مخاطب میلیونی امیدمان در تلویزیون است
گفتوگو با محمدمهدی عسگرپورکه این شب ها با «رهایم نکن» میزبان مخاطبان تلویزیون است
محمدمهدی عسگرپور پیش از این هم برای ماه رمضان سریال مناسبتی ساخته است. «جراحت» 8 سال پیش مخاطبان قابلتوجهی داشت و هنوز نمونه خوبی برای یادآوری سریالهای ماه رمضان است. قبلتر از آن «گلهای گرمسیری»اش قرار بود مناسبتی شود که به قول خودش شانس آورد و نشد! حالا هم «رهایم نکن»؛ داستانی که عسگرپور میگوید مناسبتی نیست، نه وقتی طرح بود، نه وقتی فیلمنامه شد! اما با آغاز پیشتولید قرار بر این شد که فیلم مناسبتی شود. سوالی که این روزها بیشتر از هر سوال دیگری از عسگرپور پرسیده میشود این است که چرا باز امین تارخ، چرا شباهت، چرا؟ اما او اعتقاد دارد هنوز برای گفتن این حرفها زود است. نمیتوان چند قسمت اولیه یک سریال را دید و دربارهاش حرف زد. کمی صبور باشید! قرار است از سریال حرف نزنیم، قصدمان بحث دیگری است؛ مناسبتیسازی در تلویزیون و بازگشت مخاطب. عسگرپور مناسبتیسازی را قبول دارد اما معتقد است این روزها تلویزیون اولویتهای دیگری دارد تا تولید آثاری که برای چنین ایامی باشند. او که دانشآموخته دانشکده صداوسیماست، تلویزیون را خانهاش میداند. از خانه گله دارد اما رهایش نمیکند. میگوید: «مگر با یک فیلم سینمایی چقدر مخاطب دارم؟». او هنوز به کثرت مخاطب و تأثیرگذاری تلویزیون معتقد است و آن را کورسویی میخواند که به خاطر آن هربار بازمیگردد و کاری انجام میدهد.
یکی از واقعیتهایی که تلویزیون هم به آن واقف است، این است که مخاطب بیاعتماد به تلویزیون در ماه رمضان بار دیگر سراغش را میگیرد و برنامهها را با جدیت پیگیری میکند. بهنظر شما وقتی چنین اتفاقی در مقاطعی از سال میافتد، سیما یا شما (بهعنوان برنامهساز) میتوانید در طول سال هم مخاطب را مقابل تلویزیون نگه دارید؟
بهنظر من بخش مهمی از این مسئله به روش مدیریت صداوسیما بازمیگردد. این جمله زیاد شنیده میشود که تلویزیون برای بعضی مناسبتها برنامه خاصی دارد اما در مواقع دیگر برنامه مشخصی وجود ندارد. بهنظرم تغییر رویکرد و برنامهها، نه تغییر مدیریت شاید بتواند بخشی از این مسئله را اصلاح کند. شاید هم تغییر سیستم و چارت تلویزیون که حتی من را بهعنوان برنامهساز گیج و سردرگم میکند؛ مثلا نمیدانم وقتی میخواهم با تلویزیون همکاری کنم منبع ورودیام کجاست، شبکهها یا سیمافیلم؟ گاهی سریالی را برای یک شبکه تولید میکنید و آن سریال از شبکه دیگری سردرمیآورد، بدون در نظر گرفتن هویت هر شبکه و ناهمخوانی آن سریال با شبکه تازه. همین چارت سازمانی باعث شده مدیران شبکهها دیگر نقشی در تولید سریال ایفا نکنند و به برنامههای دیگر بپردازند و به همین دلایل سریالسازی به سیمافیلم سپرده شده است. این بههمریختگی سازمانی یکی از مسائلی است که باعث ایجاد مشکلات برای تلویزیون شده. اگرچه شوراهای کارشناسی زیادی در تلویزیون وجود دارد اما واقعیت این است که تعداد معدودی از کارشناسان و مدیران تلویزیون با فضای سریالسازی آشنایند و به آن احاطه دارند. کسانی هم که پیشتر بودند و به این مسئله احاطه داشتند بهمرور کنار گذاشته شدند. برهمخوردن این تعادل وضعیتی را بهوجود میآورد که در آن همهچیز بسته به اتفاق پیش میرود. ممکن است نتیجه کار یک مجموعه خوب باشد و امکان دارد نتیجه قابلقبولی هم بهدست نیاید. همینطور درگیری با مسائل روزمره تلویزیون که از دیرباز بوده اما این روزها کمی شدت گرفته باعث شده که همه توجه مدیران به این مسائل معطوف شود و دیگر به اصلاح چارت و سیستم مدیریتی توجهی نشود؛ مثلا زمانی که مدیران شبکهها نقش بیشتری در تولید سریالها داشتند میتوانستند در طول سال برای این تولیدات برنامهریزی و اقدام به تولید کنند. هرچند حرف از مشکلات مالی تلویزیون هم هست اما من اعتقاد دارم مسئله مدیریتی از مشکل مالی امروز در تلویزیون مهمتر است.
وجه دیگر این ماجرا برای شما برنامهسازانی است که در کنار این مسائل با مشکلات اقتصادی و کاهش مخاطب تلویزیون به صورت مستقیم رودررو میشوید. در شرایطی که مدتهاست برخی میگویند کار کردن با تلویزیون سخت شده شما چطور هنوز با سیما همکاری میکنید؟
واقعیت این است که ما نسبت به جامعهای که در آن زندگی میکنیم مسئولیت داریم نمیتوانیم مسئولیتهایمان را نادیده بگیریم. شغل من این است و همین هم میماند، چون فعلا به خاطر سنم که مدام بالا میرود امکان تغییرش را ندارم پس باید در همین شغل فعالیت کنم. برای فیلمسازی در ایران، فقط 3فضای مشخص وجود دارد یا باید سینما را انتخاب کنید یا تلویزیون را یا سراغ شبکه نمایش خانگی بروید که همین چند سال اخیر باب شده است. جز این، فضای دیگری نیست و حتی همکاری با شبکههای خارجی که در دیگر کشورها وجود دارد اینجا اساسا منتقی است و امکانپذیر نیست. با همه این تفاسیر وقتی میبینم گاهی میتوان سریالی ساخت که مخاطب میلیونی داشته باشد، برایم امیدوارکننده است. همین اتفاق همواره به من امید میدهد که میشود باز هم امتحان کرد، باز هم تلاش و تجربه کرد تا مردمی را که خوراک فرهنگی درستی برایشان وجود ندارد و از طرفی منتظر نمیمانند و نیازشان به ارتباط با جهان را از طریق شبکههای مجازی و نه حتی ماهوارهای (که آن هم خوراک مناسبی برایشان ندارد) کسب میکنند، بار دیگر به سمت تلویزیون آورد. تلویزیون هنوز این کورسوی امید را دارد و همهمان را امیدوار نگه میدارد. اما در این تلاش هربار در ماراتن مدیریتی تلویزیون چنان خسته میشوم که تا مدتی قید همکاری دوباره را میزنم؛ مثلا وقتی در ساختار تلویزیون تفاوتی ندارد که سریال شما در چه اندازه و با چه کیفیتی باشد و بودجهای با یک سقف معین به همه کارها پرداخت میشود، اتفاق خندهداری است که همه ما آن را پذیرفتهایم و همکاریمان را ادامه میدهیم. این اتفاق را به مسائل مالی تلویزیونی ربط میدهند اما آنچه باعث ایجاد چنین روند نامتعارفی شده تغییر روال همکاری تهیهکنندگان است. در طول سالهای اخیر برخی از همکاران ما به خاطر جذب منابع مالی خارج از تلویزیون توانستهاند به تهیهکنندگی برنامه برسند. شما از همین نمونه متوجه خواهید شد که یک سریال چطور در تلویزیون تولید میشود. همین تهیهکنندگان در مناسبتها هم ماراتن خودشان را بهوجود میآورند و آنچه مغفول میماند مباحث فرهنگی متناسب با آن مناسبت یا نیازهای امروز جامعه است که باید برایش برنامه تولید شود. چنین روالی خستهکننده است و هربار مرا به این نتیجه میرساند که دیگر نمیتوانم با تلویزیون کار کنم. اما آنجا خانه من است، از قدیم با تلویزیون کار کردهام و هربار باز به آن برمیگردم. این اتفاق خوبی نیست. حتی گاهی دوستان میگویند تو که نمیخواستی کار کنی اما باز هم مشغول همکاری با تلویزیون هستی! جواب من همان جمله ابتدایی است. ما نسبت به جامعه خود مسئولیم. میگویند فیلم سینمایی بساز، میتوانم سینمایی بسازم اما مگر در سینما میتوانم چقدر مخاطب داشته باشم.
بخشی از اتفاقی که در سریالهای مناسبتی رخ میدهد فضای رقابتی است که شما به پشتپرده آن در سازمان صداوسیما اشاره کردید. اما روی دیگر این رقابت اتفاقی است که تلویزیون به مخاطب و حتی منتقد تلویزیونی هم تعمیم داده است. شما اصولا به این فضای رقابتی اعتقاد دارید یا معتقدید اگر رهایم نکن در هر زمان دیگری هم پخش میشد با همین میزان استقبال روبهرو بود؟
واقعیت این است که در چند کاری که برای تلویزیون انجام دادم نمیدانستم که میخواهم کار مناسبتی بسازم، حتی از زمان پخش آن خبر نداشتم. گاهی ممکن است بهخاطر خوشاقبالیمان خیلی زود متوجه شویم کاری که میخواهیم انجام دهیم یک کار مناسبتی است و گاهی هم خیلی دیر متوجه میشویم. حالا دیگر همه میدانیم که در ماه رمضان و تعطیلات نوروز تعداد مخاطبان تلویزیون بیشتر میشود به همین دلیل بخشی از این ماراتن را مدیران تلویزیون خودشان بهوجود آوردهاند. اما اینکه من چقدر دوست دارم در این ماراتن شرکت داشته باشم، حقیقتا اصلا برایم جذاب نیست. در همین رقابت گاهی با اتفاقاتی آزاردهنده روبهرو میشوم؛ فضاهایی که همکاران خودمان ایجاد میکنند. اما اساس این رقابت از چند سال پیش به خاطر تلویزیون شکل گرفت و رتبههای اول و دوم هم تعیین کردند. هرچند همین رقابت جز برای برنامهسازان که خود را با آن همخوان میکنند به مخاطب و منتقدان تلویزیون نیز تسری داده میشود. این اتفاق هم در اصل به همان مسئله مدیریتی بازمیگردد.
از ابتدا مشخص بود که رهایم نکن یک سریال مناسبتی است؟
وقتی طرح را نوشتم و حتی آن را به تلویزیون ارائه دادم چنین تصوری نداشتم اما زمان پیشتولید به ما اعلام کردند که خودتان را برای رمضان آماده کنید. از طرفی من سابقه «گلهای گرمسیری» را داشتم که اعلام شد سریال مناسبتی خواهد بود اما در میان کار حرف تغییر کرد. خوشبختانه آن کار در نهایت در رمضان پخش نشد و اتفاق بهتری برای سریال بود. اینبار هم که در پیشتولید اعلام کردند رهایم نکن برای رمضان در نظر گرفته شده است فکر کردم دوباره همان اتفاق پیش میآید. تا یک هفته مانده به ماه رمضان هم هنوز تصمیم بر سر گزینههای مختلف بود اما سرانجام در رمضان پخش شد.
وقتی که عنوان سریال مناسبتی را بهکار میبریم یعنی مشخصا با سفارش و برنامهریزی قبلی بهدنبال ساخت مجموعهای متناسب با فضای زمانی مشخص هستیم اما براساس گفتههای شما فاکتور خاصی برای ساختن سریال مناسبتی وجود ندارد. فارغ از این تصمیمات سازمانی، از نظر شخص شما فاکتورهای اصلی برای ساخت یک سریال مناسبتی آن هم برای رمضان چیست؟
شما ممکن است از یک سریال صحبت کنید یا مقصودتان یک مجموعه مناسبتی باشد که مشخصا معنی شبکه میدهد. در آن مجموعه یک سریال بخشی از آن خوراک است. مجموعه یا همان شبکه مسئله من نیست اما درخصوص سریالسازی برای ماه رمضان که ماه خاصی است مسلما اتفاق متفاوتی باید رخ دهد. رمضان ماه غم و اندوه نیست، به استثنای چند شب شهادت، فضای شادی دارد اما اگر بپذیریم که این ماه، ماه تزکیه نفس و پرداختن هر فرد به اعمالش است به نظرم هیچ ایرادی ندارد که به تولید محتوایی کمی جدیتر فکر کنیم. برخی از دوستان مطبوعات در همین روزها نوشتند که این ماه، ماه شادی و مهمانی است و حتی با ذکر نام آقای عطاران و مدیری از آن ایام یاد کردند و نقدی به فضای کنونی داشتند. گرچه من هم معتقدم وجود چنین افرادی و چنین فضایی بهطور حتم خوب است ولی به نظر میآید این بحثها بهجای آنکه کارشناسی باشد صرفا ژورنالیستی است. پرداختن به مسائل انسانیتر، روحانی و اخلاقی در این ماه مسلما اتفاق درستتری است البته بیان این حرفها، هم میتواند در بستر طنز اتفاق بیفتد و هم در بستر جدی و حتی کمی گزنده مطرح شود.