باغی میان 2خیابان
علی اعطا _ رئیس کمیته معماری و طرحهای شهری شورای شهر تهران
«وسط باغِ بزرگ، عمارت 3طبقه و حوضخانه زیبایی بود که از فواره حوض کاشی آن پیوسته آب صـافی فوران مینمود. خیابانهای عریض از چهارسوی عمارت تا انتهای باغ امتداد داشت. یکی از این خیابانهـا بـه عمـارت 2طبقهای منتهی میشد که آن نیز دارای حوضخانهای بود که به دستور شاه به دیوارهای آن و دیگر اتاقهـایش از روی کتابهای تاریخ طبیعی اشکال برخی طیور و وحوش نقش شده بود.»
دوستعلیخان مستوفیالممالک در کتاب یادداشتهایی از زندگی خصوصی ناصرالدینشاه، منطقهای از تهران را که این روزها با نام پادگان06 ارتش معروف است با چنین عباراتی توصیف میکند. نام این منطقه چندصباحی است که بر سر زبانها افتاده؛ چرا که70درصد این پادگان، یعنی 35هکتار از این اراضی 50هکتاری بر اساس آخرین توافقهای انجامشده بین شهرداری و ارتش، قرار است در قلب منطقه پاسداران به بوستان عمومی تبدیل شود و شهرداری در این گستره، با حفظ و بهسازی فضای سبز، کاربریهای خدماتی، گردشگری و فرهنگی مانند رستوران، موزه، نگارخانه، کتابخانه، خانه فرهنگ، سینما و پارکینگ ایجاد کند.
توافق شهرداری با ارتش اما به همین نقطه درخشان محدود نمیشود. آنچه مایه نگرانی است، سرنوشت 30درصد باقیمانده فضای این پادگان است که قرار است در آن ساختوساز صورت گیرد.
راقم این سطور برای نخستینبار در بهمن96 در صحن علنی شورا، نسبت به پیامدهای این تصمیم هشدار داد. آن روز در شورا گفتم که اتخاذ تصمیمی در این ابعاد و مقیاس که حداقل یکی از مناطق شهر را بهصورت جدی تحتتأثیر قرار دهد، بدون اطلاع و آگاهی شهروندان و بدون آگاهی و اطلاع نمایندگانِ شهروندان در شورا، حتما دارای اشکال است. در صحن علنی شورا گفتم «لازم است هرگونه تصمیمگیری و اقدام، به اطلاع افکار عمومی و نمایندگان مستقیم مردم برسد، ولی متأسفانه شورا چندان در جریان پیگیریهای شهرداری بهمنظور طرح موضوع و تصویب آن در شورایعالی شهرسازی و معماری نیست».
وقتی میگوییم زیربنای یکمیلیون و 200مترمربع را به زیربنای 600هزار مترمربع رساندیم؛ البته که این کار شایسته تقدیر است و باید قدردان بود. اما نهتنها 630هزار مترمربع تجاری و اداری و مسکونی در حد فاصل اتوبان شهیدصیاد شیرازی و محور پاسداران؛ بلکه حتی 63هزار مترمربع نیز بهعنوان یک مرکز بزرگ مقیاس جاذب جمعیت، آن محدوده را با مشکلات جمعیتی و ترافیکی مواجه میکند؛ مشکلاتی آشنا که این روزها در جایجای سطح شهر تهران خودنمایی میکنند. از آنگونه که حکایت آنها در شهر تهران، داستانی است پُر آبِ چشم.
ماهها قبل، در 2نوبت گفتوگوی حضوری با جناب آقای دکترحناچی شهردار محترم تهران، مطرح کردم که این راهحل منطقی نیست شهرداری تهران بخواهد مابهازای ریالی 70درصد زمین یعنی 35هکتار را بهمنظور پرداخت حق و حقوق ارتش، از طریق صدور پروانه در 30درصد باقیمانده، حالا به هر شیوه ممکن تأمین کند. در همه توافقات و مذاکرات و مصوبات پیشین، از توافق سال92 تا توافق سال99 در جریان بوده است. همواره پیشفرض این بوده که در بخشی از این زمین که در تملک ارتش باقی خواهد ماند، ساختوسازی از سوی ارتش انجام شود و در ازای آن، با جزئیاتی که ذکر آن از حوصله این یادداشت خارج است، مابقی زمین در اختیار شهر و شهروندان قرار گیرد. سیر مصوبات و توافقات از 92 تا 99، البته بهدرستی در جهت کاهش متراژ ساختوساز بوده است، اما روشن است که وقتی در چارچوب این الگوی کلی توافق 30-70 ساختوساز، در آن 30درصد حرکت میکنیم، بالاخره در 30درصد سهم ارتش، باید شاهد ساختوسازی بزرگمقیاس در منطقهای باشیم که به لحاظ جمعیتی و ترافیکی، اساسا دیگر چنین ظرفیتی ندارد. به شهردار محترم تهران پیشنهاد کارشناسیشده متفاوتی دادم.
مطرح کردم در این چارچوبی که در پیش گرفته شده، تنها میتوان متراژ را کاهش داد و هر متراژی، برای این زمین در میانه بزرگراه شهیدصیاد و محور پاسداران، خطای کارشناسی است. مطرح کردم طرحی برای افزایش محدوده شهر تهران، به میزانی که سهم ارتش از زمین و متراژ ساخت بتواند در آن تامین شود، به شورایعالی شهرسازی و معماری ببرید و مصوبه بگیرید. مگر برادران ارتش جمهوری اسلامی، جز احقاق حقوق ارتش چه میخواهند؟ در این صورت، با افزایش محدوده شهر در یکی از مرزهای محدوده و تامین سهم ارتش در آن نقطه و حتی کمی بیشتر، میشد همه این 50هکتار را در منطقه4 تهران آزاد کرد. 2نوبت با شهردار محترم مطرح کردم. پذیرفتند و استقبال کردند و قول پیگیری دادند. متأسفانه در مذاکرات بعدی، مطلع شدیم این پیشنهاد که شاید میتوانست منجر به آزادسازی همه 50هکتار به روی شهروندان شود، اساسا از سوی شهرداری پیگیری نشده است و البته ما ز یاران چشم یاری داشتیم. هرچند هنوز فرصت باقی است اما حتما مسیر دشوارتر و ناهموارتر است.