یادی از مرحوم استاد «حسین لرزاده»به بهانه روز معماری
معمار محرابها
مریم شریفی | خبرنگار:
اهالی کوچه «قلمستان» محدوده باغ و حمام «حاج عبدالصمد» در حوالی امیریه فکرش را هم نمیکردند پسری که در سال1285 در خانه استاد محمدخان(معمار لر) به دنیا آمد، چند دهه بعد به چهره درخشان معماری ایران تبدیل شود؛ استاد چیرهدستی که نامش با طراحی محراب و گنبد و گلدسته مساجد گره میخورد و 100سال بعد میشود
«معمار محرابها». مرحوم استاد «حسین لرزاده» در حالی در سال1383 جان به معمار هستی تقدیم کرد که طراحی 843 مسجد را در کارنامه داشت.
نقاشی، مجسمه سازی، تابلونویسی، پارچهکشی، منظرهسازی و...، هنرهایی بود که حسین از کودکی تا نوجوانی آموخت. اما سرنوشت او با معماری گره خورده بود، هنری که فنون آن را از گِره و کاسهسازی گرفته تا رسمی و مقرنس خیلی زود از پدرش، استاد محمد، یاد گرفت؛ معمار بنامی که با وجود اصلیت تهرانی، به دلیل صفای باطنش در صنف معماران به استاد «لُر» معروف شده بود. حسین لرزاده پا جای پای پدر گذاشت و هنر او را به کمال رساند. مسجد اعظم قم، آرامگاه فردوسی، مسجد سپهسالار، سردر بانک شاهی(تجارت) در میدان توپخانه، مسجد لرزاده در خیابان خراسان و مسجد سجاد(ع) در خیابان جمهوری، از مهمترین آثار این هنرمند است که سالها پس از وفات او همچنان زیبا و استوار باقی مانده است.
مجلسی که آتش گرفت، معماری که متولد شد
آتش گرفتن مجلس شورای ملی در بهارستان که مصادف با آغاز رسمی فعالیت حسین لرزاده در زمینه معماری بود، برای او سکوی پرتاب شد. مهندس «فورد» فرانسوی که برای تعمیر سقف سالن تنفس انتخاب شده بود، برخلاف توصیه استادان، سقف را فلزی ساخت و مدتی بعد، سقف شکم داد و در آستانه فروریختن قرار گرفت. اینجا بود که سراغ لرزاده جوان رفتند و او با تدبیری جالب، مانع از تخریب سقف شد؛ ابتدا وسط سقف را چوب زد و از پشت شروع به زدن خرپا کرد. بعد از نصب خرپا، با جک سازه فلزی را بالا بردند و وقتی سقف، 20 سانتیمتر بالا رفت، کار تعمیر انجام شد، بدون اینکه سازه قبلی تخریب شود. این موفقیت، نام معمار جوان داستان ما را بر سر زبانها انداخت.
لرزاده به جای گُدار
وقتی «آندره گدار» فرانسوی مقبرهای شبیه اهرام مصر برای آرامگاه فردوسی پیریزی کرد، «ذکاءالملک فروغی» نخست وزیر و رئیس انجمن آثار ملی آن را رد کرد. پس از این اتفاق،
«ارباب کیخسرو» نماینده مجلس، حسین لرزاده را برای طراحی یک عمارت با هویت ایرانی معرفی کرد. لرزاده جوان با اینکه آن زمان فقط 26سال داشت، با موفقیت در تعمیر و بازسازی عمارت محروقه مجلس شورای ملی، ساخت سردر دارالفنون، نمای شرکت نفت ایران و انگلیس و... چنان مهارت و صلاحیت خود را اثبات کرده بود که جای تردیدی باقی نماند. به اینترتیب، لرزاده جوان طرح کنونی مقبره فردوسی را اسکلتسازی (ماکتسازی) کرد و بعد از تأیید، بنای مقبره طی 18ماه اجرا و برای مراسم هزاره فردوسی آماده شد. لرزاده همانجا با استاد عمادالکتاب، خوشنویس نامدار آشنا شد که حاصل آن، خوشنویس شدن او بود. استاد عمادالکتاب به لرزاده میگفت: «حالا چه عیبی دارد اگر یک معمار، خوب هم بنویسد؟»
معمار اجباری!
شاید کمتر کسی بداند مشارکت استاد لرزاده در پروژههای به اصطلاح حکومتی مانند کاخ مرمر، برخلاف خواست قلبی او بود. در پایان کار مقبره فردوسی، یک روز یک پاسبان آمد، لرزاده را سر ساختمان عمارت در حال ساخت کاخ مرمر برد و گفت: یک گنبد میخواهیم مثل گنبد شیخ لطف الله! وقتی معمار جوان طفره رفت و گفت: بلد نیستم، چند روز بعد از طریق مجلس شورای ملی احضار شد. لرزاده عاقبت مجبور به کار در کاخ مرمر شد و ساخت گنبد آن را در سال1314 به اتمام رساند.
«شهناز لرزاده» دختر استاد در اینباره میگوید: «آقا را به زور سر کارهای حکومتی بردند و بهعنوان معمار استخدام کردند. ناچار رفت اما هیچوقت پولی را که از آنجا میگرفت، خرج زندگیمان نمیکرد. میگفت: این پولها شبهه دارد، نمیدانم از کجا آمده. حتی بعدها که از این کار کنارهگیری کرد، ماشین شخصی را که با پول خودش خریده بود، تحویل داد تا هیچکس فکر نکند ماشین را با پول اداره خریده و دارد از آن سوءاستفاده میکند.»
در دانشگاه چیزی یاد میدهند؟!
هیچکس مثل استاد لرزاده نمیتوانست از فاصله میان معماری به اصطلاح مدرن امروزی با معماری سنتی و اصیل ایرانی بگوید. «حسین مفید» مهندس معمار که به همراه همسرش، 17سال فرصت همنشینی با استاد لرزاده و شاگردی نزد وی را داشتند، میگوید: «یک بار که با حاج آقا از بزرگراه مدرس میگذشتیم، نگاه ایشان به ساختمانی افتاد که روی تپه ساخته شده بود؛ یک ساختمان باریک و بلند که احساس میکردی هر لحظه ممکن است بیفتد. حاج آقا خندیدند و گفتند: «این امروزیها تناسبات بلد نیستند...»
«مهناز رئیسزاده» هم در تکمیل صحبتهای همسرش میگوید: «دانشجو بودیم که توفیق آشنایی با استاد و شاگردی نزدشان نصیبمان شد. یادم میآید تا سحر بیدار میماندم و مشتاقانه برای جلسات درس روزهای جمعه در منزل ایشان گره میکشیدم و ماکت درست میکردم. اما استاد با دیدن نخستین ماکت ما با خنده گفتند: پس در این دانشگاهها چه چیزی به بچهها یاد میدهند؟! و اضافه کردند: یک شاگرد ساده تا بخواهد استادکار و اوستای معمار شود، باید سالها کنار دست استاد مرارت و رنج بکشد اما در این دانشگاهها هر 4سال تعداد زیادی مهندس معمار بیرون میدهند! »
بابا جان از مسجد غافل نشوی!
طراحی و ساخت 843مسجد در داخل و خارج از کشور که طراحی و اجرای بسیاری از آنها بدون دریافت دستمزد انجام شد، درخشانترین نقطه کارنامهکاری استاد لرزاده است. گرچه اجرای استهلاک قبله، شاخصترین ویژگی معماری استاد در مساجد بود، اما او درخصوص طراحی مسجد دغدغههای دیگری هم داشت.
حسین مفید در اینباره میگوید: «حاج آقا میگفتند: موقع طراحی مسجد 3 کار را انجام نده؛ اول اینکه خانه امام جماعت را در مسجد نده. بگو هیئت امنای مسجد چند کوچه آن طرفتر برای او خانه بگیرند تا برای رفتن به مسجد، از کوچه و خیابان گذر کند، نانوایی برود، از مغازه محله خرید کند و مردم ببینند که دارد با آنها زندگی میکند. دوم اینکه خانه خادم را در مسجد نده. چون ممکن است بچهها و مهمانان آنها ناخواسته طهارت و پاکی مسجد را رعایت نکنند و حرمت مسجد شکسته شود. و سوم اینکه ملک و مغازه برای مسجد قرار نده. چون مردم میگویند مسجد خودش پول دارد و دیگر به مسجد کمک نمیکنند. به اینترتیب، سنت کمک به مسجد از بین میرود.»
وقتی تخصص معمار، مغلوب ادبش میشود
«مسجد اعظم قم» یکی از ارزشمندترین یادگارهای استاد لرزاده محسوب میشود. مهناز رئیسزاده، شاگرد استاد میگوید: «وقتی آیتالله بروجردی برای جلوگیری از اقامه نمازجماعت روی قبور مؤمنان در صحن حرم حضرت معصومه(س)، تصمیم گرفتند کنار حرم یک مسجد بسازند و نمازجماعت به آنجا منتقل شود، 2معمار به ایشان معرفی شد که یکی از آنها استاد لرزاده بود. آیتالله از نفر اول پرسیدند: شما تا به حال چند مسجد ساختهاید؟ گفت: هیچ. وقتی استاد در پاسخ این سؤال گفتند: بیش از 200مسجد، کار ساخت مسجد اعظم قم در سال 1371قمری(1329شمسی) به استاد لرزاده سپرده شد.»
وی میافزاید: «استاد برخلاف انتظار آیتالله بروجردی، گنبد مسجد را کوتاه ساختند. آیتالله که علت را پرسیدند، استاد در جواب گفتند: میتوانستم گنبد مسجد را بالاتر ببرم اما با خودم گفتم گنبد حرم حضرت معصومه(س) باید تشخص و جلوه بیشتری داشته باشد. به همین دلیل، گنبد مسجد را کوچکتر گرفتم. آیتالله با لبخند گفتند: کاش ادب شما نسبت به حضرت را همه داشته باشند.» 13سال بعد، تخصص معماری یکبار دیگر استاد را به عرش رساند.
سال 1384قمری(1342شمسی) با توصیه و معرفی آیتالله بروجردی، تعمیر آستانه حرم سیدالشهدا(ع) و تجدید بنای ایوان بزرگ آن در کربلا به استاد لرزاده سپرده شد. حسین مفید، دیگر شاگرد استاد در اینباره میگوید: «یک روز حاج آقا به من گفتند: امروز میخواهم جایزهای به تو بدهم که تا به حال از کسی نگرفتهای. و از پاکت کنار دستشان چیزی بیرون آوردند؛ کمی گِل بود. گفتند: این را موقع کار در حرم سیدالشهدا(ع) از زیر پِی حرم برداشتم. این دیگر قطعاً خاک کربلاست.»