ورق جنگ برگشت
576روز
علیرضا احمدی
576روز پس از خروج غمانگیز آخرین نیروهای ایرانی از خرمشهر در 4آبان1359 که بعد از حدود 35روز دفاع جانانه نیروهای ارتش، بهویژه تکاوران نیرویدریایی و گروههای مقاومت مردمی به فرماندهی شهید محمد جهانآرا رخ داد، رزمندگان ایرانی در سومین روز از خرداد1361 با پایان موفقیتآمیز عملیات بیتالمقدس، فاتحانه به خونینشهر بازگشتند تا این نبرد بهعنوان نقطه عطفی در جنگ هشتساله ایران و عراق مطرح شود.
فتح خرمشهر بزرگترین پیروزی نظامی ایران در جنگ بود و عراق با تحمل خسارات لجستیکی و تلفات نیروی انسانی زیاد، مجبور به ترک این شهر شد که به سنگینشدن کفه نبرد به سود ایران نیز انجامید. این تحول مهم در صحنه دفاعمقدس، جایگاه صدام را که فرمانده کل قوای عراق بود، درمیان مردم و همچنین در حزب بعث متزلزل کرد، تا جایی که حتی زمزمههایی درباره رئیسجمهوری مجدد حسن البکر هم شنیده میشد که صدام را مجبور کرد در اجلاس حزب بعث با پذیرش مسئولیت شکست، استعفا کند، اما دوباره رأی اعتماد گرفت و بهعنوان دبیرکل حزب بعث انتخاب شد. این درحالی بود که عراق از نظر اوضاع اقتصادی نیز در شرایط سختی بهسر میبرد؛ سوریه از فروردین1361 لولههای نفت عراق به مدیترانه را بسته بود و کشورهای عربی نیز با طولانی شدن جنگ و ناتوانی بعثیها در برهم زدن معادلات حاکم بر صحنه نبرد، از حجم کمکهای مالی خود به این کشور به شکل محسوسی کاستند و عراق مجبور شد بعضی از طرحهای توسعه خود را رها کند.
صدام در موضع ضعف
در چنین شرایطی تحولات لبنان و حمله اسرائیل به جنوب این کشور فرصتی به صدام داد تا با چراغ سبز نشان دادن به طرح صلح هیأت ویژه سازمان کنفرانس اسلامی که با تأکید بر خطرات حمله رژیم صهیونیستی به یک کشور مسلمان، از ایران و عراق میخواست به جنگ پایان دهند، راه گریزی از شرایط بغرنج پس از بازپسگیری خرمشهر بیابد.
صدام بیدرنگ پیشنهاد صلح را پذیرفت و در 21خرداد1361با صدور اطلاعیهای خطاب به دبیرکل سازمان ملل متحد «آمادگی عراق را برای عقبنشینی فوری از شهرها و اراضی، ازجمله قصرشیرین، مهران، سومار و خسروی تا مرزهای بینالمللی مصرح در قرارداد الجزایر» اعلام کرد. او در این نامه علاوه بر اینکه تصریح کرد عقبنشینی نیروهایش 2هفته به طول میانجامد، متعهد شد هر رأی داوریای که از سوی سازمان کنفرانس اسلامی صادر شود را میپذیرد.
اکنون صدام برخلاف گذشته نهتنها حرفی از اختلافات 2کشور در اروندرود (شطالعرب) و هویت عربی مناطقی مانند خوزستان و جزایر سهگانه نمیزد، بلکه در نامه دیگری به دبیرکل سازمان ملل در اول تیر1361 اعلام کرد بدون اینکه منتظر واکنش ایران یا سازمان ملل متحد بماند، عقبنشینی نیروهایش از عراق را آغاز کرده که این فرآیند، 10روزه تکمیل میشود. شورای امنیت هم در 21تیر با تصویب قطعنامه514 بر لزوم آتشبس تأکید و عقبنشینی نیروهای دوطرف به مرزهای شناختهشده بینالمللی را تضمین کرد.
علاوه بر اهمیت نظامی عملیات آزادسازی خرمشهر که اجرای 4عملیات پیروز در 8ماه نشاندهنده تجدید قوای نظامی ایران بود، در بُعد سیاسی نیز عراق با از دست دادن خرمشهر بهمثابه برگ برنده برای مهار ایران، شاهد پدید آمدن وضعیت جدیدی در صحنه سیاسی- نظامی جنگ بود که علاوه بر صدام، آمریکاییها را هم بهشدت نگران میکرد. بر همین اساس مسئولان رده بالای ایالات متحده، پیروزیهای ایران را برای منافع این کشور زیانبار ارزیابی میکردند. الکساندر هیگریا، وزیرخارجه وقت آمریکا، اعلام کرد این کشور در برابر هرگونه تغییر اساسی در منطقه خلیجفارس که ناشی از جنگ ایران و عراق باشد، بیتفاوت نخواهد بود و هنری کیسینجر، وزیرخارجه اسبق آمریکا نیز با مطرح کردن «انقلاب ایران» بهعنوان یکی از چالشهای چهارگانه در منطقه، بر ضرورت «توازن قوا» در خلیجفارس تأکید کرد. به این ترتیب ایالات متحده با مستمسک «ایجاد یک نظم مسالمتآمیز بینالمللی» و با بیم اینکه «درگیری ایران و عراق به کشورهای همسایه گسترش پیدا کند و سبب تغییرات غیرقابل پیشبینی در توازن نیروهای منطقه شود»، کمکهای حیاتی خود به عراق را آغاز و با خارج کردن نام این کشور از فهرست کشورهای حامی تروریسم، محدودیت فروش تسلیحات به بعثیها را نیز لغو کرد.
راهبرد ادامه جنگ
پیروزی در نبرد خرمشهر شرایط ویژهای را پیش روی ایران قرارداد که تصمیمگیری را بسیار سخت میکرد؛ یک طرف پذیرش آتشبس تحت فشار بینالمللی بود و سمت دیگر ادامه جنگ که هرکدام تبعات و سختیهای خود را داشت، اما ایران گزینه «ادامه جنگ» را انتخاب کرد. آیتاللههاشمیرفسنجانی که از 21مهر 1360 با حکم امامخمینی(ره)، نماینده رهبرانقلاب در شورایعالی دفاع بود، در کتاب خاطرات سال1361، تصمیم ایران به ادامه جنگ را ثبت کرده است؛ «ساعت 10صبح شورایعالی دفاع در دفتر امام(ره) تشکیل شد. آقایان علی صیادشیرازی و محسن رضایی گزارش جبههها را دادند... نسبت به آینده جنگ هم تصمیم اتخاذ شد. قرار شد در نقاط محدودی وارد خاک عراق شویم؛ برای تأمین شهرهای خودمان و گرفتن خسارت.» گویا در این جلسه امام(ره) با تشریح موقعیت ویژه منطقه ازسوی برخی نظامیان، به عبور از مرز تا پدافند در ساحل اروندرود قانع میشوند و رسیدن به این مانع طبیعی برگبرنده ایران نسبت به ارتش عراق قلمداد میشود که میتواند مسیر پایاندادن مقتدرانه به جنگ تحمیلی از طریق «مذاکره» و «مصالحه» را هموار کند. درباره چگونگی اتخاذ تصمیم به ادامه جنگ روایتهای بسیار و بعضا متناقضی میان «سیاسیون» و «نظامیها» وجود دارد؛ از نظر آیتاللههاشمی «... امام فرمودند که ما موافق نیستیم نیروهای ما وارد خاک عراق شوند. ولی اصل جنگ را امام(ره) اصلا اجازه نمیدادند کسی با ایشان بحث کند که جنگ متوقف شود یا آتشبس شود... امام(ره) حتی یک لحظه به کسی اجازه ندادند با ایشان بحث کند که جنگ متوقف شود... بالاخره (نیز) امام (ره) پذیرفتند که اگر وارد خاک عراق میشوید به آنجایی وارد شوید که مردم نباشند (مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی در اول آذر1378).» گرفته تا نظر محسن رضایی فرمانده وقت سپاه که گفت: «... مسئولان رسمی و سیاسی کشور معتقد به ادامه جنگ برای کسب پیروزی و پایان جنگ از طریق دیپلماسی بودند که با استراتژی ادامه جنگ از طریق نظامی برای سقوط صدام متفاوت بود. این دوگانگی در استراتژی بلافاصله پس از آزادی خرمشهر آغاز شد. در جلسهای که خدمت امام(ره) تشکیل شد، در جلسه شورایعالی دفاع در محضر امام (ره) که آقایان حاجاحمد خمینی، میرحسین موسوی، موسویاردبیلی، ولایتی و مقام معظمرهبری- که رئیسجمهور بودند- حضور داشتند، آقای هاشمیرفسنجانی گفتند ما باید از مرزهای بینالمللی عبور کنیم که اگر خواستیم جنگ را تمام کنیم، یک چیزی را در دست داشته باشیم که بتوان در میز مذاکره از آنها استفاده کنیم (مصاحبه با سایت بازتاب در6مهر 1385).». اما هرچه بود ایران تصمیم گرفت بهدلیل بیاعتمادی به صدام و حامیانش، تا «تنبیه متجاوز» به جنگ ادامه دهد و برهمین اساس «عملیات رمضان» برای تابستان1361 تدارک دیده شد.
سهگزینه روی میز
بهطورکلی پس از فتح خرمشهر، 3راه پیش روی تصمیمسازان کشور قرار داشت؛ «ادامه جنگ»، «مذاکره سیاسی» و «ترک مخاصمه». از نظر آنان، ترک مخاصمه معایبی داشت که انتخاب این گزینه را رد میکرد؛ در این راهکار به دشمن برای تجدیدقوا زمان داده میشد، روحیه نیروهای خودی تا حدود زیادی افت و هزینههای اقتصادی زیاد و بیموردی نیز به کشور وارد میکرد. حتی ناظران بینالمللی نیز معتقد بودند «توقف ایران در خاک خود نمیتواند متضمن آن باشد که صدام حسین به دادن امتیاز بیشتری تن دهد».
ازسوی دیگر اگر گزینه مذاکره سیاسی انتخاب میشد، نیاز به تحقق شرایطی بود که با توجه به جبههبندیهای جهانی و منطقهای تاحدود زیادی نامحتمل بهنظر میرسید، چراکه سازمانهای بینالمللی ازجمله سازمان ملل از اراده کافی برای معرفی عراق بهعنوان «متجاوز» برخوردار نبودند و در قطعنامهها اشارهای به این موضوع نمیشد. مجامع جهانی هم آمادگی پذیرش خواستههای ایران را نداشتند و ملاحظات سیاسی و منطقهای، بهویژه قدرتهای بزرگ، آنان را از این موضوع برحذر میداشت. برهمین اساس ارادهای هم برای امتیاز دادن به جمهوریاسلامی وجود نداشت که این موارد روی هم رفته پذیرش مذاکره سیاسی را برای ایران دشوار میکرد. بنابراین با توجه به موقعیت نظامی برتر ایران و پیروزیهای پیدرپی در صحنه نبرد، ادامه جنگ با توجه به اینکه باهدف تامین حقوق ایران انجام میشد، صلح مقتدرانه را تضمین میکرد، تعقیب و تنبیه متجاوز را بهدنبال داشت و به آزادسازی بقیه زمینهای اشغالی میانجامید، بهعنوان «بهترین گزینه» برگزیده شد. این تصمیم که براساس بیاعتمادی به سیاستهای جانبدارانه آمریکا و مجامع بینالمللی اتخاذ شد، به قوای ایران امکان میداد که «با تکیه بر عوارض طبیعی و تهدید شهر بصره و در تیررس قرار دادن منطقه نفتی رمیله و صفوان»، صدامحسین را به پذیرش شرایط ایران برای پایان دادن به جنگ وادار کند.