• یکشنبه 10 تیر 1403
  • الأحَد 23 ذی الحجه 1445
  • 2024 Jun 30
سه شنبه 11 آبان 1400
کد مطلب : 144432
+
-

دیدار با جواد جزینی، داستان‌نویس و مدرس داستان‌نویسی

کمبود مطالعه ربطی به فضای مجازی ندارد

کمبود مطالعه ربطی به فضای مجازی ندارد

 فرشاد شیرزادی‌- روزنامه‌نگار

از جواد جزینی چند مجموعه داستان، رمان، نقد داستان و تئوری داستان منتشر شده است. او چهره شناخته‌شده‌ای در عرصه تدریس داستان‌نویسی است. در دوران کرونا، اغلب فعالیت مدرسان داستان‌نویسی در معرفی و اشاعه داستان‌نویسی و معرفی کتاب‌های متعدد داستان و نقد داستان، معطوف به فضای مجازی بوده است. جزینی معتقد است که فضای مجازی باعث کمبود سرانه مطالعه نشده و این تسلسلی است که از سال‌ها پیش ما را به این نقطه رسانده و نمی‌توان و نباید همه تقصیرها را به گردن فضای مجازی و گوشی‌های لمسی انداخت.

دوران کرونا دامنه‌آموزش آنلاین را وسعت داد. در آموزش آنلاین داستان‌نویسی، به چه شکل از کتاب بهره می‌برید؟
مدرسه ما، پایه و بنیانش به دهه 60 بازمی‌گردد که برخی‌ها با جزئیات می‌دانند. مجموعه‌ای داشتیم به نام «پیک قصه‌نویسی»، اما در عین حال استانداردی را درنظر گرفتیم به نام «هنرستان داستان‌نویسی» و مدرک رسمی به هنرپژوهان اعطا می‌کردیم. پس از مدتی هنرستان تعطیل شد و ما نهایتاً ناچار شدیم به فضایی غیرحضوری روی آوریم. جا و مکان برایمان هزینه سنگینی در برداشت. پس از برخی تحولات، بیش از 2دهه است که در فضای مجازی فعالیت داریم و الگوهایمان را در این فضا دنبال می‌کنیم. به مرور زمان در ابتدا ناگزیر بودیم تا به فضای مجازی پناه ببریم؛ چون امکان برگزاری کلاس را نداشتیم. کلاس‌ها طی چند جلسه غیرحضوری برگزار می‌شد و یکی، دو جلسه را هم در یک هنرستان برپا می‌کردیم و کلاس‌های کلی‌تر آنجا برگزار می‌شد. پیش از این دوره، در یک کلام کلاس‌ها تلفیقی از حضوری و غیرحضوری بود، اما پس از شیوع کرونا در این لاک فرورفتیم و همه فعالیت‌هایمان غیرحضوری شد.
در این دوره چه تجربه‌هایی را از سر گذراندید؟
طبیعتاً برای هنرجویان تعداد زیادی کتاب فراهم کردیم. منظورم از آن، نمونه قصه‌ها و داستان‌هایی است که باید بخوانند. درسی هست به نام «تاریخ تحلیل داستان کوتاه» که پیش از جمال‌زاده تا دهه‌های پس از انقلاب را دربرمی‌گیرد. طبیعتاً بخشی از 200قصه‌ای که به‌عنوان برگزیده به هنرجویان معرفی می‌شود تا آنها را بخوانند، در دسترس نیست. خب، PDF این داستان‌ها و کتاب‌ها آماده شده است. کتابخانه‌ای داریم به نام «کتابخانه مجازی مدرسه داستان» که این فایل‌ها، همراه فایل‌های صوتی در آنجا قرار داده می‌شود و انجام تکالیف مدرسه داستان در آنجا دنبال می‌شود.
هنرپژوهانتان چقدر از اینترنت و فضای مجازی برای خواندن کتاب‌های موردنظر شما و خودشان بهره می‌برند؟
برخی از هنرپژوهان منابع را دارند. مجموعه آثار هدایت، چوبک، گلستان یا گلشیری را دارند، اما از سوی دیگر برخی از این منابع چاپ نشده یا محدودیت چاپ در میان بوده یا برخی کتاب‌ها پس از گذشت چند دهه، دیگر مجوز نگرفته‌اند. درنتیجه ما آنها را در فضای مجازی قرار می‌دهیم و هنرجویان هم ملزم‌ هستند که آنها را بخوانند؛ چون جزو تکالیف درسی‌شان است. بخشی دیگر هم داستان‌هایی است که باید در آنها مثال‌های تکنیکی را پیدا کنند؛ بنابراین فضایی داریم به نام کتابخانه مجازی که نمونه‌های خارجی و ایرانی را که دوستان باید به‌عنوان تکلیف بخوانند و تحلیل و بررسی کنند، در آنجا قرار می‌دهیم.
کتاب‌ها فایل صوتی هم دارند؟
برخی از آنها هم فایل صوتی دارند و هم فایل مکتوب.
این کتابخانه مجازی چگونه تهیه شده است؟
برخی از هنرجویان کمک کرده‌اند و قصه‌هایی را که گیر نمی‌آمده و خوانده بودند در آنجا تهیه کرده و مجموعه‌ای غنی و درخشان تدارک دیده‌اند. بدون آن کتاب‌ها و منابع شاید تدریس داستان‌نویسی امکان‌پذیر نباشد. البته شاید شما صرفاً گستره شهر تهران را رصد و فکر کنید اگر بچه‌ها کتابی را پیدا نکنند، به میدان انقلاب خواهند رفت، اما هنرجویان ما به‌طور مثال در شهرستان‌هایی هستند که به اندازه تهران، دسترسی به محل فروش ندارند. این هنرجویان در روستاهایی‌ هستند که اصلاً کتابفروشی در آن مناطق نیست. این کتابخانه مجازی برای آنها نعمت بزرگی است. بچه‌ها می‌گویند اگر می‌خواستیم آنها را تهیه کنیم به این سادگی‌ها نبود. در تهران اگر کتابی پیدا نشود، روز بعدش به میدان انقلاب می‌روند و آن را تهیه می‌کنند، اما تنها بخشی از هنرپژوهان ما در تهران‌ هستند. شاید مثلاً در بهترین حالت 30تا 40درصدشان در تهران سکونت دارند. 15تا 20درصدشان هم ایرانی‌های ساکن در دیگر کشورهای جهان‌ بوده و در این فضا تحصیل می‌کنند.
چند هنرجو دارید؟
نزدیک به 2هزار هنرجوی ثابت در ترم‌های مختلف داریم. شاید بگویم که بدون تردید گسترده‌ترین و مستمرترین فعالیت‌های آموزشی را حتی بیش از نهادهایی که مسئولیت دارند، مدرسه داستان برگزار می‌کند. البته این آمار فقط مربوط به بخش داستان است. شعر بزرگسال را آقای سیدضیاءالدین شفیعی و شعر کودک را مصطفی رحماندوست تدریس می‌کند. در بخش‌های دیگر گویندگی و نثر ادبی هم داریم؛ به همین دلیل درکل، مجموعه‌ای گسترده وجود دارد. برای آنها نیز منابع به همین شکل، منسجم و متشکل در دسترس است.
به‌نظرتان، این شیوه استفاده و استقبال از کتاب به دوران پساکرونا هم تسری خواهد یافت؟
این شیوه مربوط به کتاب و داستان نیست. طی 2سال اخیر همانطور که شاهد بودید بسیاری از فعالیت‌ها، ناچار شدند به فضای مجازی بگریزند. برخی از دوستان ما می‌پرسند آیا فکر می‌کنید به‌زودی آموزش‌های حضوری شروع شود؟ بچه‌های شهرستانی گلایه می‌کنند که مبادا با پایان یافتن کرونا آموزش‌های غیرحضوری قطع شود، اما به گمانم ما تازه راه را یاد گرفته‌ و دریافته‌ایم که در این فضای اجباری، چه امکانات بالقوه‌ای وجود دارد و پیش از آن برخی از علاقه‌مندان به فضای مجازی درگیر بخش سطحی این فضا بودند، اما امروز متوجه شده‌ایم که این فضا چه امکانات متنوعی دارد و می‌توانیم با دورترین فرد علاقه‌مند در هر جای کشور ارتباط برقرار کنیم و همزمان خواندن کتابی را به او پیشنهاد دهیم. یکی از بچه‌ها می‌گفت، هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم که روزی، داستانم را برای فلان استاد بخوانم و او آن را نقد کند. این فرصت طلایی برای نیروهای دور از مرکز ایجاد شده است؛ اینکه از چه استعدادهایی در این فضا بهره می‌بریم، یک روی موضوع است و سویه دیگرش این است که فضای مجازی به ما امکان توسعه فعالیت‌هایی را در ارتباط با داستان، هنر و کتاب داده است. وصل کردن صدها علاقه‌مند در سراسر کشور به یک مدرس و تخصص‌اش، گویی تجربه‌ای کم‌نظیر بود که طی 2سال اخیر رخ داد. هر چه هم می‌گذرد گویی تجربه و وابستگی ما و یافتن امکانات در این فضا بیشتر می‌شود و به‌نظرم نمی‌توانیم آن را رها کنیم.
روستاهای دوستدار کتاب در این بین چقدر مؤثر افتاده‌اند؟
به‌نظر می‌رسد کار ما به مبنای مستقیم فرهنگ توسعه کتاب ربطی نداشته است. البته بوده‌اند بچه‌هایی که مثلاً خواسته‌اند کتابخانه‌ای را در روستاها بسازند و با همت بقیه آن را محقق کرده‌اند و به‌طور شخصی با کمک نهادهای مختلف، پول و کتاب تهیه کرده‌اند. در همین کلاس‌های آنلاین و در همین مدت 2ساله، بیش از 5مورد داشته‌ایم که بچه‌های هنرپژوه کتابخانه راه انداخته‌اند؛ آن هم در منطقه محروم؛ هم حاشیه تهران و هم شهرستان‌های دور. اما بدیهی است که هدف ما تأسیس و توسعه کتابخانه نبوده، ولی امکان اینکه فضایی را فراهم کنیم تا بچه‌های شهرستان از کتابخانه‌های تخصصی ما استفاده کنند، به‌نظرم بزرگ‌ترین دستاورد این تجربه است.
آمار مطالعه کتاب کاغذی در ایران بسیار پایین است. اما هر ایرانی در روز به‌طور میانگین یک ساعت و 38دقیقه در فضای مجازی به‌سر می‌برد. آیا این فضا در بدو امر و استفاده ندانسته و نابجا از آن، باعث آسیب زدن به کتاب و کتابخوانی نشده است؟
کتابخوانی ما آسیب فراوانی دیده و نشانه‌اش این است که از تیراژ 10هزار نسخه‌ای رسیده‌ایم به 100نسخه! ناشران بزرگی که در سال 150تا 200عنوان کتاب منتشر می‌کردند، هم‌اکنون صرفاً 15عنوان تجدید چاپ در کارنامه‌ سالانه‌شان دیده می‌شود. کمبود مطالعه به گمانم ربطی به فضای دیجیتال ندارد. احتمالاً و اتفاقاً دیجیتال یک جاهایی می‌تواند آن را جبران و کمک کند. اشکال بزرگ جای دیگر است. در نظام تصمیم‌گیری فرهنگی، سال‌ها قبل اتفاقی افتاده که مردم به کتاب و کتابخوانی پشت کرده‌اند. به‌نظرم هیچ ایرادی ندارد که مردم امروز درگیر فضای مجازی‌ هستند. مصیبت این نیست. کمبود سرانه مطالعه زیر سر گوشی‌های همراه و اینترنت نیست و پیش‌تر اتفاق افتاده، اما ما با نگاه سهل‌انگارانه می‌خواهیم تبعاتش را در گوشی ببینیم و دنبال کنیم. وقتی آن جوان دل‌مشغولی ندارد، معلوم است که جای دیگر و به شیوه دیگری در فضای مجازی وقتش را پر می‌کند؛ یعنی ما مردم و خوانندگان را هل دادیم به سمت فضای مجازی؛ چون آنچه را می‌خواستند در فضای بیرون پیدا نمی‌کردند در فضای مجازی چه بسا بتوانند پیدا کنند. من به فضای مجازی بدبین نیستم و دلیل فقدان مطالعه را درگیر شدن مردم با گوشی‌های لمسی نمی‌دانم. پیش از این باید بررسی کرد که مردم ما قبلاً چگونه و چقدر مطالعه می‌کردند. آمار مطالعه روزبه‌روز کمتر شده است و نظام فرهنگی و تصمیم‌گیران فرهنگی ما درست عمل نکرده‌اند. ناتوانی و تصمیمات غلط برخی دست‌اندرکاران، ما را به این فاجعه رسانده است.

این خبر را به اشتراک بگذارید