مبارزان میدان بلاک و آنفالو
آزاده محمدحسین ـ روزنامهنگار
ما مبارزان عرصه حرفیم، مبارزان صحنه واژه، مبارزان میدان «بلاک» و «آنفالو»؛ این آخری را اما بهنظرم بهتر از دوتای دیگر بلدیم. میدانی، کاری ندارد؛ یک دکمه است که به مدد دانش امروز دیگر حتی فشار هم نمیخواهد، لمسش کنی کار تمام است و خلاص.
ما مبارزان صحنه نشنیدنیم؛ صحنه «گفت»، نه «شنود». یاد گرفتهایم ما بگوییم و دیگران گوش کنند. آموختهایم واژهها را یک به یک کنار هم بچینیم، بزک کنیم، رنگ و لعاب بدهیم و بعد ماشه جنگیاش را بکشیم و مستقیم شلیک کنیم بهصورت طرف مقابلمان.
آداب گفتوگو را نیاموخته و درهایش را یک به یک بستهایم. تقصیر ما نیست شاید. در روزگارانی زیستهایم که هر لحظه و هر آن به شکل و شمایلی نادیدهمان گرفتهاند و راستش را بخواهی آموختهایم خودمان دست بهکار شویم و حقمان را طلب کنیم؛ اما چگونه؟ این را نیاموختهایم.
ما همدیگر را در دنیایی که نعل به نعل همچون نامش مجاز است، میدریم و لتوپار میکنیم. برای محکمکاری و راحتی خیالمان از اثربخشی ضربات مجازی، عزیزان یکدیگر را هم با سخیفترین و رکیکترین واژهها مورد عنایت ویژه قرار میدهیم؛ بیتوجه به اینکه شاید آنان روحشان هم از مبارزه خیالی ما بیخبر باشد.
در میدان جنگ ما مبارزان، تو نمیتوانی میانهرو باشی؛ یا «بر» مایی یا «با» ما؛ در غیراینصورت بیخاصیتی بیش نیستی که فقط جای ما و آنان را تنگ کردهای.
از تو چه پنهان دنیای ما مبارزان آنفالو و بلاک، قواعد مشخصی هم ندارد؛ هربار میتوانی به یک طرف غش کنی و بهمحض آنکه واژه یا واژههایی جدید و پرطمطراق کشف کردی، به آن سمتی بچرخی که بیشتر در تیررس نگاههاست.
دست خودمان نیست؛ گروهی از ما که کم هم نیستیم تشنه دیده شدنیم و لایک گرفتن و امان از این لایک که بابت کوبیدهشدنش بر پیشانی صفحات رنگارنگ دنیای مجازیمان، چه هزینهها که نمیدهیم!
ما مبارزان صحنه هیچیم؛ امروز هستیم و فردا نه!
پس اگر دوست داری تو هم به لشکر بلاکیان و آنفالوکنندگان بپیوند، بلکه رستگار شوی!
این روزها انگار دنیا نیاز دارد به گسترش نبرد و نبردهایی که ما سربازانش باشیم...