سفر نخستین زنان تهرانی به خارج از ایران پر از ماجراهای جذاب و خواندنی است
جنجال«دور شو،کورشو» در فرنگ
مرضیه موسوی| خبرنگار:
«دور شو، کور شو» صدای آشنایی برای کوچهها و خیابانهای تهران در دوره قاجار بود. خواجههای حرمسرا و فراشباشی به محض اینکه مردی سر راه کالسکه حرمسرا قرار میگرفت فریاد کور شو، دور شو سر میدادند. مردان باید بدون درنگ از سر راه کالسکه حرمسرا دور میشدند و رو به سمت دیوار میایستادند. قصه مرد فرنگی که با شنیدن این فریاد رو به دیوار کرده و کلاه از سر برداشته بود تا هم آداب تهرانیها و هم آداب فرنگیها را در مواجهه با زنان دربار به جا آورد از قصههای معروف تهران در دوره قاجار است. کسی فکرش را نمیکرد که همین فرهنگ «دور شوید، کور شوید» در سفر فرنگ اهالی حرمسرا چه بلوایی به پا کند؛ ماجرایی که انیسالدوله را از پشت دروازههای مسکو به تهران برگرداند و رؤیای سفر به اتریش را برای او و همراهانش به حسرت، تبدیل و مشیرالدوله را از صدراعظمی برکنار کرد.
سال ۱۲۵۲ بود که ناصرالدین شاه بار سفر به فرنگ را بست. زور زنان حرمسرا به تمام حرف و حدیثها چربید و قرار شد تعدادی از آنها از جمله «انیسالدوله» سوگلی ناصرالدین شاه همراه او ابتدا به روسیه، آلمان، بلژیک و بعد به انگلیس، فرانسه، سوییس، ایتالیا و اتریش سفر کنند. سفر به بیرون از مرزها از بندر حاج طرخان آغاز شد. ناصرالدین شاه در خاطراتش مینویسد: «امروز انشاءالله سوار کشتی شده، باید برویم حاجی طرخان. صبح زود برخاستیم. همه حرم از ما پیشتر آمده بودند. اشخاصی که در این کشتی هستند انیسالدوله، عایشه، معصومه و خورشید کنیز انیسالدوله.» گذر از دریا و روزها طی طریق با کالسکه و کشتی و قطار، شاه و کاروان همراهش را به پشت دروازههای مسکو رساند. اینجا بود که فریادهای «کور شو، دور شو» خواجههای حرمسرا به یکی از بزرگترین مشکلات همراهان شاه تبدیل شد.
مقامات روسی برای ادای احترام به شاه و ملازمان با دستههای گل، خود را به بیرون از دروازههای شهر رسانده بودند تا آن را با دست خود تقدیم بانوان دربار ایرانی کنند. ایده ناصرالدین شاه برای حفظ حرمت زنان حرم و خلاصی از این گرفتاری فرهنگی این بود که دستور داد زنان را بیسر و صدا از قطار پیاده کنند و منزلی دور از شهر برای آنها آماده کنند و شاه هر وقت که اراده کرد به دیدن آنها برود. ناصرالدین شاه در خاطراتش مینویسد: «حرم را امین السلطان از سر راهآهن برده بود باغ منچیکوف، خیلی دیر آمدند. اوقات زیاد تلخ شد. خلاصه شب وارد شدند. یعنی من گفته بودم حرم را در خارج شهر جایی ببرند که جنجال کم بشود اینطور شد.»
در حسرت کاخ کرملین
انیسالدوله و اهالی حرم را سوار بر کالسکه، بیصدا و آرام به جنگلی خارج از شهر مسکو بردند؛ جایی که ظاهراً چند خانه بیشتر در آن وجود نداشت. چیزی نگذشت که حاجی سرورخان، رئیس خواجهسرا خود را آشفته به کاخ کرملین رساند و گفت که زنهای حرم با اضطراب در این جنگل به سر میبرند. ناصرالدین شاه هم دستور داد تا آنها را به کاخ کرملین بیاورند. دومین مشکل بزرگ همین موقع در کاخ کرملین خود را نشان داد؛ وقتی که رئیس کاخ ملکه از ورود زنان بیاصل و نژاد به کاخ ملکه جلوگیری کرد تا اینکه به او گفتند این زنان، زنان حرمسرای ناصرالدین شاه هستند.
به نظر میرسید مناسبات فرهنگی در مسکو با حضور زنان حرمسرای قاجار قرار است مشکلات بیشتری هم برای نخستین مسافران فرنگ قاجاری فراهم کند. همانجا بود که با مشورت صدراعظم، شاه دستور داد زنان به تهران برگردند. ناصرالدین شاه در خاطراتش چندین بار از این خداحافظی به تلخی یاد کرده است: «امروز بنا شد انیسالدوله و حرم از اینجا، مسکو، فردا بروند تهران. با ساری اصلان و میرشکار، محمدحسن خان برادر انیسالدوله حاجی سرور و آقا علی و غیره. انیسالدوله راضی نمیشد. گریه میکردند. خیلی به ما بد گذشت. خیلی سخت. اگر همراه میبردیم برای جا، منزل، کالسکه، کشتی نشستن اشکالات داشت. اگر بروند تهران دل ما میسوخت. بسیار بسیار بد گذشت. آخر میرشکار، ساری اصلان راضی کردند به خودشان که اینجا بد میگذشت، مثل حبس بودند.»
ملالی نیست جز دوری شما
انیسالدوله و زنان حرمسرا قبل از اینکه ماجرای سفرشان به فرنگ و روبهرو شدن آنها با مردان فرنگی بیخ پیدا کند به دستور شاه به ایران برگشتند. ناصرالدین شاه گرفتار شده در این برزخ طی سفر خود به اروپا نامههای متعددی به انیسالدوله نوشته بود تا از عصبانیت و دلخوری او نسبت به خود کم کند. تا حدی که در این نامهها علاوه بر ابراز دلتنگی برای انیسالدوله و تهران، احوال کنیزها و اقوام انیسالدوله را هم جویا میشد و وعده سوغاتیهای فرنگی را به او میداد: «جای شما حقیقتاً خالی است که تماشای وضع زنها و مردهای اینجا را بکنید... آغا محراب، آغا رضی، آغا علی چه میکنند؟ معصومه کجاست؟ چه میکند؟ احوال بدرالدوله را بپرسید. سوغاتهای شما را انشاءالله از پاریس حاضر میکنم.» و روز دیگری مینویسد: «حالا که زنها رفتهاند غربت اثر غریبی کرده است. انشاءالله تعالی عاقبت خیر است.»
خداحافظ صدر اعظم
مشیرالدوله، صدراعظم ناصرالدین شاه بعد از سفر ۵ ماهه شاه به فرنگ در امان نماند. انیسالدوله چون او را در بازگرداندن زنان از روسیه به ایران مقصر میدانست تصمیم داشت انتقام سختی از او بگیرد. وقتی پای کاروان تازه از فرنگ برگشته به مرزهای شمالی رسید، خبر اعتراضها در تهران به گوش ناصرالدین شاه رسید. نامهای به دستش دادند که به بهانه اعتراض به قرارداد رویترز و اقدامات دیگر، عدهای از درباریان خواستار برکناری مشیرالدوله شدند. عدهای از درباریان هم به خانه انیسالدوله که بالاتر از خیابان مولوی کنونی قرار دارد رفته بودند. اعتراضها به نتیجه رسید و بعد از کشمکشهای فراوان، مشیرالدوله از مقام خود برکنار شد. ناصرالدین شاه تا قبل از فوت 2بار دیگر به فرنگ سفر کرد اما در هیچکدام از این سفرها زنی از دربار او را همراهی نمیکرد. در حدی که ناصرالدین شاه سفرهای بعدی خود را بدون اطلاع دقیق به زنان حرمسرا در پیش میگرفت. هرچند تعداد انگشتشماری از زنان نهایتاً تا «سر حد» یعنی مرز ایران همراه او بودند و با خروج شاه از مرز به کمک دوربینهای شکاری یکدیگر را در اردوهای این سو و آن سوی مرز تماشا میکردند و زنها دوباره راه تهران را در پیش میگرفتند. سفرهای ناصرالدین شاه به شهرهای مختلف کشور شانس تجربه سفر در شهرهای ایران را برای اهالی حرمسرا فراهم میکرد.
وقتی «دور شو کور شو» از زبان افتاد
مردم کوچه و بازار لطیفههای زیادی در مورد فریادهای «دور شو، کور شو» تعریف میکردند و کمکم این کار فراشها و خواجهها اسباب تمسخر مردم را فراهم کرد. طوری که در اواخر دوره قاجار کمکم این رسم فریاد زدن به فراموشی سپرده شد. گرچه در این دوره از تاریخ جای زنان در مناصب دولتی خالی بود اما رد و نشانههای حضور آنها در تصمیمگیریهای مهم در طول تاریخ به چشم میخورد و هیچ سیاستی نتوانست آنها را از تأثیرگذاری روی شاهان دوره قاجار دور کند. انیسالدوله کنج خانهاش در شمال خیابان مولوی، آرام و بیصدا تحولات زیادی را در جامعه ایران در دوره قاجار به وجود آورد؛ از تغییر در پوشش زنان قاجار تا همسو کردن زنان با مردان در جریانهای سیاسی کشور مثل ماجرای تحریم توتون و تنباکو. با این حال تا دههها بعد از آن بین دانشجویان ایرانی که برای تحصیل به اروپا میرفتند هیچ خبری از حضور زنان نبود. حتی بسیاری از زنان دربار اگر اندک سوادی هم داشتند به دلیل ترس، آن را از بقیه مخفی میکردند. چون درس خواندن دختران و زنان نه تنها مرسوم نبود بلکه مذموم هم شمرده میشد. چه رسد به سفر دختران به فرنگ برای ادامه تحصیل.