• پنج شنبه 27 شهریور 1404
  • الْخَمِيس 25 ربیع الاول 1447
  • 2025 Sep 18
چهار شنبه 26 شهریور 1404
کد مطلب : 263160
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/BLLxx
+
-

# درد_محبت

مسعود میر | روزنامه‌نگار

قبل از هر چیز همین سرفصل پژوهشی که در همایش «خانواده، آینده و پیوندهای پایدار» مطرح شده را بخوانید: بسیاری از زنان با شکایت‌هایی مانند کمردرد، درد گردن، دست و پا یا سردرد به پزشک مراجعه می‌کنند، اما بررسی‌ها نشان می‌دهد بخش عمده‌ای از این مشکلات ناشی از بی‌توجهی عاطفی و فشارهای خانوادگی است. حمایت اندک خانواده و فرزندان می‌تواند به کاهش این دردها و بهبود کیفیت زندگی زنان کمک کند؛ حتی اگر زن مجرد باشد.
    
حالا این خاطره مادربزرگ را به یاد می‌آورم که در همه روزهای هفته فغانش از دردهای مزمن به هوا بود جز همان آخر هفته‌هایی که نوه‌ها و بچه‌ها می‌رفتند سر وقتش. مادربزرگ از همان صبح نه‌چندان زود که ما را با چاشت بی‌موقع ذوق‌زده می‌کرد، تدارک ناهار را هم دیده بود. قرومه‌سبزی به روغن افتاده بود که ما دولپی لقمه‌های املت را قورت می‌دادیم و چای‌شیرین را هورت می‌کشیدیم. پا به پای شیطنت در حیاط که می‌شدیم کاملا معلوم بود مادربزرگ به دل صبر حیاط را بعد از اذان صبح آب و جارو کرده که مبادا دست و پای مغز بادام‌های دلبرش خراش بردارد یا کثیف شود. ضیافت ناهار چیزی شبیه معجزه کدبانویی بود که سرعت رفت‌وآمدش به آشپزخانه و سفره پهن‌کردن و پذیرایی‌اش، از تمام مهمان‌ها بیشتر بود. در طول ناهار آرام و قرار نداشت و مدام در گوشه و کنار سفره، لقمه‌های مهربانی را به دخترها و دامادها و نوه‌ها می‌رساند.
    
بعد از آن سور خوش رنگ و طعم، بزرگ‌ترها به طریقت چای می‌نشستند و ما در بالش‌ها و ملحفه‌ها شیرجه می‌زدیم و تازه آن موقع بود که می‌فهمیدیم مادربزرگ تمام آنها را تازه شسته که اینچنین بوی حریر و یاس می‌دهند. آن روز رؤیایی که به شب سنجاق می‌شد ما می‌رفتیم سراغ یک هفته دوری و کیفوری آن ضیافت و مادربزرگ دوباره با دردهایش کنار می‌آمد.
    
حالا معنی آن پژوهش اول متن را خوب می‌فهمم...

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :