مجید جلالی، آقا معلم فوتبال ایران از خاطرات چند دهه مربیگری در فوتبال میگوید
خوشحالم که رنگی نشدم
بهنام سلطانی
45سال مربیگری در سطح اول فوتبال ایران رکورد ویژه و منحصربهفردی است. مجید جلالی از روزی که در دهه 60با تیم وحدت تهران مقابل تیمهای بزرگ پایتخت قدعلم کرد بهعنوان یک مربی نوگرا نامش را بر سر زبانها انداخت و در همه این سالها از شمال و جنوب گرفته تا شرق و غرب ایران مربیگری کرده است. عشق او به مربیگری به حدی بود که در یک برههای بهعنوان مربی ورزش در مدارس تهران مشغول بهکار شد و از همان موقع لقب آقامعلم فوتبال ایران را یدک میکشد. مجید جلالی بهواسطه استفاده از نرمافزارهای کامپیوتری و تکیه بر تکنولوژی برای تجزیه و تحلیل تیمهای رقیب به مجید کامپیوتر هم معروف شد. جلالی چند صباحی میشود که از لیگ برتر فوتبال ایران دور شده و کمتر در انظار ظاهر میشود، اما میگوید در 65سالگی برای ادامه کارش در مربیگری عطش دارد و از فوتبال جدا نشده است. با او که این روزها سرگرم نوشتن مجموعه کتاب آموزش فوتبال است، درباره خاطراتش و فراز و فرودهای زندگی ورزشیاش گفتوگو کردهایم.
روزهای دوری از فوتبال برای شما که 45سال در سطح اول فوتبال ایران مربیگری کردهاید چگونه میگذرد؟
به کار کردن در فضای پراسترس و پرفشار اما جذاب فوتبال عادت کردهام و حالا که تا حدودی از این فضا دور شدهام سخت میگذرد. البته این روزها بیکار نیستم. الان داریم روی چند جلد کتاب آموزش فوتبال کار میکنیم و احتمالاً تا قبل از تابستان سال آینده به چاپ خواهد رسید. مضمون این کتابها درباره اهمیت آموزش در فوتبال پایه است. نوشتن کتاب را از 12- 10سال قبل شروع کردهام و در این یکی دو سالی که کار چندانی نداشتهام بهطور جدی روی آن کار کردهام. ما گروهی هستیم که مشغول نوشتن این کتابها هستیم و این کار در حال نهایی شدن است.
پس خیلی هم از فوتبال دور نشدهاید؟
علاوه بر نوشتن کتاب، بیشتر بازیهایی را که در تهران انجام میشود میبینم و حتی برخی روزها به تماشای مسابقات تیمهای پایه میروم. در این فرصت تماشای بازیهای ردههای جوانان و نوجوانان و حتی مسابقات لیگ یک را از دست نمیدهم.
مربیها مثل بازیکنان یک دورهای دارند. یعنی از یک نقطهای شروع میکنند و اگر استعداد داشته باشند اوج میگیرند و دست آخر به خط پایان میرسند. اگر بخواهیم درباره نقطه شروع شما در مربیگری صحبت کنیم باید به چند سال قبل برگردیم؟
اگر بخواهم درباره شروع مربیگریام صحبت کنم باید به سال 1355برگردم که در محله عارف یک تیم محلی داشتیم به نام ولیعصر(عج). اسم خیابان ما ولیعصر بود و برای همین اسم تیم را هم گذاشتیم ولیعصر. سال1357هم مربی جوانان وحدت شدم و از سال 1360توامان مربی تیمهای جوانان و نوجوانان وحدت بودم تا اینکه در سال 1365مربی بزرگسالان این باشگاه شدم.
وحدت تیمی بود که در دهه 60جلوی تیمهای بزرگ خوب بازی میکرد و خوب نتیجه میگرفت. این تیم بازیکنان بزرگی مثل سیدمهدی ابطحی را هم به فوتبال ایران معرفی کرد. آن تیم چگونه سر و شکل گرفت؟
من وقتی در تیمهای جوانان و نوجوانان وحدت کار میکردم مربیگری را دوست داشتم. برای همین وقتی خدمت سربازی را پشت سر گذاشتم خیلی تلاش کردم تا بهعنوان معلم ورزش در مدارس تهران کار کنم. آن قدر در راهروهای اداره آموزش و پرورش رفتم و آمد کردم که دست آخر استخدام شدم. آن موقع وقتی برای حضور در آزمون معلمی ثبتنام میکردیم یکسری امتحانات عملی و تئوری داشت و بعد از قبولی در آزمون باید دوره 6ماهه کارآموزی را هم سپری میکردیم. بعد از طی کردن این پروسه معلم ورزش شدم و از همان موقع دوست داشتم در زمینه مربیگری کارهای نو انجام بدهم. وقتی هم که مربی وحدت شدم این تیم همیشه در انتهای جدول بود، اما با بچهها خیلی صحبت کردم و به آنها گفتم ما باید خودمان را در فوتبال مملکت اثبات کنیم. یکی، دو سال طول کشید تا وحدت برای خودش اسم و رسمی دست و پا کند و بازیکنان بزرگی مثل مصطفی عمادی، علی پازوکی، سیدمهدی ابطحی و... از تیم معرفی شدند که همین الان هم در جامعه صاحبمنصب هستند.
فکر میکنید با کدام تیم به اوج دوره مربیگری رسیدید؟
اگر بخواهیم صرفاً نتیجهگیری را ملاک قرار بدهیم دوره اوج مربیگری من در تیم پاس بود که با این تیم قهرمان لیگ برتر شدم اما معتقدم در تیمهای فولاد، سایپا و پیکان کارهای ماندگاری انجام دادم و با این تیمها به فوتبال ایران خدمت کردم. همیشه به کارهایی که در این سه باشگاه انجام دادهام افتخار میکنم وگرنه پاس قبل از من هم تیمی بزرگ با بازیکنان معروف بود و یک فصل قبل از حضورم در این باشگاه با دنیزلی نایب قهرمان لیگ برتر شده بود.
40سال مربیگری در فوتبال ایران هم خودش یک رکورد است. چطور در همه این سالها خودتان را به روز نگهداشتید؟
من همیشه به این اصل اعتقاد داشتهام که همهچیز در حال تغییر است و اگر خودم را به روز نگهندارم موج تغییرات از روی من رد میشود. همین الان هم چنین دیدگاهی دارم و فکر میکنم باید یاد بگیرم و تغییر کنم. عشق وصفناپذیری که به فوتبال دارم به من انگیزه میدهد که همواره به سمت یاد گرفتن و بهتر شدن بروم. همین الان در 65سالگی در کلاسهای دو روزه مربیگری که در استانهای مختلف برگزار میشود حضور پیدا میکنم.
شما در دورهای مربیگری کردید که مربیگری در فوتبال ایران اساساً به شکل سنتی بود اما در همین دوره از سرعت پیشرفت تکنولوژی عقب نماندید؛ تا جایی که به شما لقب مجید کامپیوتر را دادند. اصلاً چطور شد که این لقب بر سر زبانها افتاد؟
نخستین باری که به فکر استفاده از تکنولوژی افتادم به سال 1375برمیگردد. آن موقع در تیم پیام مقاومت خراسان کار میکردم و رئیس هیأت مدیره ما سردار یعقوبی بود. وقتی با سردار یعقوبی صحبت میکردم دیدگاه خودم درباره ورود تکنولوژی به فوتبال ایران را با او در میان گذاشتم و این ایدهها از همانجا شکل گرفت. وقتی مربی پاس شدم این ایدهها را اجرا کردم. البته قبل از این ماجراها دورههای حرفهای مربیگری را در هلند، انگلیس، ژاپن و مالزی پشت سر گذاشته بودم و همان دورههای مربیگری در شکلگیری چنین دیدگاهی به من کمک کرد. ماجرای لقب مجید کامپیوتر هم به موقعی مربوط میشود که دیگر به استفاده از نرمافزارهای پیشرفته اعتقاد پیدا کرده بودم و با لپتاپ در برنامههای تلویزیونی ظاهر میشدم. همان موقع یکی از مربیان لیگ در حضور خبرنگاران و به قصد سخره گرفتن از این لفظ استفاده کرد و همین لقب روی من ماند.
فکر میکنید بعد از 45سال به پایان دوره مربیگری نزدیک شدهاید یا هنوز برای کار کردن در فوتبال ایران اشتیاق دارید؟
احساس میکنم به تجربیاتم اضافه شده و هنوز عشق و علاقه و انگیزه برای کار کردن دارم اما مربیگری در تیمهای پردردسر از حوصله من خارج است. اگر تیمی باشد که مطمئن باشم میتوانم در آرامش به فوتبال ایران خدمت کنم به مربیگری برمیگردم. طی 8-7سال گذشته با هزینه شخصی به کشورهای مختلف رفتهام و در مورد فوتبال کارهای پژوهشی انجام دادهام. فکر میکنم با دانشی که پیدا کردهام تا چند سال دیگر میتوانم در کار مربیگری دوام بیاورم.
در دوران اوج مربیگریتان گفته بودید که یک روز مربی لیورپول انگلیس خواهید شد. اصلاً چرا لیورپول؟ چرا آرزوی مربیگری در منچستریونایتد را نداشتید؟
برای اینکه حدود 10روز در باشگاه لیورپول حضور داشتم. در سال 1380که ژرارد هولیه فرانسوی مربی لیورپول بود به این باشگاه رفتم و بهمدت 10روز از صبح تا غروب در این باشگاه بودم. صبح و بعد از ظهر سر تمرین لیورپول میرفتم و چند بازی این تیم در لیگ برتر انگلیس را هم از نزدیک تماشا کردم. همین مسائل مرا به باشگاه لیورپول علاقهمند کرد و مربیگری در این تیم از رؤیاهای من بود اما برای یک مربی آسیایی دست نیافتنی است.
مربی لیورپول نشدید اما شانس نشستن روی نیمکت پرسپولیس را که پرطرفدارترین تیم ایران است داشتید...
همینطور است، دو بار در آستانه سرمربیگری پرسپولیس بودم و کار تمامشده بود اما بنا به دلایلی این اتفاق نیفتاد. یکبار در دوره مدیریت مرحوم حجتالله خطیب که آقای پروین همه کاره باشگاه بود و با ایشان صحبت کرده بودم و یکبار هم در دوره مدیریت مرحوم عباس انصاریفرد مذاکره کردیم که به توافق نهایی نرسیدیم. یکبار هم وقتی مهندس واعظآشتیانی مدیرعامل استقلال بود با این باشگاه مذاکره کردم اما باز هم نتیجه نهایی حاصل نشد.
شاید هم خطر از بیخ گوش شما گذشت که مربی یکی از دو تیم بزرگ پایتخت نشدید؟
در سالهای جوانی که فوتبال بازی میکردم از استقلال و پرسپولیس پیشنهاد داشتم اما ترجیح دادم به این دو تیم نروم چرا که همیشه یکسری دیدگاههایی داشتهام و سعی کردهام در یک مدار مشخص حرکت کنم. بهطور کلی از اینکه یک آدم رنگی نشدم خوشحالم و در عین حال نمیگویم عضویت در این دو تیم بد است. به هر حال در فوتبال ایران، رنگ رانتهای بزرگی با خودش میآورد و خوشحالم که هیچ موقع از رانت استفاده نکردم.