چرخه جوانی نیروی کار
شهلا کاظمیپور؛ دانشیار گروه جمعیتشناسی دانشگاه تهران
بگذارید این یادداشت را با یک سؤال شروع کنم؛ چرا قانون بازنشستگی زمان 30سال را برای کار کردن افراد درنظر گرفته است؟
در حالت درست خود، اگر جوانی 25ساله جذب یک موقعیت شغلی شود، میتواند طی این 30سال با تلاش و تجربه، سلسله مراتب پیشرفت در کار خود را هم طی کند. این فرد در دهه سوم فعالیت خود در هر مجموعهای، اگر در جای درست خود قرار داشته باشد میتواند پستهای مدیریتی را از آن خود کند و در این پست موفق هم باشد. 30سال کار کردن که به پایان رسید، وقت آن است که بازنشسته شود و جای خود را به افراد دیگری که بعد از او وارد این چرخه شدهاند بدهد. ولی ما امروز شاهد این هستیم که قانون عدماشتغال بازنشستهها در مشاغل رسمی دور زده میشود و افراد زیادی بعد از گذراندن این سن همچنان در سمتهای مختلف مشغول بهکار هستند.
بالا بودن میانگین سنی مدیران، به تنهایی معضلی برای مدیریت کشور به شمار نمیرود. بد نیست افرادی که تجربه و تخصصی در یک حوزه دارند از این تجربهها برای در دست داشتن سکان مدیریت کشور استفاده شود. اما چالش زمانی بهوجود میآید که افرادی بدون داشتن تجربه و تخصص و دانش کافی، صرف داشتن رابطه با بدنه مدیریتی بخواهند این مشاغل را در دست بگیرند. این موضوع در برخی از نهادهای ما پررنگتر است که کسی بیرون از این دایره روابط، شانس نزدیک شدن به این نهاد را ندارد و حتی از یک پست ساده هم محروم میشود. از طرفی دایره این مشاغل در کل کشور، به دایره بستهای تبدیل میشود. افراد وقتی از پست و سمتی کنار گذاشته میشوند به اداره و وزارتخانه و نهاد دیگری میروند و میدانند آنجا پست جدیدی در انتظارشان است. اینجاست که سد مقابل نیروی کار متخصص شکل میگیرد. فردی که با ضریب هوشی قابلقبول، شانس کسب تجربه کار در حوزهای را نداشته، چطور میتواند مدیر خوبی هم در این زمینه باشد؟
چرخه جوانی نیروی کار و مدیریت تخصصی به همین سادگی شکسته میشود و دور باطلی از مدیران غیرمتخصص شکل میگیرد. من فکر میکنم اگر ورودی نیروی کار و خروجی از آن باهم تناسب داشته باشد، این چرخه راه درست خود را طی خواهد کرد.
بحث نیروی مدیریتی یکی از شاخصههای مهم توسعه در هر کشوری است. سن به تنهایی نمیتواند معیاری برای این باشد که بدانیم فردی در جای خود قرار دارد یا خیر. هرچند طبیعی است که یک جوان 24ساله هرقدر هم با استعداد و خلاق باشد گزینه مناسبی برای وزارت نیست؛ اهمیت تجربه و شناخت از سیستم را نباید نادیده گرفت.یا یک کارمند پا به سن گذاشته، شاید نتواند بهرهوری یک کارمند جوان را داشته باشد.
نکته آخر اینکه هوش، پرورشیافتنی است. در سیستم دانشگاهی و آموزش عالی ما از محصلان به جای خلاقیت و ابداع، محفوظات خواسته میشود. این افراد حتی اگر شانس حضور در سمتی را داشته باشند، چطور میتوانند مدیر یا کارمندی خلاق باشند؟