• چهار شنبه 19 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 29 شوال 1445
  • 2024 May 08
شنبه 31 خرداد 1399
کد مطلب : 102852
+
-

صدای آشنا، راز سرقت مسلحانه را فاش کرد

صدای آشنا، راز سرقت مسلحانه را فاش کرد

پشت پرده حمله 5 مرد نقابدار به خانه زوج جوان کسی جز پسر همسایه نبود. پسر جوانی که برای انتقام‌جویی نقشه سرقت مسلحانه کشید و برای اجرای آن 4دزد خشن اجیر کرد.
به گزارش همشهری، یکی از روزهای خرداد‌ماه امسال خانه زوجی جوان در شمال تهران هدف دستبرد قرار گرفت. ماجرا از این قرار بود که صبح روز حادثه مرد جوان برای رفتن به محل کارش از خانه خارج شد، درحالی‌که همسرش در خانه سرگرم تماشای تلویزیون بود. لحظاتی پس از رفتن مرد، ناگهان زن جوان صدای کلیدی را شنید که داخل قفل چرخید. او به سمت در ورودی رفت اما ناگهان    5 مرد نقابدار را دید که وارد خانه‌اش شده بودند. زن جوان با دیدن آنها به وحشت افتاد چرا که یکی از مردان نقابدار مسلح بود و لوله اسلحه‌اش را به سمت زن گرفته و تهدید کرد که اگر جیغ بکشد و یا حرفی بزند ماشه را می‌کشد.

گزارش سرقت مسلحانه
چند ساعت از این ماجرا گذشته بود. حوالی عصر بود که مرد خانواده بی‌خبر از همه جا از محل کارش به خانه بازگشت. او با کلید در را باز کرد و وارد آپارتمان شد اما با صحنه هولناکی مواجه شد. همه اثاثیه خانه به هم ریخته بود و هرچه همسرش را صدا زد پاسخی نشنید. 
او سراسیمه اتاق‌ها را گشت و در گوشه یکی از اتاق‌ها همسرش را با دست و پا و دهان بسته دید. فورا دست و پا و دهانش را بازکرد و از همسرش شنید که 5 مرد نقابدار به خانه‌اش دستبرد زده و با بستن دست و پا و دهانش، او را در اتاق حبس کرده‌اند.

صدای آشنا 
با گزارش ماجرا به پلیس، تیمی از مأموران راهی محل سرقت شدند. زن جوان که هنوز وحشتزده بود درباره جزئیات سرقت گفت: وقتی صدای چرخاندن کلید را شنیدم تصور کردم که همسرم است اما ناگهان با 5 مرد نقابدار روبه‌رو شدم. آنها با اسلحه مرا تهدید به مرگ کردند و بعد دست و پایم را بسته و چسبی به دهانم زدند. دزدان مرا در اتاقی حبس کردند و بعد همه خانه‌ام را به هم ریختند تا دست به سرقت بزنند. زن جوان ادامه داد: وقتی شوهرم رسید و دست و پایم را باز کرد متوجه شدیم که دزدان نقابدار همه پول‌ها، طلا‌ها، لپ‌تاپ و اموال باارزش‌مان را به سرقت برده‌اند. اما من صدای یکی از آنها را شنیدم و مطمئنم او کسی جز پسرهمسایه‌مان نبود که ما مدت‌هاست با او دچار اختلاف شده‌ایم.
 وی ادامه داد: این پسر جوان مدام در خانه‌اش مهمانی برپا می‌کند و با سر و صدا در نیمه‌های شب مزاحم استراحت ما می‌شود. علاوه بر این، از سقف خانه ما آب چکه می‌کرد و او باید کولر و فن را تعمیر می‌کرد تا مشکل چکه کردن آب در خانه ما حل شود اما گوشش به حرف‌های ما بدهکار نبود و همین اذیت‌های او باعث شده بود تا شکایتی علیه این پسرجوان مطرح کنیم. روز سرقت هم من صدای او را که آرام صحبت می‌کرد شنیدم و تشخیص دادم خودش است. شکی ندارم که او نقشه سرقت را کشیده و دسته کلید را هم نمی‌دانم چطور به‌دست آورده است. البته مدتی قبل دسته کلید همسرم گم شده بود.

بازداشت
گروهی از مأموران اداره یکم پلیس آگاهی تهران با دستورقاضی بهشتی، بازپرس شعبه دوم دادسرای ویژه سرقت مأمور رسیدگی به این پرونده شدند. در گام نخست با اطلاعاتی که شاکی در اختیار پلیس قرار داد، دستور بازداشت پسر همسایه صادر شد. اما او ساعتی بعد از سرقت فراری شده بود که تحت تعقیب قرار گرفت. تحقیقات ادامه داشت تا اینکه مخفیگاه وی شناسایی و او 3روز قبل در خانه دوستش بازداشت شد. هرچند او مدعی بود که بیگناه است اما مأموران بازجویی از وی را ادامه دادند تا اینکه پسرجوان راز سرقت مسلحانه را فاش کرد و انگیزه‌اش را انتقام‌جویی عنوان کرد. او مدعی شد که برای اجرای این نقشه 4دزد اجیر کرده که با اعترافات او جست و جو برای بازداشت این 4نفر آغاز شده است.

کینه دردسرساز

متهم می‌گوید که از زوج همسایه کینه به دل داشته و به‌دنبال راهی برای انتقام بوده است تا اینکه یک روز به‌صورت اتفاقی به کلید خانه زوج جوان دست پیدا کرده و سناریوی این سرقت مسلحانه را با اجیر کردن 4سارق اجرا کرده است.

چطور کلید خانه همسایه به دستت رسید؟
کاملا اتفاقی بود. آن روز از آپارتمانم بیرون آمدم و در راه پله‌ها مقابل آسانسور ایستاده بودم. دکمه را زده بودم و منتظر بودم آسانسور برسد. همان لحظه مرد همسایه درحالی‌که با موبایلش صحبت می‌کرد از پله‌ها پایین آمد و درست از مقابل من رد شد. فکر می‌کنم برای اینکه تماسش قطع نشود از آسانسور استفاده نکرده بود. دستانش در جیبش بود و درحالی‌که با موبایلش صحبت می‌کرد انگار به‌دنبال سوئیچ ماشینش هم می‌گشت. ناگهان دسته کلیدش روی زمین در راه پله‌ها افتاد اما خودش سرگرم صحبت بود و اصلا متوجه نشد. فورا دسته کلید را برداشتم و حدس زدم که برای آپارتمانشان است اما باید مطمئن می‌شدم. به همین دلیل یک شب به کمین نشستم و وقتی دیدم زوج همسایه از خانه بیرون رفتند به مقابل آپارتمانشان رفتم و دسته کلید را امتحان کردم. حدسم درست بود و کلید در ورودی آپارتمان آنها بود. آنها علیه من شکایت کرده بودند و از آنها کینه به دل داشتم و به همین دلیل نقشه انتقام‌جویی کشیدم.
چرا از تو شکایت کرده بودند؟
مدام در زندگی من سرک می‌کشیدند. می‌گفتند سروصدا اذیتشان می‌کند که من هم به آنها گفتم اگر اذیت می‌شوید از ساختمان بروید. می‌گفتند باید پول خرابی آپارتمانشان را که به من ربطی نداشت، بدهم. می‌گفتند سقف خانه‌شان چکه کرده است اما مشکل از آپارتمان خودشان بود.
از نقشه سرقت بگو؟
وقتی کلید را به‌دست آوردم موضوع را با یکی از بستگانم درمیان گذاشتم. هدفم فقط این بود که زوج جوان را بترسانم خصوصا همسرش را که خیلی به من بی‌احترامی کرده بود. از 4نفر دیگر هم کمک خواستم و آنها هم به‌خاطر پول قبول کردند. من نیاز مالی نداشتم و هدفم فقط انتقام‌جویی و ترساندن آنها بود. فرد دیگری که فامیل نزدیکم بود به‌خاطر کمک به من وارد این بازی شد. درواقع به‌خاطر رفاقتی بود که با من داشت اما دزدان اجیرشده به‌خاطر پول وارد ماجرا شدند. هرچه اموال سرقتی هم بود به 4دزد اجیرشده دادیم اما زن جوان صدای مرا تشخیص داد و باعث شد لو برویم.

این خبر را به اشتراک بگذارید