لاکپشتها و قله
عیسی محمدی:
روزگاری جک کانفیلد و شرکایش، کتاب «سوپ روح برای جوجه» را که جزو کتابهای معروف حوزه موفقیت است و حالا کاری به نقد و حواشیاش نداریم،نوشته بودند. آنها بهشدت علاقهمند بودند که این کتاب، به موفقیتی عظیم برسد، بههمین دلیل با نویسندگان و ناشران موفقی صحبت کردند تا به راهکارهایی برسند و کتابهای مختلفی را هم در حوزه بازاریابی مطالعه کردند تا اینکه آموزگاری به آنها گفت که اگر سراغ درخت تنومندی بروند و در هر نوبت 3ضربه به آن بزنند، سرانجام این درخت تنومند خواهد افتاد. با همین توصیه بود که «قانون 5» را ابداع کردند؛ به این مفهوم که «هرروز، 5کار برای رسیدن به هدفت انجام بده».
هدف آنها این بود که کتابشان را جزو پرفروشترینها کنند، بههمین دلیل شروع به فعالیت کردند و روزانه، 5 کار برای رسیدن به این هدف انجام دادند. آنها در بعضی روزها 5 نسخه از کتاب را برای 5چهره معروف فرستادند، در بعضی روزها در 5 برنامه رادیویی برای تبلیغ کتابشان شرکت کردند؛ حتی گاهی وقتها در ساعت 2 نیمهشب این حضور رادیویی را انجام دادند، در بعضی روزها برای 5 سردبیر نشریات مهم نسخههایی از کتاب را فرستاده و تقاضای انعکاس خبری از آن را داشتند، در بعضی روزها برای 5 قاضی دادگاههای آمریکا که تماشای تلویزیون و مطالعه روزنامهها برایشان ممنوع بود، نسخههایی از این کتاب را ارسال میکردند، در بعضی روزها در 5سمینار، میزهایی اجاره کرده و نسخههایی از کتاب را قرار دادند و... .
پس از یک سال، اثرات این قانون، خودش را نشان داد؛ آنها جزو پرفروشترینها شدند. بعد از 2سال، کتابشان به دهها زبان خارجی ترجمه شد و میلیونها نسخه از آن به فروش رسید. چرا این اتفاق عظیم افتاد؟ بهدلیل استفاده مداوم از قانون 5.
چطور است که شما هم از جک کانفیلد تقلید و این قانون را برای خودتان اجرایی کنید. بدون شک شما هم دوست دارید که به هدفهای زیادی برسید. یکی از مهمترین هدفها را که اگر به آن برسید، زندگیتان را بسیار تحتتأثیر قرار خواهد داد، انتخاب کنید؛ فقط یک هدف. هرروز 5 کار برای رسیدن به آن انجام دهید.
مثالی میزنیم؛ شما مغازهای باز کردهاید و در نظر دارید که فروش این مغازه، به بالاترین حد در آن خیابان برسد تا بتوانید از قبال سودی که میکنید، مغازه دوم را در خیابانی دیگر راه بیندازید. فرض میکنیم شما در حوزه فروش گیاهان دارویی فعالیت میکنید، چکار باید بکنید؟
یک روز به 5 مشتری عمده زنگ بزنید، یک روز 5 بار، در 5 کانال تلگرامی تبلیغ خودتان را بگذارید، یک روز 5 ایده نو را کشف و اجرا کنید، یک روز به 5 مشتری جایزه بدهید و این را اعلام کنید، یک روز 5 اشانتیون از محصولات خود را در مقابل مغازه بگذارید تا دیگران استفاده کنند، یک روز از 5 مشتری ناراضی دلجویی کنید و علت نارضایتی آنها را بپرسید، یک روز از 5نفری که از شما خرید نمیکنند نظرسنجی کنید و علت را بپرسید، یک روز 5 مقاله در سایت خودتان بگذارید تا بازاریابی محتوایی کنید و ... .
میبینید؟ همین کارهای بهاصطلاح کوچک، میتوانند بهمرور زمان، باعث دستاوردهایی عظیم شوند. فرض کنیم شما میخواهید در یکی از درسهایتان، بهترین شوید یا دستکم خودتان را تقویت کنید، قانون5 را به کار بگیرید؛ یک روز 5 نکته از این درس را یادداشت کنید، یک روز 5 نقطهضعف خودتان در این درس را کشف کنید؛یک روز 5 نقل قول از 5 چهره معتبر در این رشته یا درس را بخوانید، یک روز 5 مسئله سخت را حل کنید، یک روز با 5 مشاور یا کسانی که قبل از شما این درس را بهخوبی گذراندهاند مشورت کنید، یک روز 5 مشکل روش مطالعه خودتان در این درس را مرور کنید و ... . قانون 5 را در هرجایی میتوانید عملیاتی کنید؛ خانه، اقتصاد، تجارت، مدرسه، دانشگاه، شرکت و حتی روابط عاطفی. با تداوم در این قانون، بعد از چند ماه میتوانید به نتایج شگفتانگیزی برسید؛ با عمل کردن به یک قانون ساده. به یاد داشته باشید که تکنیکهای موفقیت سادهتر از چیزی هستند که فکرش را میکنید؛ نکته مهم اجرای آنهاست. در واقع قدرت این تکنیکها، در سادگی آنهاست.
محبوبیت عمل مداوم
کلید همه موفقیتها را اقدامکردن و تعصب در عمل دانستهاند. هر قدر هم که بنشینید و برنامهریزی و فکر کنید، باز زمانی از راه میرسد که باید چشمان خود را ببندید و عمل کنید. در جلد هشتم میزانالحکمه چند حدیث فوقالعاده درباره استمرار در عمل آمده که بسیار راهگشاست. در حدیثی از حضرت پیامبر(ص) آمده که « ... محبوبترین عمل نزد خداوند، عملیاست که ادامهدار باشد؛ گرچه اندک». در روایتی دیگر نقل شده که «خاندان محمّد هرگاه عملی انجام میدادند آن را پایدار و استوار میساختند». در حدیثی دیگر نقل شده که «عایشه و امسلمه در پاسخ به این سؤال که محبوبترین عمل نزد پیامبر(ص) چه بود، گفتند: عملی که بر آن مداومت میشد؛ گرچه اندک میبود». از امام زینالعابدین علیهالسلام نیز نقل شده که «من دوست دارم که بر عمل، مداومت داشته باشم؛ گرچه آن عمل، اندک باشد» و اشاره فرمودهاند که «دوست دارم با اعمالی همسان بر پروردگارم وارد شوم» و منظورشان اعمالی متعادل ولی مستمر بوده است که در آنها کم و زیاد و افراط و تفریط نباشد. امام محمدباقر علیهالسلام نیز در حدیثی محبوبترین عمل در پیشگاه خداوند را عملی دانستهاند که بر آن مداومت شود؛ هرچند کم باشد. چنین احادیثی همچنین از پیامبر اسلام(ص) و نیز حضرت امیر علیهالسلام نقل شده است.
27ماه تا اوج
البته در این مورد شکی نیست که مخاطب اصلی پیام این احادیث، اعمال عبادیاند؛ هرچند در حوزه اعمال غیرعبادی نیز جاری و ساریاند. اما سؤالی که بعد از خواندن این احادیث به ذهن میرسد این است که چرا محبوبترین و دوستداشتنیترین عمل نزد خداوند، عـمـلـی اســت کـه مداوم باشد ولو کم؟ پاسخ به این سؤال، یکی از کلیدهای مهم موفقیت را پیش روی ما میگشاید که اگر خوب درک شود هم از بخشی از کجفهمیهای این حوزه جلوگیری میکند هم ما را وادار به تلاش بیشتر خواهد کرد. اصل پیام هم این است که ما چیزی به اسم موفقیت و دستاورد و نتایج آسان و سریع و فوری نداریم؛ دستکم باید 27ماه برای موفقیتهای معمولی تلاش کنید؛ بله 27ماه؛ دورهای که دارن هاردی ـ نویسنده کتاب فوقالعاده «اثر مرکب» ـ در کتابش روی آن بحث میکند و بهخوبی جنبههای مختلفش را رازگشایی میکند.
پیام مهم دارن هاردی
دارن هاردی، مؤسس و سردبیر مجله موفقیت است که جزو مجلات معتبر این حوزه محسوب میشود؛ ضمن اینکه یک میلیونر خودساخته هم هست که کتاب ماندگار «اثر مرکب» را در کارنامهاش دارد. جالب است بدانید که او در 18سالگی شرکتی داشت که درآمد سالانهاش یکمیلیوندلار بود؛ یعنی در سال1989. در 27سالگی نیز مالک شرکتی محسوب میشد با درآمد سالانه 50میلیون دلار؛ یعنی 9سال بعد. پس وقتی که چنین فردی از موفقیت و راه و رسم آن صحبت میکند مشخص است که میتوان به صحبتهای او اعتماد و اعتنا کرد. هاردی اشاره میکند که «فلسفه اصلی پدرم این بود: مهم نیست که چقدر باهوش هستید یا چقدر مهارت دارید؛ باید نداشتن هوش، مهارت، تجربه یا تواناییهای ذاتی خود را با تلاش زیاد جبران کنید». او در واقع پیام اصلی این کتاب را مدیون پدرش بود... و حتی موفقیتهای درخشان خودش را؛ موفقیتهایی که فقط میتوانسته حاصل تلاشکردن و مداومت در این تلاشها و انتخابهای خوب باشد، نه مبتنی بر تلاشها و موفقیتها و دستاوردهای فوری و ساندویچی.
برای بیشترداشتن، باید بیشتر بود
قاعده اصلیای که هاردی در کتابش مطرح میکند به طور ساده چنین است: «انتخابهای کوچک و هوشمندانه» به اضافه «پایداری در طول زمان» منهای «تفاوتهای بنیادین». در واقع موفقیت ماکروویوی و سریع یک فریب است و شما برای رسیدن به دستاوردهای خوب، نیازمند خودسازی هستید. در واقع به قول جیم ران ـ دیگر نویسنده مطرح این حوزه ـ موفقیت، جذبکردنی است؛ نه دنبالکردنی. به تعبیر دیگر شما روی شخصیت خودتان کار میکنید و عادتهایی را بهخودتان میافزایید از قبیل نظم و سختکوشی و مطالعه و... . سپس بهواسطه بالاتررفتن ظرفیتی که دارید، خودبهخود موفقیتها و موقعیتها جذب شما خواهند شد. در واقع برای بیشترداشتن، باید بیشتر بود؛ بیشتر منظم بود، بیشتر سختکوش بود، بیشتر بامطالعه بود، بیشتر تیزهوش بود و... . از آنجا که چنین خودسازیهایی نیاز به زحمتکشیدن دارند، عدهای هم پیدا شدهاند که از حس تنبلی مخاطبان، سوءاستفاده و مباحث موفقیتهای فوری و ساندویچی را مطرح کردهاند که قاعدتا چنین چیزهایی درست نیست. به قول هاردی «راز موفقیت، سختکوشی، نظم و ایجاد عادتهای خوب است. موفقیت یکشبه یک فریب است. برای بهدستآوردن موفقیت، حداقل به ۲۷ماه زمان نیاز است».
صبر، صبر و باز هم صبوری
نتیجه چنین بحثی این است که شما برای رسیدن به موفقیت، نیاز به زمان، سختکوشی و استمرار دارید. بهفرض، شما میخواهید در زبان انگلیسی پیشرفت کنید و با خودتان قرار گذاشتهاید که روزانه 2لغت یاد بگیرید و به دایره لغتهای خودتان اضافه کنید. این کار را باید دستکم 27ماه ادامه بدهید. شاید در ابتدای راه، این تعهد، سخت به نظر برسد اما جادوی موفقیت خودش را نشان میدهد؛ هر قدر جلوتر میروید نتایجی که به دست میآورید بهتر و عمیقتر خواهد بود و انجام کار نیز برایتان راحتتر میشود؛ ضمن اینکه بخش اعظم موفقیت، درست جایی که برای شما سوت و کف نمیزنند و در تنهایی، اتفاق میافتد؛ با تکرار کارهای عادی و روزمره. به همین دلیل است که شمار افراد موفق کم است و شمار افرادی که میخواهند به موفقیت فوری برسند، زیاد. به قول هاردی کسی که آهسته و پیوسته حرکت کند حتما پیروز میشود و «من در هر رقابتی هر کسی را شکست خواهم داد؛ مشروط به اینکه به من زمان بدهید. نه به این دلیل که از همه باهوشتر و سریعترم؛ تنها به این دلیل که عادتهایی در خودم ایجاد کردهام و در بهکارگیری این عادتها بهشدت ثابتقدم هستم؛ درواقع من در دنیا معتقدترین فرد به ثباتقدم هستم». پس همه شعارهای رنگارنگ را فراموش کنید؛ چراکه «نابرده رنج، گنج میسر نمیشود». فراموش نکنید که باید پایداری پیشه کنید؛ شاید در ماههای اول، تغییرات بهوجودآمده چشمگیر نباشد ولی در ماه بیستوپنجم، قابل مشاهده، در ماه بیستوهفتم، قابل اعتنا و در ماه سیویکم، قابل شگفتزدهکردن دیگران است.
موفقها فقط کمی از ما بهترند
نوع دیگری از این تکنیک را باب پراکتور مطرح میکند. او نیز از آموزگاران توسعه فردی در دنیای غرب است. پراکتور از قاعده «لبه تیغ» صحبت میکند که اینیکی نیز در نوع خودش بسیار انگیزهبخش است. اصل کلام این است که ما تصور میکنیم افراد موفق و افرادی که دستاوردهایی عظیم به دست آوردهاند لابد به اندازه موفقیتها و دستاوردهایشان بر ما برتری دارند؛ یعنی اگر کسی 2مدرک دکتری گرفته و 100مقاله علمی نوشته، لابد به اندازه صدبرابر و شاید هم 300ـ200برابر از ما بهتر است؛ کسی که صدبرابر ما درآمد دارد، لابد صدبرابر از ما باهوشتر بوده و صدبرابر ما کار میکند. اما هیچگاه چنین نیست؛ اینها فریبهاییاست که رسانهها و شبکههای مجازی راه انداختهاند. این افراد نیز افرادی معمولی همچون من و شما هستند؛ تنها کمی از من و شما بهترند. پس توجیه چنین موفقیتها و دستاوردهایی چیست؟ توجیه آن، لبه تیغ است؛ آنها به اندازه یک لبه تیغ، از من و شما بهترند. این لبه تیغ میتواند کار سادهای باشد که آنها هر روز انجام دادهاند و من و شما انجام ندادهایم؛ این لبه تیغ میتواند یک ساعت تمرین بیشتر، یک ساعت مطالعه بیشتر روزانه، یک ساعت تفکر بیشتر روزانه، یک ساعت شبکهسازی اجتماعی بیشتر و یک ساعت فروش بیشتر و یک ساعت، کار یا اضافهکاری بیشتر یا روزی یک خدمت بیشتر باشد؛ همین. واقعا یک ساعت بیشتر، تفاوت بزرگی نیست؛ اما وقتی که مرور زمان به آن میخورد بعد از 23سال، تبدیل میشود به نتایج و تفاوتهایی عظیم. اگر ما درک کنیم که موفقها فقط کمی از ما بهترند ولی در این «کمیبهتربودن» تداوم و استمرار داشتهاند ابتدا متعجب و سپس ترغیب میشویم که ما هم پیش برویم و به این موفقیتها و دستاوردها برسیم.
عادتی سرنوشتساز به نام ثباتقدم
نتیجه اصلی چنین بحثی 2چیز است: ابتدا اینکه افراد موفق و سرشناستر نسبت به ما، فقط کمی از ما بهتر هستند ولی این روند را ادامه دادهاند و همین تفاوت اندک موجب زاویهگرفتن در ادامه شده و درنهایت به نتایج عظیم انجامیده است. نتیجه بعدی هم این است که شما تنها نیاز به تمرین و استمرار و تداوم بیشتر دارید؛ همین! بهواقع شما نیاز به زمان و ثباتقدم دارید؛ و طبیعی است که معمولا افراد هم دوست دارند در حوزهای که استعدادش را دارند پیش بروند. پس اگر در حوزهای که استعدادش را دارید و برای آن ساخته شدهاید زمان و ثباتقدمتان را خرج کنید موفقیت شما قطعی و حتمی خواهد بود؛ جایی که البته خیلیها جامیزنند؛ چراکه بهانههای فراوانی دارند. اما به قول پدر دارن هاردی فقط وقتی باید از بازی خارج شد و شانه خالی کرد که استخوانهایمان بیرون زده باشد. ثباتقدم بهواقع در مسیر موفقیت شما اثرگذاری فوقالعادهای دارد. این حدیث از امامباقر علیهالسلام را در همان منبع پیشگفته به یاد داشته باشید که «... ـ بارها ـ میفرمودند: هرگاه به کاری [عبادی] عادت کنم دوست دارم بر آن مداومت ورزم. اگر از عبادت شبانه چیزی از من فوت شود روز، قضایش را بهجامیآورم و اگر روز، چیزی [از عبادت] را از دست دهم شب، قضای آن را بهجامیآورم. محبوبترین کارها در پیشگاه خداوند کاری است که با مداومت همراه باشد». چنین ثباتقدمی دستاوردهای معنوی و مادی را در دسترس ما قرار میدهد؛ اینکه هیچ روزی را از دست ندهیم و کارهایی را که باید بکنیم، در خودمان تبدیل به عادت کنیم. در این صورت تنها کمبود ما زمان خواهد بود؛ آیا حاضرید که آن را هم صرف چنین کاری کنید؟