رمان 553 صفحهای «رز برفی» از جهل و نادانی انسانها میگوید و شیادانی که همیشه در تمام دوران بوده و هستند تا از نادانی آدمها به سود خود بهرهمند شوند. در این رمان خواننده با زنی آشنا میشود که راه مقابله با واقعیتهای تلخ زندگی را در گم و گورکردن خود میداند.زنی که میخواهد فراموش کند و از گذشته خود بگریزد و در نقشی جدید ظاهر شود. در پشت جلد کتاب که بریدهای از داستان آمده است، میخوانیم: «حس میکنم با جمعی که اکنون در آنم فرق دارم. عمارت پر از افراد جوان است و این طور که من میبینم همه زیبارویند اما شاید فقط این شادابی و طراوت جوانی و سرخوشی غیرعادی آنهاست که عمارت را پر کرده است. ظاهرا شور زندگی در تمام آنها وجود دارد اما من حس میکنم داغی بر پیشانی دارم که نشان میدهد چه از سرگذراندهام و چه اندوه سنگینی را تحمل میکنم. شاید فقط چون نمیدانم آنها در زندگی خود چه درد و رنجی متحمل شدهاند.» رز برفی را مریم مفتاحی به فارسی برگردانده و نشر ثالث آن را منتشر کرده است.
رز برفی
در همینه زمینه :