اینجا خانه امید هنرمندان جوان است
گفت و گو با نقاش و مدیر نگارخانه «شیث»
مریم شریفی|خبرنگار:
منطقه 11
در روزگاری که همه از کسادی بازار فعالیتهای فرهنگی میگویند، سالهاست تمام سرمایه زندگیاش را در راه ترویج هنر و فرهنگ در جامعه به کار گرفته است. «شیث یحیایی» نقاش 65ساله هممحلهای گرچه در 20سال گذشته با حمایت از هنرمندان جوان در نگارخانهاش، هر روز لذت برآورده شدن آرزوی دوران کودکیاش را میچشد اما هنوز قلبش پر از آرزوهای بزرگ برای فرهنگ و هنر این شهر و دیار است.
52سال از عمر شما با نقاشی همراه بوده است و به نظر میرسد که این هنر میراث خانوادگی شماست.
درست است. علاقه من به رنگ و نقاشی از کودکی، وقتی پیش مادرم قالیبافی میکردم و با نقشههای رنگارنگ قالی سر و کار داشتم، شکل گرفت. مادرم در اراک فرشهای زینتی میبافت که بازرگانان مشتریاش بودند. علاوه بر این، داییام هم رنگرز فرش بود. همراهی با او در دشت و بیابان برای پیدا کردن گیاهان ویژه برای تهیه رنگهای قالی، علاقه مرا به نقاشی بیشتر کرد. اما آشناییام با هنر نقاشی در 11سالگی در یک گالری نقاشی در پاساژ مقابل کافه نادری اتفاق افتاد.
آنجا شاگرد گالری بودم، یک بچه شهرستانی پول کلاس نقاشی را نداشت و فقط میتوانست به آموزش استاد نگاه کند. محرومیت تلخ آن روزها باعث شد آرزو کنم یک روز خودم جایی شبیه آن گالری داشته باشم تا بتوانم از هنردوستان و هنرمندان محروم و تازهکار حمایت کنم. بالاخره از 13سالگی توانستم آموزش رسمی نقاشی را پیش یک استاد روسی به نام «الک گازاریان» شروع کنم. از 12سالی که پیش ایشان کار کردم، در نقاشی مهارت پیدا کردم و به درآمدزایی خوبی هم رسیدم.
و چه زمانی به آرزویتان رسیدید؟
بعد از پیروزی انقلاب و آغاز جنگ تحمیلی که شرکتهای واردکننده وسایل و ملزومات نقاشی تعطیل شد، نقاشان و دانشجویان هنر با مشکلات زیادی مواجه شدند. در آن مقطع به پیشنهاد یکی از دوستانم و با حمایت رئیس وقت دانشگاه شاهد، شروع کردم به تولید ابزار و وسایل مورد نیاز نقاشی مانند بوم، قلم، سه پایه و حتی مرکب و به اینترتیب، نخستین تولیدکننده ملزومات نقاشی در ایران شدم. چند سال بعد از پایان جنگ یکی از استادان پیشکسوت دانشگاه هنر که از دغدغههای من باخبر بود، گفت که من فقط با دایر کردن نگارخانه میتوانم به اهدافم برسم. به این ترتیب، با راهنماییهای ایشان در سال1376 نگارخانه شیث را تأسیس کردم.
آیا همانطور که دوست داشتید، توانستهاید در این نگارخانه از نقاشان جوان و گمنام حمایت کنید؟
بله. این نگارخانه را از روز اول بدون چشمداشت اقتصادی راهاندازی کردم و تا امروز برای حمایت از هنرمندان جوان و گمنام تهرانی و شهرستانی از هیچکاری دریغ نکردهام. اینجا بر خلاف اغلب نگارخانهها، دنبال برگزاری نمایشگاه استادان نقاشی و چهرههای شناخته شده نیستم و درعوض اساس کارم همیشه بر حمایت از نمایشگاه اولیها بوده، همان هنرمندان جوانی که کسی از آنها حمایت نمیکند و امکان عرضه آثارشان را ندارند. تخفیفهای اساسی که جای خود دارد، ما حتی برای برخی از آنها رایگان نمایشگاه برگزار میکنیم؛ چراکه هدف اصلی من دادن امید و اعتماد به نفس به این جوانان است. جالب است بدانید بسیاری از کسانی که کارشان را از نگارخانه ما شروع کردند، امروز از استادان نقاشی هستند.
یکی از اقدامات ماندگار نگارخانه شیث، برگزاری 4دوره نمایشگاه عکسهای جهان پهلوان تختی است. در اینباره برایمان بگویید.
سالها قبل یک هنرجوی روسی داشتم. یک روز با مادر او درباره فرهنگ خودمان و روسها گفتوگو میکردیم. وقتی من به روحیات آنها خرده گرفته و از فرهنگ خودمان دفاع کردم، آن خانم در جواب گفت: شما با وجود داشتن فرهنگ و شخصیتهای بزرگ، یک نقطه ضعف دارید و آن، بیتوجهی به تمدن و فرهنگتان است و افزود: دولت شوروی در آشوبهای جنگ جهانی دوم به مردم اعلام کرد هرکسی توان نگهداری از آثار و اشیای موزه آرمیتاژ را دارد، آنها را تا پایان جنگ به خانه ببرد. جنگ که تمام شد، تمام اموال و آثار موزه برگردانده شد و حتی یک شیء آن مفقود یا تخریب نشد؛ درواقع مردم امانتدار هویتشان بودند.
آن خانم در پایان از من پرسید: شما در تاریختان یک نمونه مشابه این اتفاق داشتهاید؟ حرفهای آن خانم مرا به فکر انداخت که چه کاری میتوانم برای حفظ میراث فرهنگی و هنریمان انجام دهم. تصمیم گرفتم نمایشگاهی از عکسهای جهان پهلوان تختی بهعنوان یکی از چهرههای ماندگار کشورمان برگزار کنم. آشنایی با آقای «عباس خجسته» فردی که عاشقانه 40، 50 سال مشغول جمعآوری عکسهای جهان پهلوان تختی بوده، مرا به هدفم رساند.
از میان 2هزار قطعه عکسهای او، 300 قطعه را با هزینه خودم در قطع بزرگ چاپ و بعد قاب کردم و 4سال پیاپی نمایشگاه عکس مرحوم تختی را برگزار کردیم. استقبال عالی بود و حتی بازدیدکنندهای از آلمان داشتیم که میگفت بعد از 50سال فقط برای دیدن این عکسها به ایران آمده است. خوشبختانه دانشجویان فراوانی هم از این نمایشگاه بازدید کردند و تشویق شدند که پایاننامههایی با موضوع زندگی تختی بنویسند.
داشتههای فرهنگیمان را قدر بدانیم
«در جلسات شورای فرهنگی شهرداری بارها پیشنهاد کردهام برای محدوده تهران قدیم، یک شهرداری فرهنگی ایجاد شود. به اعتقاد من بخش شرقی منطقه11 و بخش غربی منطقه12 که هنوز نمادهای تهران قدیم در آنها قابل مشاهده است، به یک شهردار فرهنگی نیاز دارند؛ مسئولی که کمترین کارش، حفظ هویت قدیمی شهر تهران باشد.» مدیر نگارخانه شیث میافزاید: «در تمام دنیا مناطق تاریخیشان را حفظ میکنند؛ ممکن است کاربری داخلیاش را تغییر دهند اما نمای بیرونیاش را حفظ میکنند؛ چون آن بناهای تاریخی را هویت خود میدانند.
من به سهم خود تلاش کردهام با بازسازی نمای بیرونی نگارخانهام، این ساختمان 100ساله را که سندش متعلق به وزارت «عدلیه» است و بخشی از هویت تهران قدیم محسوب میشود، حفظ کنم.» «شیث یحیایی» میافزاید: «بناهای تاریخی ارزشمند فراوانی در تهران وجود دارد از جمله کاخ گلستان. این کاخ گنجینهای در خود دارد که یک نگاه فرهنگی میتواند به خوبی از آن مراقبت و البته به نفع شهر از آن بهرهبرداری کند. موزههای کاخ گلستان پر از تابلوهای نقاشی خارجی است که توسط حاکمان کشورهای دیگر به ناصرالدین شاه هدیه داده شده است. میتوان تصاویری از این تابلوها را در کتابهای نفیسی گردآوری کرد و آن کتابها را به جای پسته و فرش به سفیران و مهمانان خارجی هدیه داد.
همین حرکت به ظاهر ساده، یک تبلیغ اثرگذار برای آشنایی آنها با داشتههای فرهنگی ما میشود و بهطور حتم در جلب توریست به تهران مؤثر خواهد بود.» نقاش پیشکسوت هممحلهای پیشنهاد دیگری هم به شهردار فرهنگی تهران دارد: «پیشنهاد میکنم ساختمان شهربانی سابق که در اختیار وزارت امور خارجه است، بهعنوان موزه مادر تجهیز شود. بعد، هرچه از میراث فرهنگیمان که از ایران خارج شده را در این موزه بازسازی و بازآفرینی کنیم و در کنار هر اثر بنویسیم اصل آن در موزههای معروف جهان مانند لوور، بریتانیا، آرمیتاژ و... نگهداری میشود. با این کار، مردم با هویت فرهنگیمان بیشتر آشنا میشوند.»