بزم بازندگان
حنیف غفاری؛ کارشناس مسائل بینالملل
رئیسجمهور آمریکا راهی تلآویو و ریاض شد تا درباره دغدغههای بیشمار حوزه امنیت و سیاستخارجی واشنگتن با متحدان سنتی کاخسفید رایزنی کند. فارغ از بزرگنماییهای تبلیغاتی و ژست ظاهری رئیسجمهور آمریکا در قبال این سفر و القای همجوشی و همافزایی مثلث «واشنگتن-تلآویو-ریاض»، نمیتوان از حقایق فرامتنی و پشتپرده جاری در معادلات منطقه و جهان بهسادگی گذشت. در این خصوص نکات اساسی و مهمی وجود دارد که لازم است مدنظر قرار گیرد:
نخست اینکه؛ مثلث مذکور (واشنگتن- تلآویو- ریاض) مدتهاست ماهیت خود را از یک «مثلث راهبردی» تغییر داده و تبدیل به «مثلث سنتی» شده است. قبلا اضلاع این مثلث خود را (بهاشتباه) بازیگرانی قوی و تعیینکننده در منطقه غربآسیا و نظام بینالملل میپنداشتند و چینش پازلهای راهبردی در منطقه را معلول اراده و خواست خود میدانستند. اکنون در سال2022 قرار داریم. محمد بنسلمان به سبب شکست در جنگ یمن و بحران در میان شاهزادگان و نسلسوخته عبدالعزیز، تبدیل به سیاستمداری ناآرام و نگران نسبت به آینده شدهاست. در اراضی اشغالی، یائیر لاپید بهعنوان نخستوزیری موقت با بایدن دیدار میکند و احزاب دست راستی و لیبرال در اراضی اشغالی نیز اذعان دارند که بحرانهای سیاسی جاری در تلآویو پس از برگزاری انتخابات پیشرو نیز تشدید خواهد شد. بایدن نیز با محبوبیتی 30درصدی و احساسخطر از شکست در انتخابات میاندورهای کنگره امسال راهی اراضی اشغالی شدهاست. فراتر از آن، اوضاع میدانی جاری در نبرد اوکراین بههیچعنوان به سود واشنگتن و متحدان آتلانتیکی آن پیش نمیرود. طی هفتههای گذشته، برخی سران اروپایی پیامهای صریحی را به محمد بنسلمان درخصوص لزوم ورود گسترده و هدفمند عربستانسعودی به معاملات نفتی و انرژی جهان (با هدف مهار روسیه) منتقل کردند، اما درنهایت اذعان داشتند ریاض و ابوظبی حتی اگر بخواهند نیز قدرت و توانایی بازگرداندن صحنه زورآزمایی به سود ناتو (در حوزه انرژی) را ندارند.
نکته دوم، مربوط به نسبت این بازیگران و جمهوریاسلامی ایران است. در دوران ریاستجمهوری دونالد ترامپ، مثلث واشنگتن، تلآویو و ریاض با همه قوا و متکی بر استراتژیها و تاکتیکهای مشترکی که ازسوی کاخسفید دیکته میشد، به تقابل مطلق و محض با ایران پرداختند. ریاض و تلآویو هردو به اضلاع راهبرد فشار حداکثری علیه کشورمان تبدیل شدند تا به خیال خام خود، سقوط نظام جمهوریاسلامی ایران را نظارهگر باشند. اکنون نه از ترامپ خبری است و نه از نتانیاهو! جنگ هیبریدی (ترکیبی) غرب و رژیم اشغالگر قدس علیه ایران بهگونهای ماهرانه و در قالب استراتژی «مقاومت فعال» توسط کشورمان مهار شدهاست. «محور مقاومت» نیز در سایه همافزایی اجزا و متعلقات گفتمانی و میدانی این مکتب، به یک «شبکه» تبدیل شدهاست. شبکه مقاومت نفس صهیونیستها و سعودیها را در منطقه بریده و واشنگتن را نیز در دادهپردازی و راهبردگزینی جدید در منطقه سرگردان کردهاست.
نکته سوم به تصویرسازی کاذب بایدن، لاپید و بنسلمان از سفر اخیر بازمیگردد. هریک از این سه بازیگر، تمرکز ویژهای روی «ارسال تصاویر کاذب» از ملاقاتهای خود کرده و از این طریق تلاش میکنند در قاب رسانه و فضایمجازی خود را به بازیگرانی مسلط در منطقه و جهان تبدیل کنند. با اینحال بایدن و متحدان شکستخورده آمریکا در منطقه باید این حقیقت را بدانند که امروز «تصاویر مجازی» تاریخمصرف بسیار محدودی نزد افکارعمومی جهان خواهند داشت. قطعا رئیسجمهور آمریکا نهتنها قدرت بازتعریف مثلث منهدم شده «واشنگتن-تلآویو-ریاض» را ندارد، بلکه احتمالا در مذاکرات غیررسمی و پشتپرده خود با لاپید و بنسلمان بیشاز پیش در قبال ضعف و ناتوانی جبهه دشمنان مقاومت در منطقه آگاه خواهد شد. درنهایت اینکه بزم بازندگان و شکستخوردگان منطقه، قطعا نمیتواند با شانتاژهای رسانهای تبدیل به یک «قدرتنمایی» شود. این قاعدهای است که بایدن، لاپید و بنسلمان، چه بخواهند یا نخواهند، باید خود را برای اعلام نقطه نهایی شکست دربرابر شبکه مقاومت و ایران قدرتمند آماده کنند. این سرنوشت محتومی است که امثال زبگنیو برژینسکی و برخی استراتژیستهای سیاستخارجی آمریکا نیز قبل از مرگ خود، نسبت به وقوع آن تأکید کرده بودند.