عبدالحسین هژیر در آیینه تاریخ
آنگلوفیلی که از شاه کارگشایی میکرد!
علی احمدی فراهانی-تاریخپژوه
عبدالحسین هژیر در افواه عمومی مردمی که حامی نهضت ملی ایران بودند، به انگلیسی بودن متصف بود. حافظه نزدیک جامعه از او اقداماتی را بهخاطر میآورد که این وصف را درباره او تقویت و حتی مسجّل میساخت. موسی اسدی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در این باره آورده است:«از کارهای هژیر، صدور نامه مفاصاحساب شرکت نفت ایران و انگلیس بود. با صدور این نامه، هژیر در داخل به جانبداری از منافع شرکت نفت ایران و انگلیس متهم شد. در اردیبهشت ۱۳۲۷ دولت 157روزه حکیمی در آستانه سقوط قرار گرفت و با حمایت انگلیسیها، دربار و بالاخص اشرف پهلوی، مجلس در 25خرداد هژیر را بهعنوان نخستوزیر برگزید. مردم و در رأس آنها آیتالله کاشانی که از ماهیت واقعی هژیر خبردار بودند، در روزهای 25و 26خرداد در مسجد شاه و بازار، اجتماعی عظیم بر ضدهژیر برپا کردند که حضور تعداد زیادی طلبه و بازاری در آن مشهود بود. اما بالاخره هژیر در جلسه 8تیر همان سال، با 88رأی از 96رأی، به سمت نخستوزیری منصوب شد. هژیر پس از صدارت به وزارت دربار منصوب شد و همچنان مورد وثوق تام محمدرضا و اشرف پهلوی بود. جمعه 13محرم (10آبان)، هنگامی که از طرف دربار در مسجد سپهسالار به مناسبت ایام محرم مراسم روضهخوانی برپا بود و هژیر بهعنوان متولی مراسم در مسجد حضور داشت، توسط یکی از فدائیان اسلام به نام سیدحسین امامی که روبهروی هژیر نشسته بود، با اسلحه مورد هدف قرار گرفت و پس از انتقال به بیمارستان شماره 2ارتش درگذشت.»
آنچه در فوق بدان اشارت رفت، تنها ظواهری از گرایشهای آنگلوفیل هژیر را نشان میداد، درحالیکه واقعیت ماجرا دربردارنده واقعیاتی افزون از فهم جامعه در اینباره بود.
سیدمرتضی حسینی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در باب مبدا و عوامل گرایشهای این بهاییزاده به انگلستان، مینویسد: «عبدالحسین هژیر در سفارت شوروی، مدتی بهکار مترجمی مشغول بود و این موضوع میتوانست امتیازی جهت استفاده ابزاری انگلیس باشد، زیرا افرادی با سابقه کار در روسیه، میتوانستند منبع مهمی از اطلاعات در رابطه با این کشور باشند و اطلاعات ارزندهای از این کشور را در اختیار انگلیس قرار دهند. گرچه با توجه به شرایط سیاسی آن دوره و متأثر از جنگ جهانی دوم، دو کشور در مقابل آلمان به همکاری پرداختند، اما رقابت بر سر ایران همچنان میان دو کشور وجود داشت. به هر روی هژیر مورد اعتماد انگلیسیها بود. بهطور کلی، یکی از ویژگیهای مهم اکثر افرادی که در دهههای 20 و30 به نخستوزیری منصوب میشدند، این است که همه آنها به نوعی از حمایت انگلیس برخوردار بوده و یا مورد اعتماد این کشور قرار داشتند. این موضوع بر احساس شاه نسبت به هژیر نیز تأثیر داشت و بهعبارتی میتوان گفت مهرههای منتخب و یا مورد اعتماد انگلیس، با اقبال شاه نیز مواجه بودند، زیرا شاه جایگاه خاصی برای انگلیس قائل بود، بهخصوص آنکه در دوره مذکور، یعنی دهه 20تا قبل از کودتای 28مرداد، این کشور از قدرت و نفوذ فوقالعاده بالایی در ایران برخوردار بود. شاه به هژیر امیدهای بسیار بسته بود و او را عاملی برای تقویت قدرتش میپنداشت؛ آن هم در دورهای که با ضعف قدرت روبهرو بود و از هر فرصتی جهت افزایش قدرت خود استفاده میکرد. با توجه به اینکه هژیر در دوران تصدی وزارت دربار، با قدرتی بیشتر از دوران نخستوزیری خود عمل میکرد و وزیران کابینه هم از او حساب میبردند، میتوانست گزینهمناسبی جهت قدرتیابی شاه باشد. چنانچه بعد از ترور هژیر تا بعد از کودتا، بهتدریج از قدرت شاه کاسته شد... .»