• پنج شنبه 28 تیر 1403
  • الْخَمِيس 11 محرم 1446
  • 2024 Jul 18
یکشنبه 16 آبان 1400
کد مطلب : 144876
+
-

جنگ سرد آمریکا؛ از شوروی تا چین

جنگ سرد آمریکا؛ از شوروی تا چین

جوزف نای- استاد روابط بین‌الملل دانشگاه هاروارد

طی هفته‌های اخیر، بار دیگر این بحث مطرح شده که آمریکا و چین در حال ورود به یک جنگ سرد تازه هستند. در واقع، سخنان و مواضع جو بایدن باعث شده تا این فضا ایجاد شود. شرایط حاکم بر روابط میان آمریکا و چین را هرگز نمی‌توان به شرایط میان آمریکا و شوروی در دنیای جنگ سرد شبیه دانست زیرا  بازی میان آمریکا و چین بسیار متفاوت است.
در طول جنگ سرد میان آمریکا و شوروی، مسکو یک تهدید نظامی و ایدئولوژیک مستقیم علیه آمریکا به شمار می‌رفت و واشنگتن هیچ‌گونه ارتباط اقتصادی یا اجتماعی با طرف مقابل نداشت. بازی میان آمریکا و شوروی، یک بازی ساده یک بعدی بود. رویارویی فقط میان نظامیان بود. چشمان هر یک از طرفین به انگشت طرف مقابل بود تا روی ماشه نرود؛ بنابراین دنبال کردن استراتژی مهار شوروی امکان پذیر بود، اما در مورد چین مسئله کاملا متفاوت است. بازی میان آمریکا و چین، یک بازی سه بعدی است و در 3سطح مختلف شامل سطح نظامی، اقتصادی و اجتماعی دنبال می‌شود. به همین دلیل است که باید گفت دامن زدن به گفتمان جنگ سرد در روابط 2 کشور بسیار خطرناک و از روی عدم‌آگاهی است. چنین برداشت‌هایی در گام بعدی به اشتباه در انتخاب استراتژی منجر خواهد شد.
در بعد اقتصادی، آمریکا و چین به‌شدت به یکدیگر وابسته‌اند. آمریکا در سال 2020 بیش از نیم تریلیون دلار روابط تجاری با چین داشته است. برخی در واشنگتن می‌گویند که آمریکا باید روند جداسازی اقتصادش را از چین آغاز کند، اما تصور این ایده هم احمقانه است. چنین اقدامی هزینه گزافی روی دست اقتصاد آمریکا می‌گذارد. البته حتی اگر چنین ایده‌ای دنبال شود، نباید انتظار داشت که دیگر کشورها هم راه آمریکا را بروند. چین شریک تجاری نخست بسیاری از کشورهاست و در این زمینه آمریکا را پشت سر گذاشته است. در صحنه اقتصاد جهانی، با یک دنیای چندقطبی روبه‌رو هستیم که در آن آمریکا، چین، اروپا و ژاپن مهم‌ترین بازیگران هستند. فراموش نکنیم که آمریکا سیاست تجاری شفافی در قبال کشورهای شرق آسیا ندارد و همین باعث شده ما زمین بازی را به‌خصوص در آن منطقه به کلی به چینی‌ها واگذار کنیم.
در بعد اجتماعی، باید اعتراف کرد که جوامع آمریکا و چین عمیقا باهم گره خورده‌اند. زندگی میلیون‌ها نفر در 2 کشور با هم گره خورده است؛ از نیروی کار گرفته تا گردشگران و دانشجویان. فارغ از اینها، نباید از یاد برد که برخی ارتباطات را هرگز نمی‌توان قطع کرد؛ ارتباطاتی که همه گیری‌هایی مثل کرونا یا تغییرات آب و هوایی بر بشر تحمیل کرده است. هیچ کشوری نمی‌تواند به تنهایی مسائلی از این دست را حل کند. وابستگی در حوزه محیط‌زیست، سرنوشت جوامع مختلف در همه جهان را به هم گره زده است. علاوه بر این، وقتی پای برخی مسائل جهانی به میان می‌آید، این نهادهای بین‌المللی هستند که نقش تعیین‌کننده دارند. حل بحران کرونا یکی از انواع این مسائل است.
آنهایی که نسبت به قدرت آمریکا خوش‌بین هستند، می‌گویند که رشد جمعیت چین و کند شدن رشد اقتصادی آن در نهایت به ضرر این کشور تمام شده و باعث می‌شود آمریکا در عرصه اقتصاد جهانی هیچ رقیبی در آینده نداشته باشد. اما واقعیت این است که آمریکا نیاز دارد بار دیگر جبهه متحدانش را در غرب تقویت کند. قدرت نظامی و اقتصادی آمریکا، اروپا و ژاپن باید در کنار هم قرار گیرند تا بتوانند قدرت اقتصادی و نظامی چین را در قرن کنونی پشت سر بگذارند. همچنین آمریکا باید در برابر چین، از کشورهایی همچون استرالیا حمایت کند تا نفوذ و قدرت خود را در دیگر کشورها نیز گسترش دهد. در این میان، توافقنامه‌هایی همچون توافقنامه امنیتی با استرالیا - که شامل فروش زیردریایی هسته‌ای به این کشور بود - گام درستی در راستای حمایت از متحدان آمریکا در برابر چین است.   ذهن تک‌بعدی برخی تحلیلگران در واشنگتن بر این اعتقاد است که آمریکا بدون توجه به ارتباطات اقتصادی و اجتماعی دو طرف، صرفا با تکیه بر برتری نظامی خود می‌تواند بر چین غلبه کند. آمریکا به درستی بزرگ‌ترین قدرت نظامی جهان است، اما نباید فراموش کرد که چین هم در حال مدرنیزه کردن نیروهای نظامی خود است؛ بنابراین مشخص نیست تا کی بتوان آمریکا را قدرت اول نظامی جهان خطاب کرد. آمریکا باید هوشمندانه حرکت کرده و روابطش را با هند و ژاپن تقویت کند. در این مورد، همان بازی کلاسیک تقویت اتحادهای نظامی با هدف برقراری توازن قوا در آسیا باید دنبال شود، اما نمی‌توان در خلال این بازی، وابستگی متقابل اقتصادی با رقیب را مورد بی‌توجهی قرار داد. اگر آمریکا چنین کند، قطعا آسیب خواهد دید. در دنیای امروز، رقابت سیاسی هم متفاوت از گذشته است. آمریکا و متحدانش دیگر آنگونه که در دوره جنگ سرد شاهدش بودیم، با خطر صدور کمونیسم روبه‌رو نیستند. دوران استالین و مائو دیگر گذشته است. امروز کسی در دفاع از اندیشه‌های
شی جین پینگ در خیابان‌ها تظاهرات به پا نمی‌کند. خواسته یا ناخواسته، ما در یک وضعیت خاص قرار گرفته‌ایم که می‌توان آن را وضعیت «رقابت مشارکتی» خواند؛ رقابتی که به ناچار در آن باید همکاری هم داشت. اساس این نوع رقابت بر وابستگی متقابل است که نشانه‌های آن ذکر شد. این نوع وابستگی، هم به شما امکان نفوذ بر دیگری را می‌دهد و هم شما را در برابر سیاست‌های طرف مقابل آسیب پذیر می‌کند.
منبع: نیویورک تایمز

این خبر را به اشتراک بگذارید