گفتوگو با پیرمحمد ملازهی، درباره فعالیت گروههای مسلح در افغانستان و آینده روند صلح در این کشور
نیروهای داعش در افغانستان ممکن است علیه ایران و روسیه وارد عمل شوند
محمد امین خرمی ـ خبرنگار
طالبان و آمریکا بعد از حدود 2سال مذاکره، بالاخره با هم کنار آمدند و یک توافق صلح امضا کردند. تصور میشد با امضای این توافق، افغانستان به سمت کاهش درگیریها حرکت کند و مردم این کشور بالاخره بعد از 19سال، رنگ آرامش را ببینند. روند وقایع در مدت 3ماهی که از امضای توافق میگذرد، اما نشان داده معادله افغانستان، معادلهای پیچیده است که به این راحتیها امکان حل آن وجود ندارد. طالبان، آمریکا و دولت مرکزی افغانستان تنها بازیگران صحنه سیاسی و امنیتی این کشور نیستند.
گروههای مسلح دیگری در افغانستان هستند که ممکن است پیشبرد روند صلح به نفع آنها نباشد. علاوه بر این، کشورهای خارجی نیز ملاحظاتی در مورد وضعیت افغانستان و آینده آن دارند که هریک به نوبهخود تلاش میکنند با اعمال نفوذ، کفه ترازو را به نفع خود سنگینتر کنند. با پیرمحمد ملازهی، کارشناس مسائل افغانستان و شبهقاره، در مورد فعالیت گروههای مسلح در افغانستان و آینده روند صلح گفتوگو کردهایم. ملازهی معتقد است، در آینده احتمال جدیتر شدن خطر نیروهای داعش مستقر در افغانستان برای ایران و روسیه وجود دارد. او در عین حال معتقد است؛ روند صلح در این کشور پیش خواهد رفت و گروههای افغان ازجمله طالبان در چارچوب دولت آینده در قدرت شریک خواهند شد.
بهنظر میرسد حملات تروریستی اخیر در کابل و دیگر نقاط افغانستان، شرایط این کشور را دگرگون کرده است. حتی میتوان ادعا کرد که گروههای سیاسی افغان تحت فشار افزایش همین حملات بود که تصمیم گرفتند اختلافات عمیق خود را کنار بگذارند و بالاخره در کابل یک تقسیم قدرت شکل گرفت. مقامهای دولت افغانستان، حملات اخیر را متوجه طالبان میدانند و این گروه را متهم میکنند که با وجود امضای توافق صلح با آمریکا، همچنان به اقدامات خشونتبار خود ادامه میدهد. بهنظر شما این حملات کار طالبان است؟ آیا کارگروههای وابسته به طالبان است؟ آیا ادامه این حملات به این معنا است که برخی گروههای زیرمجموعه طالبان با توافق صورت گرفته مخالفند و سران طالبان از کنترل این گروهها ناتوانند؟
واقعیت این است که در افغانستان 23گروه مسلح فعال هستند. از میان اینها، 3گروه بیش از دیگران مطرحاند؛ یکی گروه طالبان شورای کویته، یکی شبکه حقانی و دیگری داعش. القاعده نیز در دورهای در این کشور فعال بوده است، اما این گروه اکنون دیگر آنقدرها مطرح نیست و اکثر نیروهای آن به داعش پیوستهاند. بنابراین دستکم 20گروه مسلح دیگر در افغانستان فعال هستند که تحت فرمان هیچیک از این 3گروه شناخته شده قرار ندارند. شاید از نظر ایدئولوژیک، هماهنگیهایی بین این گروهها وجود داشته باشد، اما این گروهها ضرورتا از طالبان، شبکه حقانی یا داعش فرمانبری نمیکنند. اینکه حملات تروریستی اخیر بهخصوص حمله به بیمارستان کابل را چه گروهی انجام داده، هنوز بهطور دقیق مشخص نیست.
تنوع گروههای مسلح در افغانستان، تنوع منافع این گروهها و تنوع حامیان خارجی آنها باعث میشود که روند صلحی که شورای کویته با محوریت ملابرادر با آمریکاییها پیش برده به سادگی عملیاتی نشود. با این حال، من فکر میکنم که روند صلح در نهایت اجرا خواهد شد. درست است که آقای اشرف غنی طالبان را متهم به ادامه خشونتها میکند، اما درنظر داشته باشید که همزمان شرایط طالبان را میپذیرد و شماری از زندانیان طالبان را آزاد میکند. معنای این اتفاق این است که مذاکراتی در پشت پرده در جریان است که نتایجش در آینده مشخص میشود.
آیا موافقید که شکلگیری دولت جدید در کابل، تحت فشار تحرکات طالبان بوده است؟
من با این نکته موافق نیستم. به اعتقاد من از یک طرف میانجیگری کشورهای منطقه بهخصوص ایران و از طرف دیگر فشارهای زلمای خلیلزاد باعث شد تا اشرف غنی و عبدالله عبدالله با هم به تفاهم برسند. آمریکاییها میگفتند اگر دو طرف با هم کنار نیایند، کمکهایش به افغانستان را قطع خواهند کرد.
همزمان با شکلگیری این دولت، امید تازهای هم در زمینه صلح شکل گرفته است. ببینید سران طالبان دولت قبلی افغانستان را ساخته و پرداخته جان کری، وزیر خارجه سابق آمریکا، میدانستند و میگفتند با دولت دستنشانده آمریکا مذاکره نمیکنند. در واقع میگفتند با خود آمریکا مذاکره میکنند، اما با دولت دستنشانده مذاکره نمیکنند. الان شرایط متفاوت است. بهنظر میرسد خلیلزاد همزمان هم تلاش میکند طالبان را قانع کند که با دولت مرکزی افغانستان وارد مذاکره شود و هم دولت را به مسیری ببرد که بتواند خواستههای طالبان را بپذیرد. فکر میکنم بهزودی طرفها به یک جمعبندی برسند و مذاکرات بینالافغانی آغاز شود.
همانطور که اشاره کردید، اکنون طالبان، شبکه حقانی و داعش، 3گروه مسلح مطرح در افغانستان هستند. شبکه حقانی از طرف دولت متهم شده که حمله تروریستی اخیر در ننگرهار را که بیش از 30کشته به جا گذاشته، طی همکاری با داعش انجام داده است. بههرحال شبکه حقانی متحد طالبان است و تحت فرماندهی طالبان عمل میکند. آیا میتوان گفت که طالبان با هدف تحت فشار قراردادن دولت مرکزی افغانستان، به سمت همکاری با داعش رفته است؟
شبکه حقانی در مذاکرات با آمریکاییها نقشی نداشته است. واقعیتاش این است که این گروه، نزدیکترین گروه مسلح جهادی به دستگاه امنیتی ارتش پاکستان یا همان ISI است. اساسا این تلقی وجود دارد که شبکه حقانی خیلی با مذاکراتی که طالبان و آمریکاییها پیش بردهاند موافق نیست. چرا که پاکستانیها اهداف خاصی را در قبال افغانستان پیگیری میکنند و تا زمانی که به آن اهداف نرسند، بعید است به روند صلحی کمک کنند که در آینده به نفعشان نباشد. پاکستان به هیچ عنوان نفوذ هند در افغانستان را نمیپذیرد. این در حالی است که دولت افغانستان، روابط نزدیکی با دولت هند برقرار کرده است. توافق سهجانبه هند، ایران و افغانستان برای ترانزیت کالا به سمت آسیای میانه هم به نفع پاکستان نیست. مجموع این عوامل باعث میشود، روند کنونی صلح در افغانستان مورد حمایت پاکستان نباشد.
اینکه شبکه حقانی به سمت داعش متمایل شود، چندان دور از ذهن نیست. بهنظر من پاکستان تلاش میکند که القاعده، داعش و آن بخشی از طالبان که با روند مذاکرات صلح مخالف هستند ازجمله شبکه حقانی را با هم نزدیک کنند. مذاکراتی در پشت پرده بین شبکه حقانی با سازمان القاعده، القاعده هند و داعش در جریان است. این گروهها اگر حمایت ارتش پاکستان را داشته باشند، به قدرتی خطرناک تبدیل میشوند. یعنی حتی اگر طالبان و دولت مرکزی افغانستان به صلح دست پیدا کنند، تا زمانی که منافع راهبردی پاکستان تامین نشود، جنگ در افغانستان میتواند ادامه پیدا کند. البته همه اینها در نهایت به میزان فشاری بستگی دارد که ممکن است از سوی آمریکا به اسلام آباد وارد شود.
به حضور القاعده هم اشاره کردید. بخشی از توافق میان طالبان و آمریکا، مربوط به توقف حمایت طالبان از گروههای تروریستی است که خب منطقا شامل گروه القاعده هم میشود. اما افرادی که از طرف طالبان در دوحه مذاکره میکردند، حتی در مرحلهای بهخاطر آنکه آمریکاییها قصد داشتند نام القاعده را بهعنوان گروهی تروریستی در توافق بگنجانند، مذاکرات را ترک کردند. طالبان استفاده از لفظ گروه تروریستی برای القاعده را نمیپذیرد. ارتباط میان این 2 گروه به چه شکل است؟
ارتباطات این 2 گروه نزدیک است. اینگونه نیست که فکر کنید طالبان علیه القاعده وارد عمل شود؛ حتی به اعتقاد من طالبان علیه داعش هم به آن معنا وارد عمل نخواهد شد. به هر حال این گروهها به لحاظ ایدئولوژیک و به لحاظ حمایتهای مالی و فکری از دنیای عرب به هم نزدیک هستند. آمریکا نمیتواند از طالبان بهعنوان ابزاری در برابر القاعده و داعش استفاده کند. اگر متن توافقنامه را دقیق مطالعه کنید، در آن آمده که طالبان پذیرفته است که به گروههایی که علیه منافع آمریکا و متحدان آمریکا وارد عمل شوند، پناه ندهد و مانع از فعالیت آنها شود. ممکن است توافق میان آمریکا و طالبان، یک بخش محرمانه هم داشته باشد مبنی بر اینکه طالبان و دیگر گروههای مسلح فعال در افغانستان، علیه آمریکا و منافع آن وارد جنگ نشود اما اگر علیه رقبای آمریکا یعنی چین، روسیه و ایران وارد عمل شدند، آمریکاییها مزاحم کار آنها نخواهند شد. شرایط بهگونهای است که بهنظر میرسد در کنار آنچه اعلام شده، یک توافق محرمانه هم وجود داشته باشد.
داعش در خاورمیانه شکست خورده و عامل اصلی شکست خود را هم روسیه و ایران میداند. این گروه اکنون این ظرفیت را دارد که نوک پیکان حملات خود را به سمت این 2کشور بگیرد. به اعتقاد من اگر حملات داعش به سمت روسیه و ایران تغییر جهت دهد، نه طالبان مانع آن خواهد شد، نه آمریکا و ناتو. برداشت روسها این است که داعش و القاعده در آینده در آسیای میانه، چچن و ایالت سینکیانگ چین فعال شوند و چه بسا مورد حمایت آمریکا هم قرار بگیرند.
وقتی به گذشته بر میگردیم، میبینیم که به قدرت رسیدن طالبان اساسا نتیجه کشمکش و درگیری میان گروههای مختلف افغان پس از خروج نیروهای ارتش سرخ شوروی از افغانستان بوده است. الان با خروج آمریکا آیا فکر میکنید ممکن است تاریخ بار دیگر تکرار شود؟
بعد از پیروزی نیروهای جهادی علیه شوروی، تضادهای قومی بود که تعیینکننده شد. گروههای افغان توافق کرده بودند که چهرههای مختلف در دورههای چند ماهه ریاست دولت موقت را در دست بگیرند. متأسفانه زمانی که آقای ربانی قدرت را در دست گرفت، او و احمد شاه مسعود به این نتیجه رسیدند که نباید قدرت را از دست بدهند. این انحصارطلبی باعث شد تا آقای حکمتیار علیه آنها وارد جنگ شود. جنگی که 2سال ادامه داشت، دولت ربانی را تضعیف کرد. وضعیت آشفته افغانستان باعث شد تا آمریکا، انگلیس، پاکستان و عربستان برای پایان دادن به این شرایط در کنار هم قرار بگیرند. ISI پاکستان بود که طالبان را به فرماندهی ملاعمر آموزش داد و تقویت کرد. طالبان یک پروژه مشترک غربی، سعودی و پاکستانی بود. نیروهای طالبان کنترل کابل را در دست گرفتند و به قدرت رسیدند. اما این گروه هم همان مسیر حکومت آقای ربانی را در پیش گرفت و بهدنبال انحصاری کردن قدرت رفت.
وضعیت امروز افغانستان با آن مقطع، تفاوتهایی دارد. باید بدانیم که پشتونها به هر حال قدرت را از دست نخواهند داد و سعی خواهند کرد که طالبان را بهعنوان نماینده خود در فضای آینده سیاسی افغانستان معرفی کنند. اما این بار دستیابی طالبان به قدرت از طریق نظامی اتفاق نخواهد افتاد. بهنظر میرسد زلمای خلیلزاد، رهبران طالبان را قانع کرده که دست یافتن به قدرت برای آنها از مسیر نظامی امکانپذیر نخواهد بود و تنها راه پیوستن به یک سازوکار دمکراتیک سیاسی است. با این حال، اینکه طالبان توانست با اعمال فشار، ترکیب امارت اسلامی را وارد متن توافق با آمریکا کند، به این معناست که این گروه به کسب بخش اعظم قدرت امیدوار است. به اعتقاد من، این بار قوم پشتون و طالبان قدرت را در دست خواهند گرفت؛ اما این به این معنا نیست که دیگران را حذف کنند. گروههای قومی دیگر افغان هماکنون تجربه بیشتری نسبت به گذشته دارند، قوای نظامی مختص خود را دارند و این بار در مقابل پشتونها کوتاه نخواهند آمد. احتمالا در آینده افغانستان هم الگویی شبیه آنچه اکنون میان اشرف غنی و عبدالله عبدالله در تقسیم قدرت اتفاق افتاده، اتفاق خواهد افتاد؛ یعنی قدرت میان جنوبیها و شمالیها بهصورت برابر تقسیم خواهد شد.