• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
سه شنبه 10 بهمن 1396
کد مطلب : 5713
+
-

زیر آسمان شهر

در نقد زرد بودن

یادداشت
در نقد زرد بودن

 

دکتر شروین وکیلی | جامعه‌شناس و اسطوره‌پژوه :

زمانه ما زمانه‌‌ای یرقانی است؛ زردی از در و دیوارش می‌بارد؛ زرد همچون استعاره‌ای فصلی‌ که با چروکیدگی و افسردگی برگ‌ها و فروریختن‌شان همگام است و زرد همچون رمزگانی مطبوعاتی که به بی‌ارزش‌بودن زمینه کاغذین مطلبی دلالت می‌کند؛یعنی خوار‌بودن، رسانه‌ای و زمینه‌ای و بستری است که خواری جوهر قلم نویسنده و سبک‌ و عوامانه‌بودن محتوای نوشته‌شده بر آن را نشان می‌دهد. اخبار زرد، نشریات زرد، کتاب‌های زرد و هنر زرد گرداگرد ما را فراگرفته و رهایی از این یرقان گسترده تنها زمانی ممکن می‌شود که به نقدی ریشه‌ای و مستدل بپردازیم و ابزارهای لازم برای درمان این مرض را یک به یک برگیریم و به‌کار اندازیم؛ ابزارهایی که عبارتند از برساختن یک دستگاه نظری استوار و روشن و شفاف و رسیدگی‌پذیر، دردست‌داشتن معیارهایی مشخص و منسجم و قابل‌دفاع برای نقد و داوری، و در نهایت، داشتن موضعی و جبهه‌ای که سلیقه‌ای والا و معیاری سختگیرانه برای تمییز‌دادن سره از ناسره را پشتیبانی کند.  از آنجا که کلی‌بافی و برنشاندن بلاغت به‌ جای مفهوم، یکی از عوارض همین زردنویسی‌ها و زردپردازی‌هاست، خواهم کوشید در این زنجیره از نوشتارها بلاغت را (که نیک و ضروری است) در خدمت مفهوم بگیرم و بحث خود را به میدانی مشخص و ویژه محدود سازم که دانش جامعه‌شناسی است، و تا حدودی رشته‌های خویشاوندش مثل جامعه‌شناسی تاریخی و فلسفه علوم اجتماعی و علم سیاست. قصدم نقد و واسازی گفتمانی فراگیر، تکه‌تکه، شاخه‌شاخه و نافذ است که بیش از یک قرن در فرهنگ ما پیشینه دارد و از سویی نامنسجم و سطحی و سبک و عوامانه است، و از سوی دیگر با ارائه‌های گوناگون و زیورهای فریبنده بسیار تزیین شده است؛ گفتمانی سست و بی‌بنیاد که به‌سادگی با شفاف‌کردن دعوی‌ها و ارزیابی منابع و داده‌ها و نقد منطق درونی‌اش می‌توان نادرستی و زیانباری‌اش را نشان داد اما به‌ دلایلی که برخی‌شان سیاسی و برخی دیگرشان جامعه‌شناسانه هستند، طی دهه‌های گذشته در جامعه ما جایگیر شده است؛ هم از آن‌ رو که عوامانه و ساده‌فهم و هیجانی‌است و توده مخاطبان را بهتر درگیر می‌کند و هم بدان‌خاطر که به ‌معنای دقیق کلمه «زرد» است؛ یعنی تکه‌پاره‌هایی گسسته و نامستدل و پراکنده از شکایت‌ها، ابراز ناخرسندی‌ها و گاه دشنام‌ها را در بر می‌گیرد که برخورد زودگذر با آن برای توده مردم کنجکاو، جالب و جذاب است.

 نقد و واسازی این گفتمان زرد از آن رو ضرورت دارد که ظاهر و نمودی علمی و دانشگاهی به ‌خود گرفته و در غیاب منتقدان جدی و پیگیر، کم‌کم دارد به ‌نوعی هنجار آکادمیک در کشورمان بدل می‌شود که به‌ خودی خود مایه شرمساری است. همچنین اهمیت دیگرش در آن است که هویت ایرانی را محور بحث ـ و در واقع طعن ـ خود قرار داده است؛ یعنی ایران‌ستیزی اغلب پنهان و گاه آشکاری هم دارد که چون زرد‌رنگ است و مبنا و چارچوب و صحتی ندارد، بیشتر به دشنامی جمعی می‌ماند تا هر چیز دیگر؛ اما دشنامی آراسته که گویی کسی با القابی دانشگاهی فرمایش‌اش فرموده باشد.

 هر علمی شبه‌علم‌های خاص خود را پدید می‌آورد. جغرافی‌دانان با معتقدان وسط مثلث برمودا دست‌به‌گریبان‌اند و زمین‌شناسان مانده‌اند پاسخ معتقدان به زمین توخالی را چه بدهند؛ از این طرف هم روانشناسان با رمالان و از آن طرف اخترشناسان با طالع‌بینان حکایت‌ها دارند. در این میان متخصصان علوم انسانی در ایران وضعیتی خطیرتر از همه دارند؛ چراکه از همه‌سو با گزافه‌گویی‌های زردنویسانی درگیرند که یکی‌شان وجود سلسله هخامنشی را انکار می‌کند و دیگری‌شان تاریخ اقوام ایرانی را گسسته از بستر ایرانی‌اش چندهزار سال ناقابل جا‌به‌جا می‌کند؛ با این شعار که «می‌کنم قافیه‌ها را پس و پیش/ تا شوم نابغه دوره خویش...». از این‌رو بحث درباره این سنت زردرنگ، پیش‌درآمدی روش‌شناسانه لازم دارد که باید به آن پرداخت.

این خبر را به اشتراک بگذارید