پرتاب میروند و چکششان را میآورند؟
همه نه. ماشینهای خاصی وجود دارد که چکش را برایشان میآورد ولی بیشتریها مثل من خودشان میآورند.
آنها هم مثل تو فقط دو تا چکش دارند؟
نه چکششان خیلی بیشتر است.
وقتتان گرفته نمیشود که بعد از هر پرتاب 50 متر بروی و برگردی؟
لذت میبرم. از این مسافت لذت میبرم، برایم جذاب است.
در این مسیر به چه فکر میکنی؟
به پرتابی که کردم و پرتاب بعدی را طراحی میکنم. من خیلی پرتابم را تحلیل میکنم. مدام هم از آقای فیروزی سوال میکنم، بعد هر پرتاب میپرسم، نشستنم خوب بود، مدل دستم درست بود، سرعت چطور بود؟ بقیه ورزشکارانش منتظر میشوند خود مربی نظرش را بگوید ولی من خودم صحبت میکنم. برایم خیلی مهم است. هشت ماه تنها تمرین کردم. مربی بالای سرم نبود. نه کسی برنامه به من میداد و نه کسی سر تمرین بود. ورزشکار نوپا یک دفعه تنها شده بود و برایم سخت بود. خانم بهزادی پیگیر شدم تا من پیش آقای فیروزی بیایم، اگر خانم بهزادی نبود، من الان اینجا نبودم.
آن روزها انگیزهای برای تمرین داشتی؟
هر روز تمرین میکردم. صبحها ساعت پنج بیدار میشدم، ساعت 6 سر تمرین بودم. از مدرسه اجازه گرفته بودم ساعت 8 مدرسه باشم و سر صفبندی اول صبح را نروم. عصر هم ساعت سه دوباره سر تمرین میرفتم. پیشرفتی نمیکردم ولی به خودم امید و روحیه میدادم. بعضی وقتها واقعا گریه میکردم، به جز یک تکنیک ساده هیچ چیز دیگری بلد نبودم.
چهچیزی باعث میشد که دوام بیاوری؟
این که به همه ثابت کنم میتوانم. میخواستم به همه بگویم من مثل بقیه ورزشکاران نیستم که تا به یک مشکل میخورند جا میزنند. میگفتم که میخواهم یک روز قهرمان جهان و المپیک شوم، نباید جا بزنم باید با بقیه فرقی داشته باشم. جمله «من میتوانم» خیلی به من کمک میکرد. من حتی به اردو هم که دعوت شدم، تنها بودم.
بزرگ شوم، در ورامین پیست میسازم
الان که در اردوهای فدراسیون هستید، دوباره به آن پارک و زمین خاکی در ورامین سر میزنید؟
آنجا هم تمرین میکنم. بعضی از روزها آقای فیروزی تشخیص بدهد، تا تهران نمیآیم و آنجا تمرین میکنم. هیچوقت آنجا از یادم نمیرود.
به این فکر میکنم که چند سال دیگر ریحانه به یک جای خوب در پرتاب چکش رسیده و آن زمین خاکی را به یک زمین پرتاب حرفهای تبدیل کرده. دقیقا به همین فکر کردهام. این زمین برای اداره کشاورزی است. یک روزی وقتی خیلی بزرگ شدم، این زمین را میخرم و آنجا یک پیست دوومیدانی میسازم.
داشتن روحیه خیلی مهم است. آدمی مثل احسان حدادی که روحیهاش در مسابقات مثل زدنی است، یک جایی کم آورد و بعد از شکست در المپیک لندن به فکر خداحافظی افتاده بود. دختر جوانی که در شروع راه است و کلی سختی در پیش دارد، به تنهایی میتواند خودش را مدیریت کند؟
من تا حالا با آقای حدادی از نزدیک برخورد نداشتهام ولی یکی از بهترینهاست و الگوی خوبی برای من. سر یکی از مسابقاتش که اینجا برگزار میشد، اردو بودم و برای تماشا آمدم، حس خاص وفوقالعادهای در مسابقه دارد که ستودنی است. من هم میخواهم از نظر روحی قوی باشم. در مسابقات خیلی اخم میکنم، این از سر غررو نیست، بعد از مسابقه مشهد دیگر مغرور نمیشوم و خودم را از پایینترین آدمی که در مسابقه است، پایینتر میبینم، میگویم یک روز او میتواند بهترین باشد. سال قبل مشاور ورزشی داشتیم، چیزی که در ایران خیلی جا نیفتاده. من هم پارسال و هم امسال با خانم نیلوفر آسیابچی کار میکردم، ارتباط دارم و خیلی کمک میکند. پارسال با دغدغههای ذهنی و استرسهایی که داشتم، واقعا نمیتوانستم موفق باشم.
فکر کن الان 10 سال بعد است، ریحانه کجاست، چه کار میکند؟
10 سال دیگر قهرمان المپیک هستم.
روحیهات خیلی خوب است.
تا 10 سال دیگر مسلما جایگاه خیلی بهتری نسبت به الان دارم، شرایط فرق میکند، سنم بالا میرود، شرایط بدنیام بهتر میشود و خیلی بهتر از این میشوم.
یک مدت در فدراسیون حس میشد نگاه خوبی به زنان نمیشود و برایشان مهم نیست؟
نه هیچ وقت من این را حس نکردهام، با وجود خانم بهزادی که خودش قهرمان بوده، نگران این نیستیم که حق دختران خورده شود.
یعنی الان تو همان شرایطی را داری که یک پسر دوومیدانی کار با مدال برنز آسیا دارد؟
شرایط تقریبا برای همه یکی است. این تفاوت در تیم بزرگسالان هست، آن هم به خاطر این است که آنها خیلی بهتر از دختران هستند.
مسابقات قهرمانی جوانان جهان در پیش است، میتوانی به رکورد ورودی برسی؟
یک و نیم متر با رکورد جهانی جوانان فاصله دارم. آقای فیروزی میگوید میتوانی ورودی را بیاوری. حتی میگوید میتوانم به رکورد ورودی بازیهای آسیایی که 60 متر است، برسم.
کتاب زیاد میخوانم
بیرون از دوومیدانی چه کار میکنید؟
درس میخوانم. آشپزی را تا ماکارونی پختن بلدم. خیلی کتاب میخوانم. در جامعه ما که کتابخوانش خیلی کم است، ترجیح میدهم کتاب زیاد بخوانم. فیلمهای سینمایی هم تا جایی که بتوانم میبینم. تک بعدی نیستم. در جامعه زیاد هستم. این نیست که فقط تمرین کنم. از بقیه کنارهگیری نمیکنم.
جام جهانی فوتبال را هم میبینید؟
خیلی فوتبالی نیستم ولی فرصت کنم بازیها را میبینم.
طرفدار تیم خاصی هم هستید؟
نه، فقط ایران.