تمیان
کتاب «تمیان» نوشته هایده رحیمی، داستان 2پسر جوان 30ساله است که از شهری دور در کردستان برای کار به تهران میآیند. آنها در شهر کوچک خود به جایی نرسیدهاند و دست به هر کاری میزنند جوابی نمیگیرند. خانوادههای این دو از نظر اقتصادی بسیار فقیر هستند. آنها میخواهند دست به کاری بزنند تا تغییری در زندگیشان ایجاد شود. شغلی به این دو پسر پیشنهاد میشود که عجیب است. باید در تراس برجی مستقر شوند و ویلای روبهروی آن برج را زیرنظر داشته باشند تا برای شخص ناشناسی که نمیدانند چهکسی هست گزارش آن ویلا را بنویسند. در ازای گزارش پول زیادی هم میگیرند. منتها داستان که جلو میرود بین این دو رفیق مشکلاتی پیش میآید. کتاب تمیان به لحاظ فرم داستان مانند گزارش روایت میشود. در این فرم، داستان در خلال گزارش و نامهنگاری روایت میشود. در حقیقت کتاب دو راوی به نامهای اشکان و سوران دارد که هر کدام شخصیتهای متفاوتی دارند و از زاویه دید خود گزارش مینویسند درحالیکه سوژه واحد است. در بخشی از این کتاب میخوانیم: «مادرم در عوض میگفت همه شغلها چند ماه اولش سخت است و باید دوام بیاوریم. اما خودش هم ماه چهارم متوجه شد دوامآوردنی در کار نیست! اجاره را با کمک مادر من و پدر اشکان هر جوری بود جور میکردیم اما باز توی خرجهای دیگر کافه میماندیم. ماه پنجم تسلیم شدیم و کافه نیومن را واگذار کردیم به مردی که آنجا را تبدیل به گیمنت کرد و کلی کارش گرفت. من و اشکان ماندیم و وامی که بایست پس میدادیم.»