مدیر نیست، رفیق است
درباره مدیر مدرسهای در جنوب شهر که از هر نظر مراقب دانشآموزانش است
رابعه تیموری | روزنامهنگار
بسیاری از شاگردانش در گوشهوکنار شهر مشغول کار و زندگی هستند. آنها جوان شدهاند و شاید آقای مدیر آنها را در هیبت تازهای که به هم زدهاند نشناسد، اما لحن و نگاه پدرانه عظیم گلمحمدی 2نشانیای هستند که از جوانی تا امروز که گرد میانسالی روی موهای جوگندمیاش نشسته، در او بیتغییر ماندهاند. همین خلق پدرانهاش باعث شده او برای نجات دانشآموزانی که به بیراهه رفتهاند، راه و نیمراههای بسیاری را طی کند و اگر چند روزی از دانشآموزی بیخبر بماند، ژستهای مدیریتی و پشت میزنشینی را کنار بگذارد و سراغش برود تا از احوالش باخبر شود. دلواپسی برای نوجوانان جنوب شهر هنوز گلمحمدی را رها نکرده و او در نیمهدوم دههپنجم عمرش درکسوت مدیریت دبیرستان نمونه دولتی شهید چمران در محله قلعهمرغی برای آینده بهتر دانشآموزان جنوب شهر تلاش میکند.
احوالپرسیهای آقای مدیر
بررسی دفتر حضور و غیاب دانشآموزان یکی از کارهای روزمره و مهم آقای مدیر است که باید خودش انجام دهد، وقتی هم غیبت یکی از دانشآموزان طولانی میشود سراغش میرود تا از علت آن سر درآورد. در همین احوالپرسیها بود که آقای مدیر متوجه اعتیاد علیرضا شد. پدر و مادر علیرضا از خماریهای وقت و بیوقت و نشئگیهای بعد از مصرف او بیخبر بودند و شاید اگر آقای مدیر پیجوی رفاقتهایش با افراد ناباب نمیشد، علیرضا امروز آقای مهندس پرآوازه نبود. علیرضا سالها پیش شاگرد گلمحمدی بود و متین، سهراب و بسیاری از دانشآموزان دیگر هم بهخاطر دارند که او برای نجات آنها از پرتگاه اعتیاد یا تبدیلنشدن به قاچاقچی و اراذل و اوباش محل، چقدر دل به دلشان داده و تلاش کرده تا به جریان اصلی زندگی برگردند.
عیدهای شاد مدرسه
در دفتر مخصوص آقای مدیر، نام و نشان دانشآموزان کمبضاعت مدرسه نوشته شده و در روزهای معمول سال حواسش به آنها هست، ولی در مناسبتهای مختلف برای همه دانشآموزان عیدی و هدایای ریز و درشت تدارک میبیند تا اگر دانشآموزی آبرودار از فهرست اسامی دفترچهاش از قلم افتاده، سفره خانوادهاش خالی نماند؛ « این کار باعث میشود سایر پسرها هم لذت شادکردن خانواده را احساس کنند و نسبت به اعضای خانواده احساس مسئولیت بیشتری داشته باشند.» دبیرستان شهید چمران مرکز فنی و حرفهای نیست، ولی آقای مدیر برای اینکه دانشآموزانش از همان سنین نوجوانی بهکار و کسب مهارت عادت کنند، برای آنها در فضای مدرسه امکان یادگیری مهارتهایی مانند باغبانی و کشاورزی تا دوخت و دوز و راست و ریسکردن رایانه را فراهم کرده تا در قالب تشکلهای دانشآموزی، مهارتی هم بیاموزند تا درصورت بیکاری در آینده به کارشان بیاید؛ «بچهها با یادگیری مهارت اوقات فراغت خود را پر میکنند و پرسهزنی بیهدف آنها در فضای مجازی هم کمتر میشود.»
یک فوتبالیست بازنشسته
گلمحمدی هرقدر در جلسات رسمی بزرگترها رسمی و جدی است، موقع رفاقت با شاگردانش ژستهای مدیریتی را کنار میگذارد تا دانشآموزان برای آقای مدیر پرسپولیسی دوآتشه یک دل سیر کری بخوانند. آقای مدیر در جوانی ورزشکاری حرفهای بوده، ولی هنوز هم وقتی با شاگردان نوجوانش مسابقه روپاییزدن میگذارد، ورزشکاربودنش را خوب به رخشان میکشد. گلمحمدی در روزهای جبهه و جنگ در مناطق عملیاتی بسیاری مقابل دشمن سینه سپر کرده و عضویت در تیمملی فوتسال را در کارنامه ورزشی خود دارد. مدیر متفاوت مدرسه شهید چمران در مقاطع مختلف رشتههای مطالعات اجتماعی و علوم اسلامی تحصیل و مدرک مربیگری رشتههای ورزشی مختلف را دریافت کرده است. همین سرککشیدنش به رشتهها و مهارتهای مختلف باعث شده علایق و دلمشغولیهای شاگردان نوجوانش را بیشتر بشناسد و وقتی راه و چاهی پیش پای آنها میگذارد، بچهها خاطرجمع باشند که آقای مدیر سرد و گرم چشیده فقط لابهلای کتابها بهدنبال راهحل مشکلاتشان نمیگردد.
یاد گذشتهها
حکایت مهربانیهای آقای مدیر برای نوجوانان بازیگوش جنوب شهر از ۳۶ سال پیش شروع شده؛ از زمانی که خودش جوانی ۱۹ساله بوده و بهعنوان معلم به مدارس جنوب شهر پا گذاشته است؛ «من در همین مدارس درس خواندهام و مشکلات نوجوانان جنوب شهر را خوب لمس کردهام. در سالهایی که دانشآموز بودم، اگر یکی از همکلاسیهایم بهدلیل شرایط خانوادگیاش درس و مشق را رها میکرد، روی من تأثیر زیادی میگذاشت و از اینکه به حال خودشان رها میشوند، ناراحت میشدم.» او که 36سال دوران خدمتش را بهعنوان معلم و مدیر در مدارس این گوشه شهر طی کرده، خوب میداند با چه ترفندهایی خانوادهها را با مدرسه پیوند دهد؛ « برگزاری مسابقات کتابخوانی برای والدین، رسمی است که از سالها پیش در دبیرستان شهید چمران بنیان گذاشتهایم و هر سال در چند نوبت آنها پشت نیمکتهای فرزندانشان مینشینند تا برای سنجش آموختههای خود از کتابهای روز و برتر دنیا با سایر والدین رقابت کنند.» مدرسه شهید چمران در جنوبیترین و کوچکترین قطعه شهر تهران قرار گرفته، اما آقای مدیر برای خدمت به نوجوانان این گوشه شهر، میزهای ریاست و مسئولیتهای نان و آبدار بسیاری را پسزده است.