• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
دو شنبه 16 تیر 1399
کد مطلب : 104154
+
-

هدف ما کسب اعتماد خواننده است

مجموعه‌های داستانی می‌توانند بازتابی از حال و هوای روز جامعه باشند

هدف ما کسب اعتماد خواننده است

محمد ناصر احدی_روزنامه نگار

در طول سالیان، مجموعه‌های ادبی با اهداف متفاوتی همچون مهیا‌کردن فرصتی برای انتشار آثار نویسندگان تازه‌کار یا انتشار مجموعه‌ای با موضوعی واحد (مثلا موضوع جنگ) و حتی تجدید چاپ آثار کلاسیک در کنار هم، به ‌عنوان راهکاری از سوی ناشران برای رونق‌دادن به بازارشان انتخاب شده است. انتشار مجموعه‌ای از داستان‌های نویسندگان مختلف ایرانی می‌تواند بازتابی از روح زمانه باشد و همچون آینه‌ای که تصویری صاف یا معوج از جامعه را می‌نماید مورد‌ مداقه قرار‌گیرد. از همین رو، چه‌بسا بتوان گفت مطالعه مجموعه‌های ادبی یکی از گزینه‌های موجود برای ارزیابی وضعیت ادبیات امروز ایران است. انتشارات آوند دانش که به‌عنوان ناشر مجموعه کتاب‌های «دامیز» در ایران شناخته می‌شود، مدتی است که انتشار مجموعه «نقطه‌سرخط» را آغاز کرده که به آثار داستانی نویسندگان ایرانی و خارجی تعلق دارد. رضا باباخانلو، سردبیر این مجموعه، متولد سال ۱۳۵۸ و تحصیل‌کرده رشته مهندسی صنایع است و پیش‌تر کتاب «۱۳ خاطره شیرین از سربازی» از او منتشر شده است. با او درباره این مجموعه گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه آمده است.

تاکنون مجموعه‌های ادبی متنوعی در ادبیات ما توسط ناشران مختلف منتشر شده‌است. مجموعه‌های ادبی چه ویژگی‌ای دارند که شما را ترغیب کرد مجموعه‌ «نقطه‌سرخط» را آغاز کنید؟
ادبیات در واقع ریشه و شاکله یک فرهنگ را تشکیل می‌دهد. اگر شما به رمان‌هایی که در سال‌های مختلف توسط نویسندگان نگاشته‌شده، خصوصاً رمان‌های اجتماعی، نگاه کنید، می‌بینید از فرهنگ و حتی بالاتر از آن، از پوست و خون آن ملت برخاسته‌است. برای مثال، موضوع جنگ برای نویسندگان دهه‌های 40و50 و تاحدودی اوایل60 ایرانی، نهادینه شده است. منظور بنده داستان‌های جنگ نیست، اما موضوع جنگ ناخواسته در بیشتر آثارشان به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم بازتاب دارد. پس در اینکه ادبیات جایگاه رفیعی دارد، شکی نیست. اما مجموعه یا بهتر عنوان کنم، برندی که ثابت، استوار و مانا این کار را ادامه دهد، بسیار کم دیده می‌شود. درست است که ناشران زیادی این کار را انجام‌داده‌اند، اما یا به‌صورت پراکنده بوده، که نام آن مجموعه نیست، یا کیفیت مناسبی نداشته و یا درنهایت با داشتن تمام فاکتورهای فوق، دوام زیادی نداشته و کم نیستند تعداد مجموعه‌هایی که بسیار خوب و پرتوان شروع کردند و متأسفانه ادامه فعالیت ندادند. مجموعه نقطه‌سرخط قصد دارد تمام موارد بالا را در کنار مانا بودن با هم تجربه کند.

مجموعه‌ نقطه‎سرخط کدام جای خای را در ادبیات ما پر‌می‌کند؟
هدف ما ارائه کتاب‌هایی است که مخاطب بعد از خواندن آن حس خوبی داشته باشد. این حس در ابتدا با ظاهر و طراحی کتاب شروع  و در ادامه به محتوا ختم می‌شود. هدف نهایی این است که مخاطبین نقطه‌سرخط به آن اطمینان کنند و فارغ از اینکه داستان تألیف است یا ترجمه، نویسنده یا مترجم معروفی دارد یا خیر، به آن اعتماد کنند.

ملاک انتخاب اثر برای این مجموعه چیست؟
خوب بودن آن. قطعاً همکاری با نویسندگان مطرح و بنام در اولویت کار ما قرار دارد، اما هستند داستان‌هایی که توسط نویسندگان نوقلم و جوان نگاشته شده‌اند و از کیفیت بسیار بالایی برخوردار‌هستند. این داستان‌ها هم برای ما اهمیت بسیاری دارند. در نتیجه تمام نویسندگان و مترجمین این شانس را دارند که آثار خودشان را درصورت داشتن کیفیت مناسب برای بررسی ارسال کنند.

شما به‌عنوان سردبیر مجموعه و رامبدخانلری به‌عنوان دبیر ادبی چقدر درباره آثار سایر نویسندگان این مجموعه نظر‌می‌دهید و آیا پیش‌آمده که مسیر داستان نویسنده‌ای در تبادل‌نظر با شما تغییر کند؟
تلاش ما این است که این اتفاق نیفتد. اگر منظور شما اصلاح داستان از نظر ویرایشی و در راستای روان و درست‌تر شدن متن است، بله این کار صورت می‌گیرد. اما در روند داستان تا جایی که خود نویسندگان نخواهند، تغییری ایجاد نمی‌کنیم. اینکه گفتم خودشان نخواهند به این منظور بود که رامبد خانلری قبل از اینکه دبیر ادبی مجموعه ما باشد، مدرس داستان‌نویسی بوده و هست. اکثر آثار و نویسندگان از طرف ایشان معرفی می‌شوند.
 اگر در راستای تبادل‌نظر از ایشان برای راهنمایی سؤال کنند، قطعاً این امر صورت می‌پذیرد. اما در مقام سردبیر و دبیر ادبی، قصد نداریم مسیر داستان نویسندگان را تغییر دهیم. اگر به دلایلی که در شورای تصمیم‌گیری خودمان تعیین می‌شود داستان مغایر با خط قرمز انتشارات و وزارت فرهنگ و ارشاد باشد، داستان رد می‌شود، اما تغییر نمی‌کند.

چرا در این مجموعه هم داستان دارید و هم ناداستان مثل «هنر چاق بودن»؟ بهتر نبود که این دو ژانر ادبی از هم جدا شوند؟
شک نداشته باشید که جدا کردن ژانرها کار بهتری است، اما برای انجام ندادن این کار دلایل زیادی داشتیم که 2دلیل مهم‌تر را می‌گویم؛ اول اینکه امروزه ناداستان‌ها مخاطبان زیادی دارند. خصوصاً در بخش ترجمه آنقدر تعداد این ناداستان‌ها زیادشده و همچنین آنقدر مرزشان با داستان‌ها ناپیدا شده، که تفکیک‌شان از هم سخت است؛ مثلاً در مورد هنر چاق بودن که گفتید، درست است که این کتاب یک زندگینامه‌نگاری و بیان یک تجربه در زندگی رامبد خانلری است، اما آنچه آن را جذاب‌تر می‌کند، قلم نویسنده است که این تجربیات را در قالب داستانی شیوا بیان می‌کند و این برای مخاطب جذاب است.
دلیل دوم اینکه چیزی که مجموعه را درخشان می‌کند و مخاطب آن را می‌بیند، برند شدن آن است. برای ساخت برند نیاز به صرف هزینه و وقت است. شاید می‌شد این مجموعه را حداقل در3 یا  4ژانر تقسیم کرد؛ اما این به‌معنای صرف هزینه و وقت در 4بخش بود. پس ما یک برند را انتخاب کردیم و تمام تلاش خود را برای مطرح شدن آن انجام می‌دهیم.

در این مجموعه، هم نویسندگان شناخته‌شده و هم افراد تازه‌کاری مثل فقیه و اشرفی که هر دو متولد سال 1372هستند حضور دارند. نقطه‌سرخط محلی برای انتشار آثار چهره‌های شناخته‌شده است یا تازه‌کاران؟
نقطه‌سرخط محلی است برای خواندن داستان خوب. سیاست ما نه معرفی تازه‌کاران است و نه صرفاً کار با نویسندگان مطرح. اتفاقاً بودن این‌دو در کنار هم می‌تواند اتفاق‌های خوب را رقم بزند. تازه‌کاران نام خود را کنار نام بزرگان این حرفه قرار می‌دهند و بزرگان هم دست‌خالی از این محفل نمی‌روند. اتفاقاً تازه‌کاران به‌واسطه سن کمتر و طبیعتاً فعالیت بیشتر در فضاهای اجتماعی، مخاطبان زیادی دارند. همچنین انرژی بیشتری برای معرفی آثار خود دارند. پس این امر باعث می‌شود نام آن بزرگان و خود مجموعه هم بیشتر دیده شود. در نهایت اینطور خلاصه می‌کنم که سیاست ما فقط انتشار داستان‌های خوب و قراردادن تازه‌کاران و چهره‌های شناخته‌شده در کنار هم با فیلتر ارائه محتوای خوب است.

شما خودتان در این مجموعه رمان «من مینا را کشتم» را دارید که آن را به داریوش مهرجویی و مرحوم خسرو شکیبایی به‌عنوان خالقان فیلم «هامون» تقدیم کرده‌اید. درباره رمانتان و ارتباطش با هامون بگویید.
فیلم هامون صرفاً یک فیلم نبود؛ یک اتفاق بود. اعتقاد دارم تمام هنرمندان یک اثر در آثار خودشان دارند که شاید حتی خودشان هم نتوانند آن را تکرار کنند. با احترامی که برای تمام آثار داریوش مهرجویی قائل هستم، فکر می‌کنم هامون نقطه‌عطف آثار او است. و لازم به توضیح نیست که مرحوم خسرو شکیبایی، بعد از ایفای درخشان نقش هامون، دیگر در شخصیت هامون تا آخر عمر باقی‌ماند.
اما در مورد ارتباط رمان من مینا را کشتم با هامون باید بگویم نقطه تلاقی این کتاب و فیلم هامون، داستان عاشق‌کشی و امتحان الهی حضرت‌ابراهیم است که اسماعیلش را به قربانگاه می‌برد. از نظر یونانیان، ایمان جنون الهی است. جنون در مرحله‌ای بالاتر از عشق قرار دارد. 
این جنون از فرط عشق، محور داستان است. البته هرچند دیدن فیلم هامون به بهتر درک کردن فضای قصه کمک می‌کند اما برای خواندن من مینا را کشتم الزاماً نباید فیلم هامون را دیده‌باشید. اتفاقاً فضای داستان یک فضای امروزی است که بین چند جوان دانشجو رخ می‌دهد و اتفاقات تلخ و شیرینی را برایشان رقم‌می‌زند. این رمان، عشق، کینه، روابط‌اجتماعی، مشکلات جوانان، ترسیم جوانان امروزی، فضای دانشجویی و حتی قتل را در کنار هم دارد.

سایر کتاب‌های این مجموعه چه حال‌وهوایی دارند و در چه ژانر و سبکی هستند؟
خوشحالم با افتخار این مسئله را بگویم که باوجود داشتن حدود 10الی 15داستان که تا امروز و در مدت حدود 6‌ماه گذشته چاپ‌شده، بیشتر موضوعات را داریم. همانطور که خودتان اشاره کردید، ناداستان، مشکلات زنان، مسائل اجتماعی، پلیسی، جنایی، ادبیات قجری و... موضوعات دیگری هستند که این مجموعه را از نظر حال‌و‌هوا، بهاری کرده است.

بازخوردها چطور بوده و از کدام کتاب‌های این مجموعه استقبال بهتری شده است؟
ما برنامه‌های زیادی برای مجموعه نقطه‌سرخط داشتیم. عمده‌ترین برنامه ما برگزاری رونمایی بود. نخستین رونمایی ما برای 4کتاب اول مجموعه بسیار باشکوه و با استقبال بی‌نظیری انجام شد. در رونمایی دوم، به‌علت شروع بحث بیماری کرونا، تعداد شرکت‌کنندگان کم شد و متأسفانه رونمایی سوم به بعد تا همین الان به‌دلیل همین ویروس کنسل شد. اما اطلاع‌رسانی‌های مجازی و حتی برگزاری جشن امضاهای مجازی را جایگزین کردیم و امروز مفتخرم این مطلب را بگویم که در این شرایط بحران، به‌طور متوسط حدود 80درصد از آنچه در چاپ اول تولید کردیم را فروختیم.
رمان «سنگ لحد» و من مینا را کشتم نخستین کتاب‌هایی بودند که به چاپ دوم رسیدند و در مرحله بعد هنر چاق بودن که تقریباً 2چاپش پیش از انتشار پیش‌فروش شد.

2اثر ترجمه هم در این مجموعه وجود دارد. ملاک شما برای انتخاب آثار خارجی کدام است؟
تعداد آثار ترجمه شده کم نیست. تا الان 2اثر چاپ شده، اما به‌زودی تعداد زیادی که همه آماده شده و مجوز اخذ کرده‌اند روانه بازار خواهند شد. قبل‌تر تا حدودی رویکرد ژانر جنایی را داشتیم، اما الان تمام کارهایی که ارسال می‌شوند و کیفیت خوبی از لحاظ محتوا و ترجمه دارند، در صف تولید قرار‌می‌گیرند. تعدادی را هم خودمان در شورای انتخاب بررسی می‌کنیم و به مترجمین تحویل می‌دهیم؛ مثلاً خبر خوب اینکه به‌زودی ترجمه‌ای خوب از کتاب «فرانکشتاین»، رمان جذاب «از خاکستر به خاک» و همچنین رمانی خوشمزه به‌نام «گورمه رپسودی» به‌قلم موریل باربری نویسنده رمان جذاب «ظرافت جوجه‌تیغی» روانه بازار می‌شوند.

فکر می‌کنید از این مجموعه در سال‌های بعد به‌عنوان مجموعه‌ای موفق نام‌ برده‌شود؟
اگر این فکر را نکنم، همین الان کار را کنار می‌گذارم. نمی‌دانم چقدر این هدف محقق می‌شود، اما نقطه‌سرخط برای ما بیشتر از یک مجموعه ادبی، یک اتفاق ادبی است. امیدوارم به این مهم دست‌‌یابیم و در آینده‌ای نزدیک، بیشتر درمورد نقطه‌سرخط بشنویم. حساسیت‌های بیش ‌از اندازه سرویراستار مجموعه سرکارخانم غزاله شکرابی که گاه فراتر از حساسیت‌های خود بنده هم می‌شود، این اطمینان را به من می‌دهد که در راه درستی قدم‌برمی‌داریم.
چه کتاب‌های دیگری در ادامه کارتان منتشر خواهد‌شد؟
به عناوین ترجمه که اشاره کردم، تعدادی رمان و داستان کوتاه خوب هم به‌قلم نویسندگان مطرح و چهره، همچنین نویسندگان نوقلم، دردست چاپ داریم. ترجیح می‌دهم نام نویسندگان، خصوصاً نویسندگان چهره‌مان، برای جذابیت ماجرا فعلاً گفته نشود.
طراحی جلد کتاب‌های این مجموعه، مخصوصا در قسمت عنوان کتاب، سخت‌خوان نیست و در نخستین مواجهه خواننده را در تشخیص عنوان کتاب به دردسر نمی‌اندازد؟
هدف بنده از این سبک طراحی با پرسیدن این سؤال شما مرتفع شد. خاطره کوتاهی را در این‌خصوص برایتان می‌گویم. بنده در حال‌حاضر به‌عنوان مدیر تأمین محتوای انتشارات آوند‌دانش مشغول فعالیت هستم. اما خودم هم نشری دارم به‌نام سیزده. زمانی که این اسم را انتخاب کردم، انتخاب عدد به‌عنوان نام نشر ممنوع بود، اما من اصرار بر انتخاب این نام داشتم و اگر نمی‌شد، از تأسیس نشر منصرف می‌شدم. 
در آن زمان وزیر محترم ارشاد، جناب آقای صالحی، رئیس خانه‌کتاب بود. در نهایت بعد از پیگیری‌های متعدد، گفتند اگر ایشان تأیید کنند، نام تصویب می‌شود و من وقت ملاقات گرفتم. در انتها ایشان پرسید: «فرض کن من قبول کنم، حالا چرا سیزده؟!» پاسخ دادم: «قطعاً جناب دکتر شما هیچ‌وقت فراموش نخواهید کرد که شخصی، خودش اصرار دارد نام نشرش را عدد سیزده که تا حدودی در فرهنگ ما نحس است، بگذارد. همین که شما سؤال کردید و کنجکاو شدید، برای من کافی است». خندید و گفت اعلام‌نظر می‌کند و خوشبختانه موافقت کرد. شاید امروز هم من را یادشان نیاید، اما به‌خاطر داشته باشند نشری به‌نام سیزده وجود دارد.
در مورد طراحی این جلدها ما جلسه‌های متعددی با گرافیست مجموعه جناب آقای پدرام حربی داشتیم که به‌جرأت می‌توانم بگویم از مطرح‌ترین و باذوق‌ترین گرافیست‌های ایران هستند و به تصمیم و آثارشان اعتقاد دارم. خوانده‌شدن سخت نام‌ها، یکی از مسیرهایی است که ما برای برندسازی مجموعه نقطه‌سرخط پیش‌روی خودمان و مخاطبان قرار‌دادیم؛ همان کتاب‌هایی که اسمشان سخت خوانده می‌شود... .

انتشارات آوند‌دانش چه برنامه‌های دیگری برای انتشار کتاب دارد؟
مجموعه نقطه‌سرخط و ادبیات داستانی در آوند‌دانش نوپاست اما این نشر قدمتی بالغ بر 20سال دارد. تعداد زیادی کتاب در زمینه سینما، تئاتر و ادبیات دارد، از سال 91به‌صورت جدی و تحت لیسانس، کتاب‌های مجموعه دامیز را ترجمه می کند که تاکنون بیش از صد عنوان شده و مجموعه‌ای جدید در خصوص فلاسفه مطرح جهان هم در دست اقدام دارد.

تلاش ما این است که این اتفاق نیفتد. اگر منظور شما اصلاح داستان از نظر ویرایشی و در راستای روان و درست‌تر شدن متن است، بله این کار صورت می‌گیرد. اما در روند داستان تا جایی که خود نویسندگان نخواهند، تغییری ایجاد نمی‌کنیم. اینکه گفتم خودشان نخواهند به این منظور بود که رامبد خانلری قبل از اینکه دبیر ادبی مجموعه ما باشد، مدرس داستان‌نویسی بوده و هست. اکثر آثار و نویسندگان از طرف ایشان معرفی می‌شوند.  اگر در راستای تبادل‌نظر از ایشان برای راهنمایی سؤال کنند، قطعاً این امر صورت می‌پذیرد. اما در مقام سردبیر و دبیر ادبی، قصد نداریم مسیر داستان نویسندگان را تغییر دهیم. اگر به دلایلی که در شورای تصمیم‌گیری خودمان تعیین می‌شود داستان مغایر با خط قرمز انتشارات و وزارت فرهنگ و ارشاد باشد، داستان رد می‌شود، اما تغییر نمی‌کند

شک نداشته باشید که جدا کردن ژانرها کار بهتری است، اما برای انجام ندادن این کار دلایل زیادی داشتیم که 2دلیل مهم‌تر را می‌گویم؛ اول اینکه امروزه ناداستان‌ها مخاطبان زیادی دارند. خصوصاً در بخش ترجمه آنقدر تعداد این ناداستان‌ها زیادشده و همچنین آنقدر مرزشان با داستان‌ها ناپیدا شده، که تفکیک‌شان از هم سخت است؛ مثلاً در مورد هنر چاق بودن که گفتید، درست است که این کتاب یک زندگینامه‌نگاری و بیان یک تجربه در زندگی رامبد خانلری است، اما آنچه آن را جذاب‌تر می‌کند، قلم نویسنده است که این تجربیات را در قالب داستانی شیوا بیان می‌کند و این برای مخاطب جذاب است.
دلیل دوم اینکه چیزی که مجموعه را درخشان می‌کند و مخاطب آن را می‌بیند، برند شدن آن است. برای ساخت برند نیاز به صرف هزینه و وقت است. شاید می‌شد این مجموعه را حداقل در3 یا  4ژانر تقسیم کرد؛ اما این به‌معنای صرف هزینه و وقت در 4بخش بود. پس ما یک برند را انتخاب کردیم و تمام تلاش خود را برای مطرح شدن آن انجام می‌دهیم

عنوان: کارآگاه آقای حشمتی

  نویسنده: عباس اشرفی
  تعداد صفحات: ۱۳۱
آقای حشمتی کارآگاهی باسابقه است که در آستانه بازنشستگی قصد خودکشی دارد. او بار شکست عاطفی سنگینی را به دوش می‌کشد. همسر و دخترش سال‌هاست که او را ترک کرده‌اند و در شهر آمل ساکن هستند. کارآگاه حشمتی نیز قصد دارد تا برای آخرین بار به دیدار دخترش برود و در راه برگشت تصمیم خود را عملی کند. او به این مسئله اعتقاد دارد که پالتوی یکسر کتان ایتالیایی سفید برایش شانس می‌آورد، روی همین حساب پالتو را از همسایه‌ مرفه‌اش قرض می‌گیرد و راهی آمل می‌شود. در راه برگشت وقتی قصد دارد تا تصمیم خود را عملی کند، در معرض اتفاقات دیگری قرار می‌گیرد و وارد جریانی معمایی و جنایی می‌شود. پالتوی یکسر کتان ایتالیایی سفید چگونه مسیر زندگی او را تغییر می‌دهد؟

عنوان: هنر چاق بودن

  نویسنده: رامبد خانلری
  تعداد صفحات: 168
چاقی یک زبان است، یک زبان بین‌المللی است، یک فرهنگ جهانی. 2 آدم چاق با 2 فرهنگ کاملاً متفاوت، با 2 زبان مختلف می‌توانند تنها با یک نگاه، عمیق‌ترین مفاهیم اجتماعی را به یکدیگر برسانند. چاقی یک مفهوم فیزیکی نیست، یک مفهوم شیمیایی است. به همین‌خاطر ممکن است شما چاق باشید درحالی‌که خودتان کاملاً از این واقعیت بی‌خبر هستید. شما ممکن است یک هنرمند باشید و خودتان از این مسئله بی‌خبر باشید. آدم‌های چاق هنر بزرگی دارند، آنها می‌توانند زندگی کنند. «هنر چاق بودن» یک داستان که نه، یک ناداستان است و قرار است شما را برای یک تغییر بزرگ آماده کند؛ تغییر بسیار بزرگی که ممکن است تغییر نکردن باشد.

عنوان: حاجی نرگس

  نویسنده: مریم سمیع‌زادگان
  تعداد صفحه: ۱۱۴
مریم سمیع‌زادگان در مجموعه داستان «حاجی نرگس» سراغ مسائل زنان رفته و تمرکزش را روی دغدغه‌های آنها گذاشته است. در 13داستان این مجموعه با زنانی از سنین و طبقه‌های اجتماعی مختلف مواجه می‌شویم که هر کدام درگیر مسائلی از قبیل مهاجرت، ازدواج مجدد، طلاق، خیانت و... هستند و شخصیت‌های این داستان‌ها با اختلالاتی چون پارانویا، وسواس، اختلالات شخصیتی و روانشناختی دست و پنجه نرم می‌کنند. از عناوین داستان‌های این کتاب می‌توان به این عاشقانه آرام نیست، زمستان آن سال، بلاگردان، طالع‌بینی چینی، حاجی نرگس، دیوارهای این خانه نازک است، درک جایی همین حوالی است، ننه مرتضی و... اشاره کرد.

عنوان: خرشیفتگی

نویسنده: بهاءالدین مرشدی
تعداد صفحات: ۱۴۶
«خرشیفتگی» برداشتی آزاد از رمان دن کیشوت است و شخصیت‌هایش هم همان شخصیت‌ها هستند؛ اما این‌بار اگر سانچو پایش در داستان گیر است، خر سانچو و اسب دن کیشوت هم 2 شخصیت برجسته این داستان هستند. خری که به‌گمان دن‌کیشوت مانع ظهور صلح در جهان است و اسبی که نماینده افکار عمومی است. خلاصه ماجرا را اگر بخواهید بدانید و حوصله خواندن بامزه‌بازی‌های این 4شخصیت را ندارید، این داستان وضعیتی خر اندر خر را تشریح می‌کند که حتی خر صاحبش را نمی‌شناسد. شما با خواندن این جمله همه داستان را فهمیدید و نیازی به خواندن کل داستان ندارید، اما حیف است که این 4 شخصیت را نخوانده رها کنید.

عنوان: پرستیژ

  نویسنده: کریستوفر پریست
  برگردان: راضیه خشنود
  تعداد صفحات: ۵۴۰
رمان «پرستیژ» داستان یک جدال طولانی را بین دو شعبده‌باز در اواخر قرن 19 در انگلستان روایت می‌کند. این رمان به شکل نامه‌نگاری نوشته شده، به‌طوری که با روزنوشت‌های شخصیت اصلی داستان مواجه می‌شویم که بعدتر گردآوری شده است. این فرم روایی به رمان پرستیژ شکلی خواندنی و جذاب بخشیده است. عنوان پرستیژ از شعار اصلی شعبده‌بازها آمده است، اینکه هر شعبده‌باز برای باورپذیری شعبده‌هایش باید در 3چیز تبحر داشته باشد: صحنه، اجرا، پرستیژ. کریستوفر نولان، کارگردان سرشناس، از این رمان در سال ۲۰۰۶ اقتباسی با حضور هیو جکمن و کریستین بیل انجام داد.

عنوان: تمام گمشده‌های دنیا

  نویسنده: لیلی بخشی
  تعداد صفحات: 265
«تمام گمشده‌های دنیا» راویت مقطعی از زندگی چند زن است که هر یک به شکلی مجبور به انتخاب سختی شده‌اند. انتخاب کردن هیچ‌گاه کار ساده‌ای نیست چون هر چیز در زندگی ملغمه‌ای از خوبی‌ و بدی‌ است و با انتخاب هر چیز، خوبی‌ها و بدی‌های آن را یک‌جا می‌پذیریم. زنان تمام گمشده‌های دنیا در معرض انتخاب‌های سخت قرار گرفته‌اند و نویسنده درگیری‌های این شخصیت‌ها را در مواجهه با انتخاب‌هایشان به تصویر کشیده است.

عنوان: سکوت قبرستان

  نویسنده: آرنالدر ایندریدِیسن
  برگردان: سارا یوسفی
  تعداد صفحات: 436
در یک مراسم تولد، یک دانشجوی پزشکی متوجه می‌شود که آنچه نوزاد خانه با آن بازی می‌کند اسکلت دنده انسان است.
این اسکلت را بچه خانه از یک ساختمان نیمه‌کاره نزدیک خانه پیدا کرده است. 
داستان ماجرای آنچه در گذشته اتفاق افتاده است و تحقیقات پلیس برای پیدا کردن مقتول و بعد از آن کسی است که این قتل را انجام داده.
به موازات این، مسئله شخصی کارآگاه پرونده و دختر بیست‌و‌یک ساله‌اش هم روایت می‌شود که باردار است و ناپدید شده است.

عنوان: یک مهمانی زنانه

  نویسنده: فرهاد خاکیان دهکردی
  تعداد صفحات: ۱۶۲
مجموعه داستان «یک مهمانی زنانه» روایت آدم‌های معمولی و اتفاق‌هایی است که معمولا ساده از کنارش می‌گذریم. فرهاد خاکیان دهکردی در این مجموعه داستان‌ روابط آدم‌ها و وضعیت زندگی انسان امروزی را واکاوی می‌کند. درست همانطور که از نام این مجموعه برمی‌آید، زنان و مسائل مربوط به آنها جایگاه ویژه‌ای در این کتاب دارد که از دید یک نویسنده‌ مرد به آنها پرداخته می‌شود. 
در این داستان‌ها، خانواده به‌عنوان کانون اصلی شکل‌گیری روابط اولیه انسان‌ها، نقش ویژه‌ای بازی می‌کند. خاکیان اهل شهرکرد است و داستان‌هایش متاثر از این اقلیم. او حال و هوای شهر زادگاهش را به روایت‌هایش تزریق 
کرده است. یکی دیگر از ویژگی‌های این کتاب، نگاه نویسنده به زندگی آدم‌هایی است که روزی شهر خود را ترک گفته و حالا به هر بهانه‌ای در شهر دیگری ساکن شده‌اند.

عنوان: من مینا را کشتم

  نویسنده: رضا باباخانلو
  تعداد صفحات: ۱۸۲
داستان «من مینا را کشتم» بین 2 زمان در رفت‌وآمد است. زمان حال که همه چیز به هم ریخته و شروعش با رخ دادن یک قتل آغاز می‌شود و زمان گذشته که پیشینه شخصیت‌ها و روابط آنها را توضیح می‌دهد؛ پیشینه‌ای که از زمان دانشجویی و با نخستین کلاسِ درس دانشگاه آغاز می‌شود. در نهایت این دو زمان به هم می‌رسند و پرده از معماهای داستان‌ برمی‌دارد. محور داستان تحقیق‌هایی دانشجویی است که این تحقیق‌ها پای تراژدی کشتن از فرط عشق و فیلم هامون را به داستان باز می‌کند. رمان برای آنانی که به کشتن از فرط عشق و داستان ابراهیم و اسماعیل توجه ویژه دارند، علاقه‌مندان فیلم هامون، کسانی که عشق را در دانشگاه و محیط دانشجویی تجربه کرده‌اند، خوانندگانی که قتل و معما را در دل داستان دنبال می‌کنند، دل‌شکستگانی که حفره‌ نبود معشوق را با عشقی نادرست پر می‌کنند و افرادی که اوقات فراغت خود را در جمع‌های دوستانه خانوادگی می‌گذرانند و در پس هر دور هم جمع شدن، هزاران خاطره و داستان دارند، می‌تواند جذاب باشد.

عنوان: سنگ لَحَد

  نویسنده: ساسان فقیه
  تعداد صفحات: 146
رمان «سنگ لَحَد» روایتی فانتزی را از ذهن وسواسی یک پسر جوان پیش ‌روی شما می‌گذارد. انوش، پسری تنهاست با عادت‌ها و وسواس‌هایی خاص که در تهران ساکن است. او 14 سال پیش پدرش را از دست داده و تنها مادرش برای او مانده که ساکن چالوس است. انوش به تلفن همراه اعتقادی ندارد و برای همین هر کسی که با او کاری دارد به تلفن خانه‌ا‌ش زنگ می‌زند و برایش پیام می‌گذارد. غروب یک روز نحس، از پیامگیر صدای غریبی را می‌شنود که سولماز ـ دختری که دوست دارد ـ برایش فرستاده. سولماز می‌گوید که این صدا کل دیشب از پنجره اتاق می‌آمده. انوش می‌ترسد و شک می‌کند که این صدا متعلق به گذشته اوست. او یک‌بار 14سال پیش این صدا را شنیده و کشته و زیر خاک دفنش کرده، حالا می‌ترسد که جنازه از گور برخاسته و برای انتقام سراغش آمده باشد. برای همین آماده رفتن به چالوس می‌شود تا پای درخت انجیر پشت حیاط خانه پدری‌اش را بکند و ببیند جنازه زیر خاک است یا نه؟

عنوان: ماه‌شرف

  نویسنده: شرمین نادری
  تعداد صفحات: 130
«ماه‌‌شرف» حکایت شاهزاده‌خانمی قجری است که با مرگ مواجهه‌ای متفاوت دارد. ماه‌شرف که دچار بیماری لاعلاجی شده، به همراه کنیزش برای گذران روزهای آخر زندگی‌اش به باغی در گلاب‌دره می‌رود، اما گویا دست تقدیر سرنوشت دیگری برای او رقم زده است. ماه‌شرف متوجه حضور روحی در باغ می‌شود که می‌تواند کلید دری به آینده را به او دهد. آیا ماه‌شرف برای فرار از مرگ به آینده می‌رود؟ آیا راه فراری از زمان هست؟ فصل‌های این کتاب در حقیقت کاغذهایی است که ماه‌شرف از خود به یادگار گذاشته است، یادداشت‌هایی که نادری در ابتدای کتاب و در توضیح آنها می‌نویسد: «خیال کن کاغذهای ماه‌شرف را توی گودالی عمیق و نمور در کوچه‌پس‌کوچه‌های گلاب‌دره پیدا کرده‌ام، خیال کن ماه‌شرف را به چشم دیده‌ام، یک‌روزی، یک‌زمان بی‌زمانی شاید، خیال کن همه‌ اینها حقیقت است و نه‌رؤیا و بعد کتاب را بخوان».
 

این خبر را به اشتراک بگذارید