• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
پنج شنبه 3 آبان 1397
کد مطلب : 35404
+
-

گپ‌وگفت و آشپزی باحامد توسلی؛ یکی از جوان‌ترین سرآشپزان طبیعت‌گرد

طبخ غذا در دل‌طبیعت

طبخ غذا در دل‌طبیعت

معصومه مهدیانی

جوان است و پرانرژی. همین ویژگی‌اش او را به یکی از چهره‌های شاد و دوست داشتنی تلویزیون تبدیل کرده است؛ کسی که از 16سالگی به‌دنبال عشق و علاقه‌اش به آشپزی رفته و با کار در رستوران‌های مختلف نکات اولیه ورود به دنیای آشپزی را فرا‌گرفته است.  حامد توسلی متولد 1371 در تهران و فارغ‌التحصیل رشته گردشگری است. به واسطه تحصیل در همین رشته بوده که این سرآشپز جوان به یکی از موفق‌ترین آشپزان طبیعت‌گرد تبدیل شده است. توسلی که این روزها بسیاری او را به نام آقای صبحانه ایران و آشپز- مجری برنامه «پخت‌و‌پند» می‌شناسند، برایمان از لذت‌ها و خاطرات آشپزی در دل طبیعت می‌گوید. تأمین مایحتاج اولیه طبخ غذا از دل طبیعت موجب شد تا در یکی از طبیعت‌های زیبای پایتخت به دیدار این سرآشپز جوان برویم.

  برایمان از فولکس معروفتان که همه آن را با نام «جک» می‌شناسند، بگویید. با این خودرو برای نخستین بار آشپزی در طبیعت را آغاز کردید؟
18سالم بود که تصمیم گرفتم برای یادگیری غذاهای فراموش شده به نقاط مختلف کشور بروم. برای من یادگیری غذاهای فراموش شده و زنده‌کردن آنها بسیار اهمیت داشت، به همین منظور آن زمان یک فولکس قدیمی گرفتم و راهی شهرهای اطراف تهران شدم. تمام زندگی من در این فولکس خلاصه می‌شد. همه لوازم مورد نیاز یک سرآشپز در آن وجود داشت، برای همین به‌دنبال تحقق یکی از آرزوهایم یعنی آشپزی در دل طبیعت رفتم. من هیچ وقت دوست نداشتم مانند بسیاری از سرآشپزان خودم را محدود به آشپزخانه کنم بنابراین آشپزی در طبیعت را انتخاب کردم. تا همین چند وقت پیش جک همراه تمام سفرهایم بود اما در نهایت مجبور شدم از آن دل بکنم.
  با این حساب باید آشپزی را از سنین کم شروع کرده باشید؟
بله. من تقریبا 16- 15سالم بود که به‌دنبال علاقه‌ام به آشپزی رفتم. برای شروع در رستوران‌های مختلف کار می‌کردم. ظرف می‌شستم، زمین تمیز می‌کردم؛ خلاصه هر کاری انجام می‌دادم تا در فضای رستوران‌ها باقی بمانم. کم‌کم وارد آشپزخانه شدم و استعداد و توانایی‌هایم را ثابت کردم. دیپلم که گرفتم در دوره‌های تخصصی آشپزی ثبت‌نام کردم و توانستم در مدت کوتاهی این دوره‌ها را با موفقیت طی کنم.
  شما برای ثبت غذاها، طعم و مزه ایرانی اقدام به تهیه یک اطلس غذایی کرده‌اید. راجع به این اطلس غذایی برایمان توضیح بدهید.
متأسفانه در ایران هیچ اطلس جامع غذایی وجود نداشت تا اطلاعات کاملی راجع به ادویه‌ها، طعم‌ها و غذاهای ایرانی در اختیار علاقه‌مندان بگذارد. در طول این چند سال مشغول آماده کردن این اطلس بودم که به‌زودی از آن رونمایی می‌کنم. متأسفانه غذاهای اصیل ایرانی طی سالیان از فرهنگ ما ربوده شده و اکنون جای بسیاری از غذاها در فرهنگ غذایی ما خالی است. غذاهای قدیمی ایرانی در حال نابودی و فراموشی است که از همین رو از راه‌های مختلف باید برای زنده کردن این غذاها تلاش کرد.
  پیشنهاد شما چیست؟
یکی از راه‌‌های زنده‌کردن فرهنگ غذایی ایران جذب توریست‌هاست. توریست‌ها به غذاهای قدیمی علاقه بسیار زیادی دارند و همین کار می‌تواند موجب تشویق آشپزان به طبخ غذاهای قدیمی شود. باید برای باز کردن  پای توریست‌‌های غذایی  به کشور تلاش کنیم. یکی از علاقه‌مندی‌های توریست‌های غذایی، خودروهای سیار غذایی هستند. متأسفانه در ایران خودروهای غذایی وجود نداشت اما چند سالی است که کم‌کم شاهد حضور این خودروها در پایتخت هستیم. طی مذاکرات و هماهنگی‌هایی که با شهرداری تهران داشتم به‌زودی خبرهای خوشی را راجع به فعالیت خودروهای غذایی جدید در شهر خواهید شنید.
  سال 91 شما جزو جوان‌‌ترین آشپزانی بودید که وارد قاب تلویزیون شدید. نحوه ورودتان به تلویزیون چگونه بود؟
آن سال قرار بود یکی از دوستانم در برنامه صبح بخیر ایران شبکه یک، طبخ انواع صبحانه را داشته باشد. روزهای آخر مشکلی برای دوستم پیش آمد و او نتوانست برای اجرای برنامه برود برای همین از من خواست تا به جای او در برنامه شرکت کنم. من نیز استقبال کردم و خوب به یاد دارم که    80-70 نوع صبحانه به تهیه‌کننده برنامه ارائه دادم. تنوع دستورهای غذایی‌ام برای صبحانه موجب شد تا یک برنامه یک هفته‌ای به یک برنامه ثابت یکساله تبدیل شود و در طول آن یک سال من به «آقای صبحانه ایران» معروف شوم.
  پس از اینجا بود که این نام روی شما ماند؟
بله. نخستین بار آقای واحدی بود که من را به این اسم صدا کرد و بعد از آن نام آقای صبحانه روی من ماندگار شد.
  اطرافیان وقتی متوجه می‌شدند که آقای صبحانه ایران یک جوان 20ساله است چه عکس‌العملی داشتند؟
خوشبختانه ظاهر من اصلا به یک پسر 20ساله نمی‌خورد. از سوی دیگر تجربیاتی که در 4سال کسب کرده بودم موجب شده بود تا در حرفه خودم موفق باشم. اما در هر صورت برای برخی از مردم جالب بود که چگونه در این سن به این سطح رسیده‌ام.
  در این مدت در چه برنامه‌های تلویزیونی اجرا داشتید؟
برنامه «ما» شبکه 2، برنامه عصر خانواده، «خانه مهر» شبکه جام‌جم، سیمای خانواده و برنامه پخت‌و‌پند ازجمله برنامه‌هایی هستند که من در آنها اجرا داشتم.
  یکی از نکاتی که شما بسیار به آن تأکید دارید لذت بردن از آشپزی است. چگونه از آشپزی لذت می‌برید و توصیه‌تان به دیگران برای داشتن این حال خوب چیست؟
این یک حس درونی است. اگر کسی از آشپزی کردن خوش‌اش نیاید، هیچ وقت نمی‌تواند از این کار لذت ببرد. حال من حین آشپزی مثل حال مادری است که با عشق و علاقه برای خانواده‌اش غذا طبخ می‌کند. بسیار مهم است که شما با انرژی زیاد به سراغ غذا پختن بروید نه از روی اجبار. من هروقت می‌خواهم به سراغ آشپزی کردن بروم تمام دغدغه‌ها و مشکلاتم را کنار می‌گذارم و با لبخند و انرژی دست به‌کار می‌شوم. همین کار موجب می‌شود تا از آشپزی کردن لذت ببرم.
  همان‌قدر که از آشپزی‌کردن لذت می‌برید از غذا‌خوردن هم لذت می‌برید؟ 
مسلما من عاشق غذا خوردن هستم. بسیاری از غذاهایی را که هیچ‌کس در ایران امتحان نمی‌کند، ‌من تست کرده‌ام. بسیاری می‌‌گویند اگر تا این حد عاشق غذا هستی پس چرا لاغری؟ اما من می‌گویم که تناسب اندام ارتباط مستقیمی با غذای سالم دارد. من به سالم بودن غذاهایم بسیار اهمیت می‌دهم. استفاده از مواداولیه ارگانیک و سالم اولین موضوعی است که در آشپزی به آن توجه می‌کنم. البته اغلب این مواد را خودم در خانه پرورش می‌دهم برای همین از سالم بودنشان مطمئن هستم.
  برایمان از خاطرات آشپزی در طبیعت بگویید؟ جالب‌ترین اتفاقی که برایتان در طبیعت افتاده چه بوده است؟
من برای آشپزی در بکرترین نقاط ایران به جنگل‌ها و جاهای بسیاری رفته‌ام. هیچ وقت تصور نمی‌کردم در جنگل‌ها خرس ببینم. همیشه پیش آمده که گرگ، روباه، ‌شغال یا گراز مقابلم سبز شوند اما تا 2سال پیش خرس ندیده بودم. وقتی مشغول آماده کردن وسایل برای آشپزی بودم یک بچه خرس مقابلم ظاهر شد. مطمئن بودم که هرجا بچه خرس باشد مادرش نیز همان اطراف است برای همین ترسیدم. با ایجاد سروصدا مشغول جمع‌کردن وسایل و دور شدن از آنجا شدم. آن‌قدر ترسیده بودم که نفهمیدم چگونه از آن محیط فاصله گرفتم!
  برای آشپزی در طبیعت از مواداولیه موجود در طبیعت هم استفاده می‌کنید؟
بله، بدون شک. من اغلب از ریشه درختان، گیاهان و صیفی‌جات جنگلی برای تهیه غذاهایم استفاده می‌کنم. از طرفی اگر امکان دسترسی به رودخانه باشد حتما
 ماهی می‌گیرم و همان‌جا آن را کباب می‌کنم. البته گاهی شده برای اجبار و رفع گرسنگی در جنگل ،پرندگان و یا حیوانات دیگر را نیز شکار و با آن غذا درست کنم.
  اولین غذایی را که درست کردید به‌خاطر دارید؟
بله. نخستین غذایی که خواستم طبخ کنم یک غذای محلی گیلانی بود. راجع به آن غذا شنیده بودم اما روش طبخ آن را نمی‌دانستم. می‌خواستم آن غذا را برای مهمان‌هایی که به خانه‌مان آمده‌ بودند، بپزم اما نتیجه کار آن‌قدر افتضاح بود که مجبور شدم برایشان پیتزا سفارش بدهم. برای دومین بار همان غذا را بعد از 7سال در برنامه پخت‌و‌پند آماده کردم که بسیار لذیذ بود.
  چند سؤال کوتاه؛ غذای محبوب؟
برخلاف بسیاری از مردم آبدوغ‌خیار. البته غذاهای تند هندی را هم خیلی دوست دارم.
  بزرگ‌ترین آرزو؟
سفر به تمام دنیا و امتحان کردن غذاهای مختلف هر کشور و شهری.
  غذا؟
عطری ماندگار و فراموش نشدنی.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید