ناگهان همهچیز از دست رفت
خانوادههایی که سرپرست خود را بهواسطه شیوع کرونا از دست دادهاند از روزگار تلخ خود میگویند
آوین آزادی- روزنامهنگار
مرگ همیشه گزنده و در هر سنی برای بازماندگان «نابهنگام» است. حالا خانهای را تصور کنید که در چند روز ناگهان از پدر خالی میشود. نه با حادثه، نه با بیاحتیاطی، نه کهولت سن... که با ویروسی سمج که برای آن هم دارو هست و هم واکسن. بازماندگان حالا باید با جای خالی آنکه ستون خانه بود، از یک سو بسازند درحالیکه دلشان پر از غصه و سؤال بیجواب است: «چرا واکسن به ما دیر رسید» و از یک سو باید در کمترین زمانی دست به زانو بگیرند و بلند شوند و فکری به حال اوضاع اقتصادیشان کنند. برایند همشهری از نظرات روانشناسان در این ایام حکایت از آن دارد که نباید افرادی که یک یا چند نفر از اعضای خانوادهشان را بهدلیل بیماری کرونا از دست دادهاند، تنها گذاشت؛ خاصه اگر فرد متوفی مسئولیت اداره مالی خانه را بهعهده داشته باشد. تداوم ۱۹ ماهه کرونا به مرور به افزایش تعداد فوتیها و در این میان رشد آمار مرگومیر در میان سرپرستان خانوار منجر شده است و این مسئله نهتنها خانوادهها بلکه دولت و در راس آنها نهادهای حمایتی را با چالشهایی مواجه ساخته است. وحید قبادیدانا، معاون وزیر و رئیس سازمان بهزیستی کشور در جلسه ویژه بررسی آسیبهای اجتماعی کرونا مجلس شورای اسلامی در اینباره هشدار داده و گفته است: با تغییر شرایط کرونا باید برای مقابله با آن آرایش جدیدی در راهکارها ایجاد کنیم؛ در گذشته اغلب تماسها با تلفنهای ۱۴۸۰ و ۱۲۳ ناشی از استرسها بود اما در شرایط کنونی بهدلیل شیوع کرونا و افسردگی ناشی از سوگ از دست دادن عزیزان، وضعیت تغییر کرده است.
خنجرهای ادارهها
نرگس همسرش را بهتازگی از دست داده. او حرفهایش را با بغضی فروخورده و صدای لرزان شروع میکند: من شاید مورد مناسبی برای گزارش شما نباشم. چون عادل، همسرم، تنها نانآور خانه محسوب نمیشد اما واقعیت این است که خرج خانه را با هم میدادیم و حالا که رفته علاوه بر جای خالیاش که خنجر به قلب من میزند، پرداخت هزینهها هم برای من سخت شده است. او ادامه میدهد: همه اینها به کنار، برای دریافت حق بیمه همسرم مجبور شدم با حال روحی بههمریخته و روانی از هم پاشیده از این اداره به آن اداره بروم که در نهایت 2میلیون تومان حقوقش را بتوانم برای ادامه زندگی دریافت کنم. من توان انجام کار اداری ندارم. کاش حداقل دولت فکری به حال ما میکرد که هیچ نمیخواهیم جز اینکه ما را آسوده بگذارند؛ نمیشد مستمری ما در فرایند الکترونیک و دیجیتال انجام شود؟ انتظار زیادی است؟
ما را رها نکنند
«ناگهان بهخودم آمدم دیدم که من ماندهام و دو فرزند، بیشغلام و بیپناه»؛ زهره حرفهایش را اینطور ادامه میدهد: شوهرم 52ساله بود. من در تمام این سالها سرکار نرفتم و او هم بهواسطه کارش - شغل آزاد- تنها 10سال بیمه داشت. کرونا ناگهان او را از ما گرفت. این زن 49ساله ادامه میدهد: الان چهکسی به من کار میدهد؟ خرج خانه و بچههایم را از کجا باید دربیاورم؟ چطور باید کرایه خانهام را پرداخت کنم؟ چطور باید آینده بچهها را تامین کنم. او که نگرانی از آینده در چشمهایش موج میزند توضیح میدهد: به من میگویند که برو مهارتی را یاد بگیر. من در آستانه 50سالگی حتی اگر بتوانم مهارتی را یاد بگیرم، شما بگویید در آن چندماه که در حال آموختنم، خرج خانه را از کجا باید بیاورم. او از دولت انتظار دارد کسانی که مثل خودش بیگناه زندگیشان از هم پاشیده را رها نکند. من دستم به هیچ جا بند نیست و حقوقی که تامین اجتماعی برایمان تعیین کرده، 800هزار تومان است. صدای ما را هیچکس نمیشوند. انگار رها شدهایم. او با صدایی لرزان میگوید: شما که روزنامهنویسی، بنویس حداقل مستمری امثال ما را افزایش دهند. یا حداقل برایمان شغل پیدا کنند.
وامهای یک میلیون تومانی علاج درد نبود و نیست
تنها حمایتی که در روزگار کرونایی از برخی شده است، پرداخت وامهای یک میلیون تومانی و سبد معیشتی است اما این راه به بنبست میرسد. بارها اقتصاددانها توضیح دادهاند که پولپاشی بحران را به شکل موقت حل میکند و نمیتواند در درازمدت کمکی به خانوادههای نیازمند کند. البته بحرانهای مالی، تنها مشکلاتی نیست که بازماندگان کرونا با آن دست و پنجه نرم میکنند.
حسین یک سال است همسرش را از دست داده. دل و دماغ کار ندارد و از شرکتی که کار در آن برایش سخت بوده بهواسطه تنهایی که این روزها با آن دست و پنجه نرم میکند استعفا داده است. او درباره شرایط خود توضیح میدهد:هنوز باورم نمیشود فرزندانم بیمادر شدهاند. جای خالی همسرم بعد از گذشت یک سال در جایجای خانه حس میشود و انگار از این حال تلخ کنونی هیچ گریزی نیست.
دولت بودجه ندارد که از خانوادههایی که پشتوانه مالیشان را از دست دادهاند حمایت کند، درست. اما آیا نمیتواند خدمات مشاورهای هم برای امثال من فراهم کند؟ من و فرزندانم نیاز به دریافت مشاوره داریم و هزینههای درمانگران این روزها واقعا کمرشکن است. حسین 50ساله ادامه میدهد: ما انتظار زیادی نداریم.ایکاش حالا که فکری به حال درمان تروماهای روحی ما نمیکنند دلشان برای فرزندانمان بسوزد.
از آینده میترسم
رقیه، چهارماه است که همسرش را از دست داده. او که مدتها پیش پدر و مادرش را هم در یک تصادف جادهای از دست داده است میگوید: من 2 سال بود که ازدواج کرده بودم، همسرم 42سال داشت. پزشکها میگفتند چون برای بردن او به بیمارستان تعلل کردم از دست رفته است و عذاب وجدان از همین رو مرا رها نمیکند. او با بغض ادامه میدهد: اما حالش خوب بود. مدام میگفت در خانه راحتترم. حالا من ماندهام و کرایه خانه، 4میلیون تومانی و هزینه خانه که کمرم را شکسته است. همسر من شغلش آزاد بود و بیمه نبود. همین کار من را سختتر کرده است. رقیه که تقریبا سابقه کار ندارد میگوید: نمیدانم چرا هیچکس برای امثال من فکری نمیکند. یعنی اگر کسی خانهدار بود و شوهرش با کرونا از بین رفت خودش هم باید بمیرد؟ سهماه است که هر جا توانستهام درخواست کار دادهام اما حقوقهایی که به من پیشنهاد میشود بین 2تا نهایتا 3میلیون تومان است. هیچکس صدای ما را نمیشنود. مغزم قفل است و نمیدانم باید برای آینده چه فکری کنم. آیا مرگ شوهرم تقصیر من بوده که این روزگار حق من باشد؟
بازماندگان را رها نکنید
روانشناسان تأکید دارند که ارتباط با بازماندگان نباید قطع شود و حداقل تا یکسال و بهطور مستمر از طریق تماس تلفنی، دیدارهای تکنفره یا در فضای بیرون از خانه از این افراد باید دلجویی شود تا کمی از دردشان تسلی یابد. شیوع بیماری کرونا مشکلات اقتصادی، روحی و روانی بسیاری برای جامعه ایجاد کرد که این مشکلات برای زنان سرپرست خانوار بهعنوان آسیبپذیرترین قشر جامعه دوچندان بود و سایه سنگین کرونا اثرات منفی بسیاری بر زندگی و کسبوکار آنها داشته است.
این افراد علاوه بر اینکه از مرگ عزیزانشان بر اثر کرونا داغدار میشوند از سوی دیگر بسیار استرس دارند تا مبادا خودشان یا عزیزانشان دوباره به این بیماری مبتلا شوند و از دست بروند؛ بنابراین نیاز دارند تا از سوی اقوام و بستگان نه بهصورت دستهجمعی که باعث ایجاد انتشار بیشتر این ویروس شود بلکه از طریق فضای مجازی یا بهصورت گروههای یک یا دونفره از آنها دلجویی شود.
بسیاری از مردم علاوه بر کرونا دردهای بیشمار دیگری نیز دارند. یکی از آنها تنگنای مالی است که باعث میشود مصیبتدیدگان بیشتر از لحاظ روحی و روانی تحت فشار باشند وقتی درآمدی وجود ندارد و از مردم فقیر جامعه حمایت مالی نشود غم و مصیبت از دست دادن عزیزان وضعیت روحی آنها را بغرنجتر میکند. این موضوع در کنار سایر مشکلات باعث میشود تا روزبهروز شاهد جامعهای عبوستر و خشنتر باشیم.
گفتنی است بر مبنای دادههای سرشماری سال ۹۵، تعداد کل خانوارهای زنسرپرست در کشور حدود 3میلیون و ۶۵ هزار خانوار است که ۶.۱۲ درصد از کل خانوارهای کشور را تشکیل میدهد، این نسبت در سرشماری سال ۹۰ حدود ۱.۱۲ درصد بوده و بهعبارت دیگر تعداد خانوارهای زن سرپرست نسبت به کل خانوارها در 5سال حدود ۰.۵ درصد رشد کرده است اگرچه شیب این افزایش نسبت به گذشته کمتر شده است اما حدود ۵۰۰ هزار خانوار به جمع خانوارهای زن سرپرست در کشور افزوده شده است.