چرا چاقوکشی درتهران دوره پهلوی رواج پیدا کرد؟
دعوا به شرط چاقو
راحله عبدالحسینی| خبرنگار:
برای کند و کاو در تاریخ نخستینها در تهران باید به محلههای جنوبی تهران سرک بکشیم؛ به خیابانهای مرکزی و جنوبی. مثل خیابان مولوی که گشتوگذار در این خیابان ما را به تاریخ تهران در عهد طهماسبی و ناصری پیوند میزند؛ جایی که نخستین چاقوکشی در تهران آنجا اتفاق افتاد. مگر تا قبل از آن چاقوکشی و زد و خوردی در تهران نبود؟ مگر لوطیها و باباشملها همیشه با خود قمه نداشتند؟ در این گزارش کوتاه به دنبال پاسخ این پرسشها میرویم.
«عباس منظرپور» نویسنده کتاب «در کوچه و خیابان» در بخشی از مستند «خیابان شاعر» به کارگردانی «شهرام میراباقدم» به روشنی درباره چاقوکشی در تهران صحبت میکند وگویی پاسخ پرسشهای ما را میدهد. مرحوم منظرپور نخستین کاربرد چاقو در دعوا و درگیری را به روزگار حکومت پهلوی اول مربوط میداند و تعریف میکند: «مدعیان لوطیگری تا اوایل سلطنت پهلوی فقط با قمه، قداره و گاهی شش پر (نوعی گرز آهنین با 6پهلو) به زد و خورد میپرداختند و کسی از چاقو استفاده نمیکرد. قمه و قداره با وجود بزرگ بودن معمولاً کسی را نمیکشت. بلکه فقط زخمی میکرد. خیلی از لوطیها بودند که در سر و صورت و بدن خود جای زخم آنها را داشتند و صحیح و سالم رفتو آمد میکردند. بزرگی قمه و قداره اشخاص را هوشیار و برای دفاع یا فرار آماده میکرد. چون صاحب قمه و قداره نمیتوانستند آن را پنهان کنند. ضمن اینکه ضربات آنها با لبه بود که زیاد فرو نمیرفت و زخمی سطحی ایجاد میکرد. ولی چاقو را با نوک آن در بدن فرو میکردند و به سمتی که میخواستند میکشیدند.»
ضربههایی با نیش چاقو
داستان نخستین چاقو را منظرپور، هم در این مستند روایت میکند و هم در کتاب کوچه و خیابان آورده است: «نخستین کسی که از این سلاح بران در زد و خوردها استفاده کرد فردی بود به نام علی صاحب جمع. او با پدرم آشنا بود و همیشه هم یک چاقوی ضامندار در جیب داشت و آن را با مصقل(تیزکن) دکان پدرم تیز میکرد که با 2 جوان درگیر شد. آن دو جوان، تازه سری بین سرها بلند کرده بودند، کمکم در زورخانهها صاحب زنگ شده بودند. آن نالوطی گردن کلفت رشد آنان را برای خود خطری احساس میکرد. روزی پدرم مشاهده کرد که مردم از خیابان مولوی به سوی گار ماشین (مولوی، پایینتر از میدان قیام) میدوند. با آنها همراه و آنجا متوجه شد که همان صاحب چاقوی ضامندار هر دو جوان را چاقو زده و فرار کرده است. آن دو جوان پیش از اینکه کسی بتواند آنها را به درمانگاه برساند جابهجا از دنیا رفتند. البته قاتل، دستگیر و اعدام شد.» حالا دیگر نامردان دریافته بودند که میشود با چاقو سریع آدم کشت. دیگر چاقو در جیب بیشتر نالوطیها و الواط تهران پیدا میشد و اینطوری بود که چاقوکشی شایع شد. بعدها زخم انداختن با نیش چاقو مد شد. منظرپور کوتاه و مختصر سخنش را پی میگیرد: «فردی به نام نجف حمال از باجگیرهای معروف بود که همیشه هم با خود چاقو داشت. اما کسی را نمیکشت. نیش چاقو را او رواج داد. یعنی با نامردی تمام با نیش چاقو به سر و صورت ضربه میزد اما طرف مقابل را نمیکشت. چندباری هم زندانی شد.»
دست بردن در قمه هست آخری
نمونههای زیادی از قمهکشیها و شرارتهای لوطیان و جاهلان و الواط از جمله در میدان توپخانه تهران و کشتن و زخمیکردن مشروطهخواهان در روزهای کودتا و تعطیلی نخستین دوره مجلس شورای ملی در تاریخ روایت شده است. چاقوکشی در دوره پهلوی اول هم بود. اما فردی جرئت نمیکرد دست به چاقو ببرد. چاقوکشی بعد از شهریور 1320 و دوره پهلوی دوم در تهران دیده میشود. قمه در دوره قاجار و قبل از آن همراه داشمشدیها و باباشملها بود. انگار جزئی از 7اسباب درویشی و لوطیگری باشد مثل دستار و گیوه و سرداری پوشیدن. چاقو یا قمه را پر شال خود داشتند. وسیلهای که اسباب حرب (جنگ) نبود. اما این گروه برای کشتن و ناکار کردن دست به قمه نمیشدند و به قول نوذر پرنگ شاعر معاصر «از صد و سی چشمه لوطیگری / دست بردن در قمه هست آخری» اعتمادالسلطنه در خاطرات خود آورده است: «امیرکبیر بستن قمه را آزاد گذاشت اما گفت: آنکس که تیغ از غلاف بیرون آرد کی خواهد بود؟! از آن پس در نزاعها از ترس امیر کسی جرئت تیغ کشیدن از نیام را نداشت.» از سوی دیگر در تهران بازار چاقوسازها رونق داشت اما نه چاقو برای آدمکشی. بازار چاقوسازها از بازار سیداسماعیل تا نرسیده به بازار حضرتی امتداد داشت.
مردمی با حوصله نه دعوایی
نگاهی به تاریخ تهران نشان میدهد قبل از آن دعوای تاریخی که نقطه عطف چاقوکشی در تهران شود روایتهای پراکندهای از به کار بردن چاقو برای آسیب زدن به حریف یا کشتن رقیب در دعوا به چشم میخورد. مثل ماجرای قتل گریبایدوف، وزیر مختار روسیه در ایران در زمان فتحعلی شاه قاجار که با چاقوی یک لوطی کشته شد. «نادره جلالی» در مقاله «لوطیگری در عصر قاجار» مینویسد: «جماعت لوطی با سرکردگی اللهیار خان آصفالدوله هجوم آوردند و سنگسار افراد سفارت آغاز شد و یکی از لوطیان به ضرب چاقو سینه گریبایدوف را درید.» آن چاقویی که گریبایدوف با آن به قتل رسیده میتواند همان قمهای باشد که لوطیان با خود همراه داشتند نه آن چاقوی کوچکی که بعدها در چاقوکشی شایع شد. «اگوست بنتان» افسر فرانسوی که به دربار فتحعلی شاه قاجار فرستاده شده بود در خاطرات سفرنامه خود نوشته است: «بیشتر آنها یک خنجر در کمر دارند تا موقع نزاع از آن استفاده کنند. کمتر دعوا میکنند و بهطورکلی مردمی متین و باحوصلهاند.»