• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
پنج شنبه 13 آبان 1400
کد مطلب : 144644
+
-

دانستنی‌هایی درباره سامورایی‌ها؛ سلحشوران ژاپن قدیم

مردان دونده به‌سوی مرگ

مردان دونده به‌سوی مرگ

عیسی محمدی

یکی از پرکاربردترین واژه‌هایی که مربوط به ژاپنی‌هاست واژه سامورایی است. اما سامورایی‌ها چه کسانی بودند و چه‌کار می‌کردند و سبک زندگی‌شان چطور بود که هنوز هم نقل محافلند؟ این روزها زیاد می‌بینیم که مثلاً اگر یک محصول یا خودروی ژاپنی تولید شود، سریع آن را به سامورایی‌ها می‌چسبانند تا جنبه مثبتی به آن ببخشند. فیلم‌های سینمایی زیادی هم در این مورد تهیه شده است که موضوع‌شان زندگی سامورایی‌های مختلف بوده. آثاری هم از سامورایی‌ها در ژاپن به‌جا مانده و ادبیاتی از سلحشوران هم شکل گرفته که ازجمله آنها می‌توان به «هاگاکوره»، «پنج حلقه» و... اشاره کرد. بد نیست این‌بار درباره سامورایی‌ها در تاریخ ژاپن بیشتر بدانیم.

مرگ در میدان جنگ
سامورایی‌ها از قرون وسطا تا همین قرن نوزدهم در ژاپن زندگی می‌کردند و با اینکه جمعیت زیادی از این کشور را تشکیل نمی‌دادند، اثر عمیقی بر فرهنگ و سبک زندگی ژاپنی‌ها گذاشتند. آنها درواقع سلحشوران و جنگجویان ارشد و متوسطی بودند که شجاعت و مرگ‌محوری را اصل زندگی‌شان قرار داده بودند. درواقع برای آنها مرگ یک اتفاق معمولی و رایج بود و آرزوی یک سامورایی چنین بود که در بستر آرامش و بیماری نمیرد و در میدان نبرد جانش را از دست بدهد. از آموزه‌هایی که سامورایی‌ها داشتند و در کتاب هاگاکوره هم به‌جا مانده، این است که اگر یک سامورایی بین مرگ و زندگی مردد ماند، بدون هیچ فکر قبلی باید مرگ را انتخاب کند و جنون‌آسا به‌سمت آن برود.

یک حکایت جالب
در مورد مرگ‌آگاهی و مرگ‌محوری سامورایی‌ها حکایت جالبی وجود دارد. می‌گویند در شهری مردی زندگی می‌کرد که ثروت زیادی داشت. فرزندان و همسری هم داشت که بسیار آنها را دوست می‌داشت و خلاصه اینکه از دار دنیا کم‌وکسری نداشت. تا اینکه سرنوشت، برای او چنین رقم خورد که ثروتش را از دست داد و زن و فرزندانش نیز به‌واسطه بیماری و... مردند. خودش نیز درگیر بیماری شد و درنهایت به چنان وضعی دچار آمد که حتی نانی برای خوردن و هیچ اعتباری نداشت. او تصمیم گرفت به‌واسطه فشارهای روانی واردشده، خودکشی کند. خودش را درون آب انداخت، نجاتش دادند. خودش را درون آتش انداخت، نجاتش دادند. راه‌های دیگر را آزمایش کرد و بازهم مردم نجاتش دادند. تا اینکه روزی از جایی عبور می‌کرد، دید مأموران حکومتی یک مجرم خطرناک را محاصره کرده‌اند که شمشیری به‌دست دارد، ولی کسی جرأت نمی‌کند سمت او برود. مرد که دید مأموران حکومتی نمی‌توانند این مجرم را دستگیر کنند، با خودش گفت که او شمشیر دارد و اگر همین‌طور بروم و خودم را در آغوش او بیندازم، مرا با شمشیرش خواهد کشت. پس فریادی کشید و به‌سمت مرد مجرم دوید و او را در آغوش کشید. اما مرد مجرم نتوانست کاری کند و مأموران هم از فرصت استفاده کرده و دستگیرش کردند. فرمانده ارشد این سربازان وقتی ماجرا را شنید، از او پرسید چطور ده‌ها سرباز نتوانستند او را دستگیر کنند ولی تو توانستی؟ او ماجرایش را تعریف کرد. این فرمانده ارشد گفت سال‌ها بود که راه و رسم سامورایی را از یاد برده بود و وی اساسی‌ترین اصل را به او آموخت و یادآوری کرد. بابت همین قضیه، به او پول و جایزه بسیار داد. این، همه‌‌چیزی است که باید درباره فرهنگ و دیدگاه و ذهنیت 
سامورایی‌ها گفت.

اشراف و غیراشراف
در سده‌های میانی ژاپن، طبقات اجتماعی به دو گروه بزرگ اشراف و غیراشراف تقسیم می‌شدند. اشراف شامل چهاردسته امپراتور، درباریان، شوگون و دایمیوها می‌شدند. غیراشراف هم شامل سامورایی‌ها، دهقانان، پیشه‌وران و بازرگانان می‌شدند. از این طیف، دو رده اول، امپراتور و درباریان، جزو حاکمان صوری و اسمی محسوب می‌شدند. حاکمان واقعی را سه رده شوگون‌ها، دایمیوها و البته سامورایی‌ها تشکیل می‌دادند. پس سامورایی‌ها با وجود اینکه از طبقه غیراشراف بودند، در زمره اثرگذاران واقعی و حاکمان واقعی جامعه قرار می‌گرفتند. این سامورایی‌ها قواعد خاصی نیز برای سبک زندگی‌شان داشتند که باعث می‌شد چنین اثرگذار ظاهر شوند. این قواعد بعدها به بوشیدو یا قواعد سلحشوری معروف شد که عبارت بود از: درستی اخلاقی، شجاعت، خیرخواهی، ادب، روراستی، شرف و وفاداری؛ جمعاً هفت‌تا. البته فضیلت هشتمی هم هست که به اسم کنترل نفس آن را می‌شناسند؛ یعنی اهل شکوه و شکایت و گلایه و غرزدن نباشند.

شمشیرهایی که نماد بودند
در دوره‌ای سامورایی‌ها تنها طبقاتی بودند که حق داشتن شمشیرهای بلند و واکیزاشی یا شمشیر کوتاه را داشتند؛ که به‌نوعی نماد و شناسنامه آنها هم شده بود. بین خود سامورایی‌ها هم طبقه‌بندی‌های مختلفی وجود داشت. بدین‌ترتیب که سامورایی‌های ارشد به نجیب‌زادگانی که به آنها خدمت می‌کردند، دسترسی مستقیم داشتند. سامورایی‌های سطح میانی هم می‌توانستند خدمت نجیب‌زادگان برسند. سامورایی‌های سطح پایین هم کلا آن‌قدری می‌گرفتند که زنده بمانند. جالب اینکه هیچ‌وقت یک سامورایی سطح پایین، حق نداشت از نجیب‌زاده‌ای که به او خدمت می‌کرد به‌طور مستقیم انتقاد کند.

خودکشی‌های شرافتمندانه
شرف در زندگی سامورایی‌ها اهمیت زیادی داشت. آنها دو شمشیر داشتند؛ بلند و کوتاه. شمشیر بزرگ برای جنگیدن و نبرد بود و شمشیر کوچک هم برای خودکشی شرافتمندانه؛ درصورتی که شکست می‌خوردند یا چیزی باعث لکه‌دار‌شدن شرافت آنها می‌شد و یا درصورت مرگ امیری که به او خدمت می‌کردند و... . این خودکشی شرافتمندانه معروف به «هاراگیری» یا «سپوکو» است. برای یک سامورایی مرگ شرافتمندانه بسیار با ارزش‌تر از یک زندگی بدون افتخار بود. به همین دلیل وقتی زندگی‌شان به خطر می‌افتاد یا در آستانه شکست بودند، ترجیح‌شان خودکشی بود تا اسارت. یکی از نکته‌های جالبی که در مورد همین هاراگیری وجود دارد، نحوه و نوع انجام آن است. درصورتی که یک سامورایی تصمیم به سپوکو می‌گرفت، ابتدا نیاش می‌کرد و سپس متمرکز می‌ماند و بعد با خنجری به نام واکیزاشی شکمش را از جهت چپ به راست می‌برید! غالباً نیز در این مسیر کسی او را همراهی می‌کرد تا ضربه نهایی را وارد و کار را تمام کند. در هاگاکوره، حتی اشاره شده که گاهی پدران، سعی می‌کردند کسانی باشند که ضربه آخر را در هاراگیری فرزندانشان وارد می‌کنند. سپوکو در فرهنگ ژاپنی هنوز هم وجود دارد و حتی در ژاپن پیشرفته هم شاهدیم که اگر مدیر یا کارمندی نتواند کارش را درست انجام بدهد یا با ننگی روبه‌رو شود، اقدام به‌خودکشی شرافتمندانه می‌کند.

وفاداران
شاید بشود مهم‌ترین اصول سامورایی‌ها را شجاعت و وفاداری دانست. آنها باید به رده‌های بالاتر از خودشان وفادار می‌ماندند و البته اگر توسط رده‌های پایین‌تر از خودشان مورد توهین قرار می‌گرفتند، حق سکوت نداشتند. در هر دو صورت، اگر اشتباهی توسط یک سامورایی صورت می‌گرفت، دادگاهی نیمه‌صحرایی، تشکیل و سامورایی خطاکار باید به مجازات شدید و حتی خودکشی و مرگ محکوم می‌شد. سامورایی‌ها در اصل بوشی محسوب می‌شدند. بوشی هم به کسانی گفته می‌شد که درگیر جنگ و رزم باشند. از دوره‌ای به بعد، احتمالاً قرن ششم میلادی، خدمت سربازی ظاهراً در ژاپن اجباری شد. گروهی از جوانان را انتخاب می‌کردند و به آنها نظامی‌گری و نبرد را می‌آموختند تا از مناطق مختلف حفاظت کنند. رفته‌رفته آداب و آیین و تفکراتی هم برای این منظور شکل گرفت؛ مثلا باید با تمام وجود در خدمت ارباب و شوگون خود می‌بودند و نباید از مرگ می‌هراسیدند و... . ژاپنی‌ها از یک سده قبل که شروع به رشد کردند، مدام بر این تأکید می‌کردند که وفاداری به کشور باید در کار و تلاش آنها نمود پیدا کند و مؤدب باشند و... . در قرن شانزدهم، کم‌کم جنگ‌طلبی‌های پراکنده در ژاپن سرکوب شد و این کشور نظم و نظام مشخصی پیدا کرد. به همین دلیل سامورایی‌ها کسب‌وکار اصلی‌شان را که جنگ و نبرد بود، از دست دادند و به کارهایی چون معلمی، کارمندی و... پرداختند.

این خبر را به اشتراک بگذارید