• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
سه شنبه 14 بهمن 1399
کد مطلب : 123550
+
-

ویترین خالی روز اول

از آلن دوباتن تا فردریک دورنمات

نما
ویترین خالی روز اول


شاهین شجری‌کهن ـ روزنامه‌نگار

سی‌ونهمین جشنواره فیلم فجر با هیاهوی بسیار – مثل همیشه – و ویترینی خالی‌تر از همیشه مسیر ده‌روزه‌اش را آغاز کرد؛ این بار با اتکا به 16 فیلم برگزیده که سایه ده‌ها فیلم بیرون‌مانده و انبوهی حاشیه و اعتراض بر سرشان است و البته سالن‌هایی که فیلم دیدن معمولی در آنها نیز نوعی رفتار پرخطر محسوب می‌شود! این یک دوره متفاوت برای سینمای ایران است و قابل پیش‌بینی ا‌ست اگر حاشیه‌ها و حتی ناهماهنگی‌ها و اشکال‌های این دوره بیشتر از دوره‌های قبلی باشد. شیوه ویروس مرگبار کرونا و وضعیت خاصی که سینمای ایران در یک سال اخیر گذرانده، شرایط را به‌گونه‌ای پیش برده که نمی‌توان انتظاری فراتر از حفظ موجودیت سینما داشت و اینکه جشنواره برای تداوم سیر طبیعی تولید و نمایش، فضا ایجاد کند که با انباشت و تورم تولیدات چندساله، در دوره‌های بعدی با بحرانی گسترده‌تر روبه‌رو نباشیم.
در هر صورت به همین روال کنونی و در قالب ۱۶فیلم هم جشنواره فیلم فجر می‌تواند اثرگذاری‌اش را حفظ کند. وابستگی سینمای ایران به جشنواره، چه در عرصه تولید و چه در چرخه اکران و مخاطب‌شناسی، چنان عمیق است که عدم‌برگزاری و توقف حتی یک دوره‌اش می‌تواند جریان‌های متعددی را از نفس بیندازد و لطمه جدی به حیات سینما بزند. امسال با تمام حرف و حدیث‌ها آنچه در ویترین جشنواره گنجانده شده بازتابی از بضاعت موجود سینمای ایران است و حاصل جریان‌های فعال در یکی ‌دو سال اخیر را نشان می‌دهد. حتی غلبه تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار دولتی و «نهاد»ی و پول‌های آلوده به سفارش و خط‌مشی نیز واقعیت رایج در این سینماست و به هر حال شرایط این روزها را گوشه تاریخ ثبت می‌کند؛ ولو اینکه خیلی از ناظران مستقل و دوستداران سینما از این شرایط ناراضی باشند و آن را نشانه‌ای از پسرفت بدانند.
میان فیلم‌های این دوره، آثار قابل‌توجهی هم به چشم می‌خورد و از آن بیشتر، فیلم‌هایی متوسط با چند سکانس یا لحظه سینمایی خوب. «رمانتیسم عماد و طوبا» کمدی رمانتیک جدید کاوه صباغ‌زاده یکی از این متوسط‌هاست که لااقل از لحاظ تنوع لحن و قالب و جاذبه‌های محتوایی، انتخاب متفاوتی است. در سینمای ما که اساساً سنت کمدی رمانتیک ندارد و عاشقانه‌هایش عموماً با درام اجتماعی یا ملودرام خانوادگی در هم تنیده می‌شوند، این فیلم یادآور ظرفیت‌های لحن روایی در شکل‌دادن به داستان و پرداخت شخصیت است. کمدی رمانتیک جدید کاوه صباغ‌زاده کم‌وبیش در همان قالبی تعریف می‌شود که فیلم قبلی‌اش «ایتالیا ایتالیا» را ساخته بود؛ یک کمدی عاشقانه متکی به متن و فانتزی کلامی که انرژی سرخوشانه‌ای دارد و البته به قصد خنداندن تماشاگر ساخته نشده بلکه جنبه کمیک فیلم در نوع روایت داستان و طراحی موقعیت‌ها خود را نشان می‌دهد. برداشت صباغ‌زاده از کمدی رمانتیک اساساً نسبت مستقیمی با موقعیت‌های خنده‌آور ندارد و بیشتر به‌دنبال ایجاد فضای مفرح است. او که در ایتالیا ایتالیا با نگاهی به کتابی از جومپا لاهیری فیلمنامه را نوشته بود، این بار به سراغ اثر مشهور آلن دوباتن رفته و فیلمنامه را با الهام از صحنه‌های این کتاب نوشته است. البته شیوه اقتباس به‌گونه‌ای ا‌ست که بیشتر حال و ‌هوای کلی و ایده‌های مطرح‌شده در کتاب به‌طور غیرمستقیم در متن به‌کار گرفته شده‌اند. عناصر مختلفی مثل رنگ و موسیقی و غذا و موقعیت‌های فانتزی خانگی، در کنار یکدیگر لحن و فضای خاص فیلم را شکل داده‌اند و صباغ‌زاده سعی کرده از لابه‌لای برخوردها و موقعیت‌های ساده و روزمره، معانی عمیق‌تری را کشف کند و مخاطب را به تفکر درباره ریزه‌کاری‌ها و وجوه پیچیده یک ارتباط عاشقانه وادارد. فیلم به طرزی قابل‌درک در نشان‌دادن لحظه‌ها و برخوردهای رمانتیک دچار موانع متعددی‌ است که کارگردان سعی کرده برای هر یک تمهیدی به‌کار بگیرد ولی در نهایت نمی‌تواند خلوت و احساس عاشقانه را به‌درستی تصویر کند و در نتیجه به فانتزی و اشاره‌های معنادار رو می‌آورد و رابطه زن و مرد را - در لحظاتی لوس و در لحظاتی متعادل – از خلال همین کنش‌ها و برخوردهای مشترک به تصویر می‌کشد. مایه‌های داستانی فیلم کم‌جان‌تر از قبلی است و مکث و تکرار بیشتر اما سکانس‌های خوبی هم دارد و به‌خصوص حرف‌هایی که برای زوج‌های جوان مطرح می‌کند ارزش شنیدن دارد، ازجمله اینکه عشق یک مهارت است و باید تمرین کرد و آموخت.
فیلم قابل‌توجه دیگر، «بی‌همه‌چیز» محسن قرایی است که درامی اجتماعی با محوریت انتقام است. فیلم شروع خوبی دارد اما هرچه به انتها نزدیک‌تر می‌شود، بیشتر دچار تکرار و ایستایی می‌شود و جاذبه‌های دراماتیک اثر به شعار و بیانیه می‌رسد. بازی هدیه تهرانی گیج‌کننده است و جملات قصار پرستویی کاملاً برخلاف انرژی درام پیش می‌روند و ضربه پایانی را به نقطه فرود تبدیل می‌کنند. فیلم لحظه‌های خوبی دارد و از لحاظ کارگردانی و اجرای بصری نمره قبولی می‌گیرد اما باز هم از همان جایی لطمه می‌خورد که پاشنه‌آشیل اغلب فیلم‌های سینمای ماست؛ متن و ساختار روایی فیلمنامه و نحوه توزیع قصه در خط زمانی. ضمن اینکه شخصیت‌ها نیز به تکامل نمی‌رسند و بیشتر روی اهداف و خواسته‌ها و انگیزه‌های غایی آنها کار شده تا ریشه‌هایی که عواطف و درونیات‌شان از آن آب می‌خورد. تصویری که فیلم از مردم و مفهوم «توده» نشان می‌دهد بدبینانه و حاوی نوعی تحقیر پنهان است؛ انبوهی از انسان‌های بی‌شکل و بی‌هویت که مثل شخصیت‌های کمدی رذایل مولیر، تابع منطق تحمیلی و شرایط زمانه‌اند و براساس منافع و امیال‌شان هر ساختار اخلاقی و هر ارزشی را می‌شکنند یا تا آستانه شکستن خم می‌کنند. بی‌همه‌چیز می‌توانست فیلمی بهتر از این باشد، اگر بلندپروازی کارگردانش با محدودیت‌های یک ذهن سیاه و سفید کنترل نمی‌شد.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید