جدایی نادر از سیمین ۱۳۸۹
جواد طوسی
بزرگترین برگ برنده «جدایی نادر از سیمین» این است که فرهادی فیلمنامهاش را با یک نگاه جامعهشناسانه غیرمستقیم نوشته است. او هوشمندانه مواجهه ناگزیر طبقاتی میان نادر (پیمان معادی) و حجت (شهاب حسینی) و بحران عاطفی و ارتباطی حاکم در طبقه متوسط جامعه شهری را در امتداد «بحران اقتصادی» طبقه محروم و فرودست مطرح میکند. حضور بیواسطه فرهادی در کانون این بحران طبقاتی، متکی بر بیانی مستندگونه است. اما کنتراست موجود در این نگاه و شیوه بیانی بهگونهای است که ما (در مقام بیننده)، مرز میان بیرحمی و شفقت، ملودرام و شعارگرایی را گم میکنیم. نمیخواهم این احساس چند وجهی را نقطه ضعف فیلم بدانم، بلکه منظورم این است که چنین ترکیب ناهمگون رفتاری و شخصیت ریشه در رئالیسم اجتماعی این دوران دارد. دوربین بیرحم و کنجکاو فرهادی، ماهیت وجودی و واقعیت عینی آدمهایش را به شکلی عریان نشان میدهد. بخشی از پیکره و شخصیت نادر، خودخواهی و خصائص و رفتار حسابگرانه طبقاتیای است که نمیخواهد در رشدش اختلال ایجاد شود. نگاه کنیم به صحنه پمپ بنزین که او دخترش –ترمه- را مجبور میکند برود پولی را که بیجهت به متصدی جایگاه بنزین داده پس بگیرد و در این اوضاع و احوال رفتاری خونسردانه نسبت به اعتراض راننده پشت سرش دارد. نادر آن قدر در روند این رشد طبقاتی خیره شده که خوب یاد گرفته از نقاط ضعف طبقه دیگری که دست و پاگیرش شده (حجت و همسرش راضیه) چگونه استفاده کند تا وجهه ظاهری معقول و حق به جانبش نزد افراد خانواده حفظ شود. چنان که میبینیم نادر با همین شناخت از تعلقات مذهبی راضیه (ساره بیات) او را نهایتاً در معرض قسم خوردن قرار میدهد. در چند قسمت فیلم، دوربین پدر نادر را بهعنوان ناظر وجدانی بیدار نشان میدهد و پته پنهانکاری نادر و تلاشاش برای تحریف واقعیت را روی آب میاندازد. مثلاً در صحنهای نادر در حال بازسازی واقعیت از دید خودش نزد دخترش ترمه است، اما به محض آنکه داخل آپارتمان میشود و چشمش در چشم پدرش میافتد، دوربین با ثبت موجز تلاقی نگاه آن دو، نمایش دروغین نادر را برملا میکند. اتفاقا نگاههای پدر به پسرش نادر در سکوت بهگونهای است که گویی او در این شرایط کاملا آگاه و هوشیار است.
(فیلم ، شماره ۴۲۴ ، فروردین 1390)