خوشا سال بیخشکسالی!
همه ما حسابی از النینو حساب میبریم؛ چون هر چند سال یک بار سیلاب راهمیاندازد، قحطی میآورد و با خشکسالی به جان دنیا میافتد اما واقعیت این است که ما باید بیشتر، از خودمان بترسیم؛ چون آدمیزاد در تغییر اقلیم، گوی سبقت را از همه عوامل طبیعی ربوده است. این موجود دوپا دارد ضربهای به خودش میزند که طارمی به پرسپولیس نزد! خوشبختانه در روزهای اخیر برف غافلگیرکنندهای آمد که خیلی از ایرانیها را شاد کرد؛ اما از آنجا که مشکلات زیستمحیطی مثل خشکسالی و آلودگی هوا از سوی یک موسسه تحقیقاتی به عنوان دومین تهدید بزرگ در سال2018 میلادی معرفی شده، این شماره را اختصاص دادهایم به «ریزگرد و خشکسالی».
شاخک متحرک در فضای مجازی
آهای مسئووول تقصیر توست!
پگاه شفتی
«این کشور به # دشمن_ خارجی نیاز ندارد. به نظر شما این شهروند تهرانی چگونه میتواند جلوی چشم همگان با خیالی آسوده ماشین بشوید وقتی همه کشور از خشکسالی و کمآبی بیسابقه سخن میگویند؟
# وجدان مسئولیت_ اجتماعی»
این توئیت کاوه مدنی ـ پژوهشگر و دانشمند محیطزیست ایرانی ـ است که از دانشگاه امپریالکالج لندن به ایران آمده تا در سمت معاون بینالملل، نوآوری و مشارکت فرهنگیاجتماعی سازمان حفاظت محیطزیست ایران به کار مشغول شود. او این جمله را بالای عکسی از ماشینشستن یک مرد نوشته است.
ولی مدیونید اگر فکر کنید اصلاحطلبها از این عکس، ترکش نخورده و جان سالم به در بردهاند: «این بابا کارگره . مخرج مشترک همه اصلاحطلبا گویا اینه که وقتی جرأت ندارند به «صاحبان قدرت» انتقاد کنند و همزمان میخواهند نقش منتقد بازی کنند، به صحرای کربلا میزنند؛ درحالیکه بیش از 70درصد مصرف آب ایران به دلیل کشاورزی نابهینه است، نه آب شهری». این هم یک روش جدید برای از سر باز کردن وظیفه شهروندی ما در برابر مشکلات است؛ اینکه همهچیز را به گردن مسئولان بیندازیم و راحت و آسوده از خودمان سلب مسئولیت کنیم. اما مثل اینکه کاربران ایرانی از شوخی با خشکسالی در فضای مجازی هم نمیگذرند؛ «با یکی دعوام شد. گفت: جوری میزنم بری با برف سال دیگه بیایا! گفتم: با این خشکسالی شاید سال دیگه هم برف نیاد. گفت: آره حق با توئه واقعا بارندگی کم شده، منو ببخش! همدیگه رو بوسیدیم رفتیم.» این دو کاربر البته اگر میدانستند یک روز بعد از این ماجرا، برف سنگینی از خجالت خشکسالی درخواهد آمد، شاید همدیگر را نمیبوسیدند! کاربر دیگری زیر توییت یکی از چهرهها که از بدی آبوهوا در اهواز گلایه کرده نوشته است: «کاش قبول کنیم مشکلی که امروز اهواز را گرفتار کرده، فقط به یک دلیل نیست و تنها مقصرش هم دولت نیست. حمله آمریکا به عراق، گرمایش زمین، سدسازی ابلهانه کشورهای همسایه و جنگ خانمانبراندازی که دولتهای غربی در خاورمیانه به راه انداختهاند، دلایل بزرگی برای خشکسالی هستند و البته نباید فراموش کرد که مشکل امروز اهواز در کمین فردای همه ایران است؛ اگر ما و مسئولان همین امروز دستبهکار نشویم». اما اگر خشکسالی را به زبانهای دیگر در فضای مجازی جستوجو کنیم، بیشترین واکنشها درباره «کیپتاون» است. کیپتاون، نخستین شهر روی کره زمین است که برای همیشه خشک خواهد شد. مسئولان این شهر اعلام کردهاند که ذخایر آبی این شهر تا 80 روز دیگر تمام میشود و شهروندان باید با جیرهبندی به زندگی ادامه دهند. یک کاربر آمریکایی زیر این خبر نوشته است: «مشکل ما نیست ولی تبعاتش به ما هم برمیگردد». دلیل واکنشهای بسیار کاربران فرانسویزبان به پدیده خشکسالی هم برمیگردد به جاریشدن سیل در کشورهای اروپایی و بالاآمدن آب رودخانه سن و خطر سیل در پاریس. یک کاربر فرانسویزبان زیر این خبر نوشته است: «ترامپ!شرم بر تو که از توافق پاریس [زیستمحیطی] خارج شدی. اما مقامات فرانسه هم بیتقصیر نیستند؛ انگار هنوز خطر تغییرات آبوهوایی را که نتیجه گرمایش زمین است درک نکردهاند!». خشکسالی یک معضل جهانیاست و مردم ما هم درست مثل بیشتر مردم دنیا تقصیرش را به گردن دولت میاندازند.
مردد روی گزینه دال
وقتی از هوا حرف میزنیم، از چه حرف میزنیم؟
مهناز محمدی
1ـ بهنظر شما شباهت جنوب شهر و جنوب کشور در چیست؟
الف) هر دو از اختلاف طبقاتی رنج میبرند.
ب) در هر دو جا میتوان بامرامترین رفیقها را پیدا کرد.
ج) جفتشان از نظر امکانات، در جنوب جدول جا خوش کردهاند.
د) هیچکدام هوا برای نفسکشیدن ندارند، چه رسد به امکانات!
2ـ بهنظر شما هیبریدی واقعی چیست؟
الف) مردم شرق هستند که در سرما، هم میتوانند در چادر دوام بیاورند، هم زیر نایلون.
ب) مردم پایتخت هستند که هم هوا را به ریه فرو میبرند، هم ذرات معلق را.
ج) مردم مرکز هستند که هم قبلا در رودخانه خیس تفریح میکردند، هم الان در رودخانه خشک.
د) مردم جنوب هستند که هم دود تنفس میکنند، هم خاک.
3ـ راهحل ما برای مردم جنوب کشور که در اتمسفر، به جای هوا خاک دارند چیست؟
الف) یکخرده صبر میکنیم شاید خودش راهحلش را زایید.
ب) یکخرده بیشتر صبر میکنیم، اگر یکوقت گردوخاک به پایتخت نزدیک شد، آنوقت دنبال راهحل میگردیم.
ج) به مردم جنوب میگوییم مردم غرب در اولویت هستند و به زلزلهزدهها میگوییم: اهواز را ببین! برو ناشکری نکن؛ حداقل هوا داری.
د) هر چند وقت یک بار میگوییم برای حل مشکل، نیازمند پول، زمان، امکانات و... هستیم.
4ـ این جمله را از زبان یک شهروند جنوبی کامل کنید: ما که هوا نداریم...
الف) خاک و اینا رو داریم.
ب) انگار هیچی نداریم.
ج) جدی هوا نداریم.
د) دقیقا کدوم هواتو داریم؟
زندگی نوین با ادبیات کهن
عشق سالهای دمپختکی
علی مرسلی
مدتهاست از آسمان به جای باران، گردوخاک و ریزگرد و ذرات معلق بر سرمان میبارد اما این خشکسالی و گردوخاک، صحبت امروز و دیروز نیست؛ مشخص است که شیخ اجل خودش یکی از عوامل اصلی گردوغبار در قرن هفتم بوده، طوری که حتی گردوغبارش را باد هم حریف نبوده است!
گر متفرق شود خاک من اندر جهان / باد نیارد ربود گرد من از کوی دوست
حافظ هم غیر از شعرهای خاکبرسری که در مورد شاهد، جام و می گفته، در مورد اثر گردوغبار بر غم رفعنشدن همه مشکلات ناشی از تحریمها نیز فرموده است:
ساقیا برخیز و در ده جام را / خاک بر سر کن غم برجام را
بعضیها معتقدند عامل خشکسالی، گناهان مردم است که البته در این صورت قاعدتا انتظار داشتیم اوضاع جوری پیش میرفت که تایلندیها برنج ایرانی بخورند و نه برعکس! پس علت باید جای دیگری باشد. راستش انصاف هم نیست که آمریکا بمب بر سر همسایههای بیچاره ما بریزد ولی اینوسط ما به گناه ناکرده، دچار خشکسالی شویم! یک جای کار این وسط میلنگد و این لنگیدن ظاهرا قدمتش به زمان مولانا میرسد:
وین سر زید بشکند چاره عمرو میکنی / چون به دمشق قحط شد آب به سند میدهی
حتی سعدی هم فهمیده بوده است که هارپ و النینو باعث بلای خشکسالی در بادیه و کویر است وگرنه در زمانهای دور، صادرات یزد و سایر شهرهای کویری هندوانه و آناناس بوده، نه قطاب و باقلوا! تازه در دشت لوت هم پرتقال به عمل میآوردهاند: در بادیه تشنگان بمردند / وز حله به کوفه میرود آب
اما کار ما از این حرفها گذشته؛ آب چاهها ته کشیده، قناتها خشک شده و مزارع، کمآبند. بعید نیست در سالیان نهچندان دور، فقط خواب برنج، گندم و جو را ببینیم و آنروز است که قیمت ملخ از تخممرغ هم سبقت بگیرد! روزی که این جمله بر زبان کودک و جوان و پیر جاری است: تشنگی نکشیدی که عاشقی یادت بره!
چنان قحطسالی شد اندر دمشق/ که یاران فراموش کردند عشق (سعدی)
قدما از قحطی با عنوان «مجاعه» (مجاعت)، «اشد غلا» یا «سالهای دمپختکی» یاد میکردند. دمپختکی، غذایی بوده که هنگام خشکسالی و قحطی میخوردهاند. با این وضع بارش و سطح آب سدها و چاهها، از همین الان باید معدههایمان را برای پیتزای دمپختکی، دمپخت با سس هزارجزیره، دمپختبرگر و دمپخت ـ استراگانوف آماده کنیم! آنوقت است که باید از عشق سالهای دمپختکی کتاب بنویسیم.
رمزش بین خودمان 80میلیون نفر بماند
در نارمک ما تا دلتان بخواهد باران میآید!
عباس تربن
خوب است آدم رمز و رموز موفقیت در یک چیزهایی را کشف کند. منظورم از «یکچیزهایی» بیرونکشیدن گلیم از آب، بستن بار یا حتی یکشبه ره صدساله رفتن نیست؛ اینقبیل امور را که به طور طبیعی و رایگان در جامعه یاد میگیریم. در اینجا سعی میکنیم رمز موفقیت در یکچیزهای دیگری را پیدا کنیم که خیلی عواید مالی ندارند اما آخ از معنویاتشان! این شماره: رمز موفقیت در مبارزه با ریزگردها و خشکسالی.
در سالهای اخیر و در نتیجه پیداشدن سروکله ریزگردها، تمایل به مهاجرت از اهواز بهخصوص بین تحصیلکردهها بالا رفته است. اما آیا این است راه و رسم مبارزه با ریزگردها؟ شما به پایتخت کشور نگاه کنید! هرچه هوایش آلودهتر و پستر میشود، افراد تحصیلکرده بیشتری عاشقانه به سمتش روانه میشوند. تهرانیجماعت هم که برای عقبنشینی زاییده نشده، پس هر روز با همان اتومبیل تکسرنشین دیروز به جنگ تنبهتن با آلایندهها میرود. گاهی بهترین راه مبارزه با دشمن همین زلزدن در چشم او و از رو نرفتن است!
خب، این ریزگردهای از خدا بیخبر اصلا از کجا میآیند؟ یکی از فعالان شناختهشده محیطزیست کروکیاش را اینطور کشیده: «کانونهای گردوغبار با شدت و جهت باد تغییر میکند؛ یک زمانی این منشأ از عراق میآید، یک زمانی از مرز سوریه میآید، یک زمانی از عربستان زمانی هم به دلیل نوع بادها از داخل کشور میآید. در هر صورت ما در کل منطقه این پدیده را داریم».
بنابراین ریزگردها از هرجایی میآیند و میتوانند همهجایی باشند. تنها آدرس مشخص را فقط در همان جمله آخر میتوان پیدا کرد: در هر صورت ما در کل منطقه این پدیده را داریم! پس به نظرم بهتر است بیخیال مبدأ ریزگردها شویم و در مقصد خفتشان کنیم. احتمالا با چنین دو دو تا، چهار تایی بوده که قرارداد مالچپاشی لغو شد و ما در مقصد به کمین ریزگردها نشستیم.
حالا به نظر شما بهترین سلاح برای جنگیدن با ریزگردها و آلودگی هوا چیست؟ احتمالا خیلیها میگویند «باران»، چون نیاز به هیچ مقدمه و استراتژیای ندارد و خودش بدون زحمتدادن به ما میآید اما مشکل اینجاست که باران هم اینروزها خیلی نمیآید. البته نظرها متفاوت است؛ ممکن است یکی پیدا شود بگوید کی گفته نمیآید؟ در محله مثلا نارمک تا دلتان بخواهد باران میآید!
به نظرتان چطور است حالا که تکلیف آمدن و نیامدن باران خیلی روشن نیست، امروز با یک سلاح جایگزین، بیواسطه با ریزگردها مذاکره کنیم تا با واسطه با خشکسالی فردا مقابله کرده باشیم؟ این بود رمز موفقیت در مبارزه با ریزگردها و خشکسالی.