تلویزیون؛ ممنوع نه ولی تابو بود
موسی علوی:
در دهه 40 شمسی اتفاقی تکنولوژیک و بزرگ در ایران افتاد؛ ایجاد نخستین فرستنده تلویزیونی. آن موقع کسانی که گیرنده تلویزیونی داشتند یا میتوانستند آن را تهیه کنند قادر بودند از این برنامهها استفاده کنند. از آن دهه به بعد بین بدنه رسمی، بدنه غیررسمی و بدنه ارزشی جامعه ایرانی تقابلهایی نسبت به تلویزیون شکل گرفت.
در خاطرات بخشی از هنرمندان ایرانی آمده است کسانی که از تلویزیون استفاده میکردند چندان مورد وثوق افراد مذهبی و شاید بدنه عمومی جامعه نبودند؛ چراکه تلویزیون زمان شاه غالبا برنامههای شاد و رقص و... پخش میکرد و چندان شئونات اسلامی را رعایت نمیکرد. به همین دلیل بود که این رسانه، شیطانی دانسته میشد و افرادی که پذیرای مهمانان مذهبی بودند سعی میکردند روی آن را بپوشانند. از سوی دیگر،اهداف تلویزیون و برنامههای آن در راستای اهداف پهلوی دوم تلقی میشد و بدنه ارزشی و غیررسمی جامعه بهشدت با آن مقابله میکرد. ضمن اینکه راه افتادن تبلیغات و نمایش زندگیهای آنچنانی موجبات ایجاد جو روانی فاصله طبقاتی را هم فراهم میآورد؛ جوی که تا پیش از آن شاید چندان برای مردم ملموس نبود؛ چراکه به آن خو گرفته بودند.
نخستین تلاش برای راهاندازی تلویزیون توسط شخص ثروتمندی به نام کازرونی صورت گرفت. او میخواست با این کار درآمدی مطمئن و پایدار برای خود ایجاد کند. البته تلاشهایش به جایی نرسید تا اینکه سال ۱۳۳۷ شمسی، فرستنده تلویزیونی به نام «تلویزیون ایران» راه افتاد. نخستین برنامههای این تلویزیون، پخش پیام شاه، پخش فیلم سفرش به ژاپن، پخش پیام نخستوزیر، سخنرانی وزیر پست و تلگراف و... بودند و البته چند برنامه نمایشی و موسیقی. پخش این برنامهها از 6عصر تا ۱۰شب ادامه داشت. برنامههای ویژه کودک و نوجوان، ورزشی، سینمایی، آموزش زبان، اخبار و... از بخشهای ثابت تلویزیون بودند.
تلویزیون ابتدا کالایی گرانقیمت محسوب میشد. کمکم پخش سریالهایی با موضوعات تاریخی و ملی، تلویزیون را از حالت تابوبودن خارج کرد و در قهوهخانهها تلویزیونهایی برای سرگرم شدن مشتریان گذاشته شد. همچنین خانههایی که از تلویزیون برخوردار بودند محل دورهمی خانوادهها و همسایهها میشدند و اعتباری کسب میکردند. پخش برنامههای شاخص باعث ازدحام مردم در جاهایی مثل قهوهخانهها و خانه کسانی که تلویزیون داشتند میشد. حتی گاهی تلویزیونها به میان کوچه آورده میشد. برنامههایی چون مسابقات محمدعلی کلی، نخستین پیادهروی انسان روی کره ماه، جام جهانی ۱۹۷۰ مکزیک و پخش جشنهای ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی ازجمله این برنامههای خاص و پربازتاب بودند که این آخری، اعتراضاتی را نیز در سراسر کشور در پی داشت.
از سوی دیگر، نگاه حکومت به یکسانسازی فرهنگ و زبان و... نیز تضادهایی فرهنگی را موجب شد؛ امری که با نگاه مردمشناختی و جامعهشناختی در تقابل بود. باری روبین در کتاب «جنگ قدرتها در ایران» در اینباره نوشته: «در دوران پهلوی در عرضه و معرفی فرهنگ و تمدن غربی به مردم ایران، بدترین و مبتذلترین جنبههای این فرهنگ انتخاب شد که ضربه حاصل از آن برای جامعه مذهبی و سنتگرای ایران قابل تحمل نبود. فیلمهای آمریکایی که بیشتر از انواع مبتذل آن بودند، بیش از 30درصد برنامههای تلویزیونی و پردههای سینماها را اشغال کرده بود.» و به این ترتیب تلویزیون در دوره قبل از انقلاب اسلامی به یک تابو تبدیل شده و کار و فعالیت در آن چندان خوشایند مردم تلقی نمیشد؛ ابزاری که ابتدا بهصورت مکعبی چوبی و کمدگونه و سیاه و سفید پا به زندگی ایرانیان گذاشت و سپس ظاهری شکیلتر بهخود گرفت و البته