• شنبه 6 مرداد 1403
  • السَّبْت 20 محرم 1446
  • 2024 Jul 27
یکشنبه 26 تیر 1401
کد مطلب : 166120
+
-

زوال غرب در عرصه‌های اجتماعی و فرهنگی

جامعه نخبگانی به جای تمرکز بر مکاتب غربی، تمایل زیادی به تمدن‌پژوهی اسلامی دارد

گزارش
زوال غرب در عرصه‌های اجتماعی و فرهنگی

صفیه رضایی، روزنامه‌نگار

رهبر معظم انقلاب در پیام حج امسال به چند نکته مهم و اساسی تأکید فرموده‌اند؛ نخست اهمیت مسئله وحدت مسلمانان و خودآگاهی اسلامی و تلاش دشمنان برای ضربه زدن به این وحدت و دوم رشد تمدن نوین اسلامی همزمان با تزلزل مکاتب غربی؛ ایشان فرموده‌اند: «....امروز نخبگان و بسیاری از توده‌های مردم در کشورهای اسلامی به ثروت عظیم معرفتی و معنوی خود توجه یافته و به اهمیت و ارزش آن پی برده‌اند. امروز دیگر لیبرالیسم و کمونیسم به‌عنوان مهم‌ترین ارمغان تمدن غرب، جلوه‌گری صد سال پیش و پنجاه سال پیش را ندارد. آبروی دمکراسی پول‌محور غربی با علامت سؤال‌های جدی روبه‌رو است و متفکران غربی اعتراف می‌کنند که به سرگردانی معرفتی و عملی دچارند. در دنیای اسلام، جوانان، اندیشمندان، مردان علم و دین با مشاهده این وضعیت، به دیدگاهی نو درباره ثروت معرفتی خود و نیز به خطوط سیاسی رایج در کشورهای خود دست می‌یابند، و این همان بیداری اسلامی است که همواره از آن یاد می‌کنیم... .» همچنین فرموده‌اند: «...خودآگاهی اسلامی، پدیده‌ای شگرف و معجزه‌‌آسا در قلب دنیای اسلام آفریده است که قدرت‌های استکباری در برابر آن به‌شدت دچار مشکلند.»
براساس آنچه رهبر معظم انقلاب در بیانات خویش تأکید فرموده‌اند، رشد تمدن نوین اسلامی همزمان با تزلزل مکاتب غربی لیبرالی و کمونیستی در حالی پیش رفته است که دشمنان اسلام همواره سعی در ضربه زدن به پایه‌های بیداری اسلامی، عناصر سیاست و معنویت و مظاهر حاکمیت سیاسی اسلامی داشته‌اند. البته که آنها در این اهداف خود موفق نبوده‌اند و در مقابل گرایش‌های زیادی به اندیشه، سلوک و تمدن اسلامی در جهان در حال افزایش است. البته تزلزل مکاتب و سلوک غربی را اندیشمندان غربی نیز بیان کرده‌اند. این تزلزل که با احساس انزجار مردمان جوامع غربی از رویه‌های سرمایه‌داری همراه است، باعث افول و تضعیف جوامع غربی نیز شده است. در این زمینه فرانسیس فوکویاما، تحلیلگر آمریکایی همزمان با پس گرفتن نظریه پایان تاریخ خود- که مستقیم به عظمت و سروری لیبرالیسم بر تمامی دنیا تأکید می‌کرد- در کتاب «نظم و زوال سیاسی» به‌طور صریح، افول لیبرالیسم و درماندگی جوامع غربی را توضیح می‌دهد. درحالی‌که هیچ جایگزینی برای این مکتب فرومانده پیشنهاد نمی‌دهد و در نهایت زوال کشورهای غربی را به تصویر می‌کشد. این مسئله در حالی است که شواهد امر در جوامع غربی نشان می‌دهد که زمینه نوشکوفایی به نفع تمدن اسلامی است و دیگر مکاتب لیبرالی یا کمونیستی پاسخگوی نیاز مردمی نیستند که تشنه معنویت و سازندگی درونی شده‌اند. بدیهی است که نشانه‌های این زوال و فروپاشی از مدت‌ها پیش قابل‌پردازش بوده است. به اعتقاد جعفر قنادباشی، تحلیلگر مسائل سیاسی، کمونیسم مدت‌ها پیش از بین رفته و صدای خرد شدن استخوان آن مدت‌ها پیش شنیده شده است. نشانه‌های زوال لیبرالیسم نیز در صحنه جهانی قابل‌احساس است. وی به همشهری گفت: «اصلی‌ترین نشانه این زوال نیز رویگردانی نخبگان و دانشگاه‌ها در سطح جهان سوم نسبت به رویکردهای این مکتب است. در واقع هیچ علاقه‌مندی به دو مکتب کمونیستی و لیبرالیستی وجود ندارد؛ چرا که شعارهای فریبنده آنها دیگر جذابیت کافی و وافی را دارا نیست.» 

بازگشت به خویشتن خویش
امروز در حالی زوال مکاتب غربی را شاهد هستیم که بسیاری از کشورهای دنیا در ترسیم کالبد سیاسی خود، از نظام‌های سیاسی غربی الهام گرفته‌اند و در حالی هنوز این منش و شیوه حکمرانی وجود دارد که تمایلی به باورها و ارزش‌های غربی و مکاتب متبوع آنها وجود ندارد. قنادباشی نیز با اشاره به اینکه شاکله نظام‌های سیاسی بسیاری از کشورها از غرب کپی‌برداری شده است بر این اعتقاد است که «با وجود این، گرایش‌های به این مکتب اندک شده و تمایلی به کاربست اندیشه‌های آن در جوامع و دولت‌های دیگر جود ندارد. از نگاهی دیگر، مکاتب غربی دیگر جوابگوی نیازهای واقعی مردمان دیگر جوامع نیستند.»

زوال فراگیر
آنچه بر بی‌رغبتی مردمان دیگر کشورها به مکاتب غربی می‌افزاید نارضایتی مردم جوامع سرمایه‌داری از مرام لیبرالیسم است. قنادباشی در این زمینه معتقد است که «غرب در عرصه‌های اجتماعی و فرهنگی دچار زوال نهادینه شده است؛ از این‌رو کشورهای دیگر به این نتیجه رسیده‌اند که این مکتب برای آنها کارساز نیست و رسیدن به نوعی «خودیسم» می‌تواند مؤثرتر باشد. در واقع زوال اندیشه و رویکردهای لیبرالیستی در حالی در بخش‌های سیاسی، حقوقی و اجتماعی دیده می‌شود که نارضایتی مردمان کشورهای غربی از نظام سرمایه‌داری نیز به این مسئله دامن می‌زند، درحالی‌که اسلام و گرایش‌های اسلامی بیشتر خواهان دارد تا جایی که شاهد هستیم امروز بیشترین مخالفان زندانی در غرب گرایش‌های اسلامی دارند. این نشان از اهمیت تمایل به اسلام و مکتب اسلام دارد که بر فرهنگ و مکاتب غربی غلبه کرده است.»

رشد افکار و گرایش‌های عدالتخواهانه اسلامی
فرانسیس فوکویاما، اندیشمند غربی بر این اعتقاد است که درصورت زوال قطعی لیبرالیسم و انزجار ممتد از نظام سرمایه‌داری، تمایل به افکار کمونیستی بیشتر می‌شود. وی بر این اعتقاد است که تمایلات برابری‌خواهانه در نهایت ممکن است به بازتولید افکار مارکس منجر شود. این عقیده فوکویاما در حالی در زمینه «کمونیسم پنداری» مطرح می‌شود که این مکتب نیز جذابیتی برای مردمان عصر حاضر ندارد. در مقابل، اندیشه‌های اسلامی و بارقه‌های آن در قالب رویکرد عدالتخواهی و انزجار از فرهنگ لیبرالی جاذبه بسیاری برای انسان‌های عصر حاضر دارد. قنادباشی در این زمینه معتقد است که «به‌دلیل خستگی قشر زجرکشیده از نظام سرمایه‌داری، تمایل به افکار عدالتخواهانه و برابری‌جویانه افزایش یافته است. با این تفاوت که این گرایش دیگر کمونیسم نخواهد بود؛ چرا که اینگونه مکاتب امتحان خود را پس داده‌اند. در واقع پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی آنچه از مظاهر کمونیسم باقی ماند، دیگر جذابیتی نداشت و حتی قشر نخبه و دانشگاهی نیز به این مکتب تمایلی نداشتند. در مقابل اندیشه‌های اسلامی، برای اقشار مختلف ازجمله نخبگان دارای جاذبه‌ای است که خلأهای آنها را تامین می‌کند.» 
وی با اشاره به 2سویه اندیشه‌های وارداتی و بومی و ناب گفت: «اندیشه‌های کمونیستی و لیبرالیستی وارداتی هستند و اندیشه تمدن نوین اسلامی برگرفته از الگوی ناب اسلامی است. این اندیشه در تکامل با الگوی سازگار و پرتقاضایی است که البته می‌تواند تجلی تمدن نوین اسلامی نیز باشد. ضمن اینکه این اندیشه جذابیت زیادی دارد و جامعه نخبگانی جهانی نیز تمایل زیادی به تمدن پژوهی اسلامی دارند. همین روند را باید با زوال اندیشه‌های غربی قیاس کنیم. آن زمان خواهیم دید که آنچه در مورد رشد تمدن نوین اسلامی بیان می‌شود شواهد عینی و پایداری دارد.»
با توجه به تحلیل‌های بالا می‌توان اینگونه نتیجه گرفت که همانطور که رهبر معظم انقلاب بارها بر زوال و نابودی مکاتب غربی تأکید فرموده‌اند، نشانه‌های این زوال در ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و جامعه‌شناختی قابل تفسیر است. در مقابل، این نور اسلام و تمدن اسلامی است که انسان‌ها را روزبه‌روز بیدارتر می‌کند و خستگی جان‌های ناشی از سیطره نظام در حال فروپاشی سرمایه‌داری را جانی دوباره می‌بخشد.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید