• شنبه 6 مرداد 1403
  • السَّبْت 20 محرم 1446
  • 2024 Jul 27
یکشنبه 13 خرداد 1397
کد مطلب : 18881
+
-

موسیقی کلمات

ای روح لیله القدر

خجسته باد نام خداوند، نیکوترین آفریدگاران/ که تو را آفرید.
از تو در شگفت هم نمی‌توانم بود
که دیدن بزرگیت را، چشم کوچک من بسنده نیست:
مور، چه می‌داند که بر دیواره اهرام می‌گذرد/ یا بر خشتی خام.
تو، آن بلندترین هرمی‌که فرعونِ تخیل می‌تواند ساخت
و من، آن کوچک‌ترین مور، که بلندای تو را در چشم نمی‌تواند داشت
پایی را به فراغت بر مریخ، هِشته‌ای
و زلالِ چشمان را با خون آفتاب، آغشته
ستارگان را با سرانگشتان، از سرِ طیبَت، می‌شکنی
و در جیب جبریل می‌نهی/ و یا به فرشتگان دیگر می‌دهی
به همان آسودگی که نان توشه جوین افطار را به سحر می‌شکستی
یا، در آوردگاه/  به شکستن بندگان بت، کمر می‌بستی
چگونه این چنین که بلند بر زَبَرِ ما سوا ایستاده‌ای
در کنار تنور پیرزنی جای می‌گیری/ و زیر مهمیز کودکانه بچّگکان یتیم/  و در بازارِ تنگِ کوفه...؟
پیش از تو، هیچ اقیانوس را نمی‌شناختم
که عمود بر زمین بایستد.../ پیش از تو، هیچ خدایی را ندیده بودم
که پای‌افزاری وصله‌دار به‌پا کند/  و مَشکی کهنه بر دوش کشد
و بردگان را برادر باشد/  آه ای خدای نیمه‌شب‌های کوفه‌ تنگ.
ای روشن ِ خدا/ در شب‌های پیوسته‌ تاریخ
ای روح لیله القدر/ حتّی اذا مَطلعِ الفجر
اگر تو نه از خدایی
چرا نسل خدایی حجاز «فیصله» یافته است...؟
نه، بذرِ تو، از تبار مغیلان نیست...

سید علی موسوی گرمارودی
 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :