آزاده خردمند:
شاعری که نامش را نمیدانیم!
«فردوسی»؛ این عنوانی است که همه ما امروزه، سراینده بزرگ شاهنامه را به آن میشناسیم، اما جالب است بدانید که در میان تاریخنگاران و پژوهشگران بر سر این که نام این شاعر چه بوده اختلاف است و جالبتر این که در چاپهای گوناگون شاهنامه اثری از نام و نشان سراینده شاهنامه دیدهنمیشود.با این حال کنیه و تخلص شاعرانه او؛ یعنی «ابوالقاسم فردوسی» چیزی است که بیشتر پژوهشگران بر سر آن توافق دارند.این از نام و نسب فردوسی، اما زمان تولد او هم مانند نام و نسباش چندان مشخص نیست.اگر بخواهیم نظر تاریخنگاران و پژوهشگران را درباره تاریخ تولد فردوسی خلاصه کنیم، میتوانیم به عددی بین 320 تا 329 برسیم.
توس فرهنگی
خوشبختانه از زادگاه فردوسی اطلاعات بیشتری در دست داریم و میتوان گفت که همه بر سر این که فردوسی اهل روستایی از بخش تابران شهرستان توس(طوس) بوده تردیدی ندارند.گرچه خود فردوسی در شاهنامه از زادگاه خود سخنی به میان نیاورده. در هر حال توس که امروزه در بیست کیلومتری مشهد قرار دارد،بر اساس روایتهای تاریخی شهری آباد و فرهنگی بوده و بزرگان و فرزانگان بسیاری از آن برخاستهبودند. در برخی از روایتهای اسطورهای بنیاد شهر توس را به جمشید پیشدادی و در برخی دیگر به «توس»، پهلوان افسانهای نامدار روزگار کاووس و کیخسرو نسبت دادهاند.
خانواده دهقان
فردوسی در خانوادهای «دهقان» چشم به جهان گشود.معنای دهقان در گذشته کمی با معنای امروزی آن متفاوت بود.دهقان در آن زمان یک طبقه اجتماعی زمیندار به شمار میآمد.دهقانان از دوران ساسانیان در ایران وجود داشتند و جزو طبقههای اشرافی به شمار میآمدند. اما -آن گونه که پژوهشگران گفتهاند- وجه تمایز دهقانان از دیگر طبقات آن دوران، تنها برخورداری از مال و دارایی نبود.دهقانان با فرهنگ ایرانی پیوند و ارتباط خوبی داشتند و در نگهداری آن کوشا بودند.همین دهقانان بودند که در عصراسلامی، فرهنگ ایرانی را پاس داشتند و به دوران جدید منتقل کردند.فردوسی هم چون در خانوادهای دهقان زادهشدهبود،از کودکی با فرهنگ و ادب ایرانی خو گرفتهبود.بنابراین دور نبود که روزی بنشینید و به سرایش شاهنامه بپردازد؛ کتابی که فرهنگ و هویت ایرانی را تا آن زمان بازتعریف کرد.
از خانواده فردوسی؛ یعنی پدر و مادر و همچنین همسر او اطلاع چندانی نداریم.با این همه اما میدانیم که فردوسی پسری داشت که در زمان حیات فردوسی از دنیا رفت و شاعر هجده بیت در سوگ او سرود.البته برخی از نویسندگان هم از دختر فردوسی نام میبرند که پس از مرگ پدر زنده بود.
جان و خرد
این که فردوسی دهقانزاده بود، یک امتیاز برای او به شمار میرفت؛ چرا که - همانگونه که در بالا اشاره کردیم- این طبقه اجتماعی تاثیر بسزایی در گسترش فرهنگ ایرانی داشت.شاید به همین دلیل بود که فردوسی در روزگار پرآشوبی که ایرانیان به دنبال تعریف تازهای از هویت خود بودند، وظیفه خود دانست که پا به میدان بگذارد و شاهنامه را بسراید؛کتابی که به گفته خودش،قصد او از نگارش آن،بازآفرینی و احیای فرهنگ ایرانی بود (عجم زنده کردم بدین پارسی).
این آرمان و هدف بزرگ در سراسر شاهنامه به چشم میخورد.شاید از همین روست که فردوسی در شاهنامه چندان از خودش سخن به میان نیاورده.درواقع؛ رسالت تاریخی و فرهنگی که فردوسی برای خود قائل بوده چنان در شاهنامه پررنگ شده که خود شاعر بظاهر در آن گم شدهاست.اما اگر در شاهنامه دقت کنیم، پی میبریم که فردی آزاده، رها و خردمند و فرزانه در پشت بیتهای شاهنامه قامت افراشته.در همان آغاز شاهنامه، فردوسی از خداوند «جان» و «خرد» یاد میکند.گویا میخواهد به ما بگوید،شاهنامهاش بر پایه این دو عنصر بنیادین هستی شکل گرفته ؛ جان که میتوان از آن به کل زندگی و حیات تعبیر کرد و دیگر؛ خرد و عقل.فردوسی در جای جای شاهنامه خرد و زندگی را همزمان ارج مینهد.
از دید او زندگی بدون حضور خرد به نابودی میانجامد، اما جالب اینجاست که خرد یا عقل از نظر او بیرون از زندگی نیست؛ یعنی چیزی نیست که از بیرون بر زندگی تحمیل شدهباشد.در این معنا خرد، شناخت تپش زندگی و همنوایی با آن است.بنابراین از دید فردوسی خردمند کسی است که در پی گسترش زندگی باشد.آن گونه که از بیتهای آغازین شاهنامه برمیآید، فردوسی مسلمان بوده و به آیین تشیع باور داشتهاست، اما دینداری او از روی آزادگی بوده یعنی هدف از دین را آزادی و رهایی انسان میداند. به نظر فردوسی انسان آزاده است که میتواند در خدمت زندگی باشد.
سرانجام تلخ
اطلاع درستی از چند و چون زندگی فردوسی نداریم و این که چگونه روزگار میگذرانیده نداریم.بنابراین دور نیست که بیشتر روایتهایی که از زندگی این شاعر بزرگ در کتابهای تاریخی و تذکرهها بر جای مانده آمیخته با افسانهسرایی باشد؛ بویژه روایتهایی که مربوط به ارتباط فردوسی با سلطان محمود غزنوی و ماجراهای پس از آن است.با این حال بسیاری از پژوهشگران در خصوص ارتباط فردوسی با دربار سلطان محمود تردیدی ندارند و حتی نامهربانی سلطان غزنوی نسبت این حماسهسرای بزرگ و همچنین آزردگی فردوسی از پادشاه را دور از واقعیت نمیدانند.گفتهشده که فردوسی در پایان عمر در تهیدستی و افسردگی به سر برد و سرانجام در 81 سالگی درگذشت.او را در باغی در بیرون از دروازه تابران به خاک سپردند.در سال 1313 شمسی همزمان با برگزاری هزاره زاد روز این شاعر بزرگ، از سوی دولت وقت بنایی بر سر گور او ساختند.در میان سالهای 1343 تا 1347آرامگاه فردوسی بازسازی شد و در کنار چند مرکز فرهنگی دیگر برپا کردند.
کار سترگ
وجود همین شاهکار حماسی؛ یعنی شاهنامه دلیلی است بر بزرگی جان و نام فردوسی.این را هم اشاره کنیم که عنوان «شاهنامه» در هیچ جای این کتاب نیامده.این که چرا شاهکار فردوسی به این نام معروف شده، میتوان خلاصهوار گفت که «شاهنامه» در زمان فردوسی و حتی پیشتر از آن، نامی عام برای آثار منظوم و منثور حماسی به شمار میرفت.نویسندگان و شاعرانی را سراغ داریم که پیش از فردوسی به نگارش این گونه آثار دست زدهبودند؛ از جمله ابومنصور معمری؛ وزیر ابومنصور محمدبن عبدالرزاق طوسی، حاکم توس که به دستور این فرمانروا شاهنامهای به نثر نگاشت.
این اثر که به شاهنامه ابومنصوری شناختهمیشود و امروزه تنها بیتهایی از آن بر جای ماندهاست، یکی از دستمایههای فردوسی برای به نظمدرآوردن شاهنامه بوده. یکی دیگر از آثاری که فردوسی از آن در سرودن شاهنامه بهره برد، شاهنامه مسعودی مروزی است.او نخستین شاعری است که شاهنامهای منظوم سروده.به جز اینها، فردوسی از کتابهای دیگری که از پیش از اسلام با نام «خداینامه» معروف شدهبودند، آشنا شدهبود. در هر حال باید این نکته را در نظر داشت که چون این گونه آثار و همچنین آثار دیگری چون شاهنامه ابومنصوری امروزه در دسترس نیستند، داوری درست و دقیقی درباره چگونگی وفاداری فردوسی به روایتهای نقلشده از این گونه کارها نمیتوان داشت.تردیدی نیست که فردوسی مانند هر شاعر و نویسنده دیگری برداشت خود را از این گونه آثار ارائه دادهاست.
درخصوص تاریخ سرایش شاهنامه در میان پژوهشگران اتفاق نظری وجود ندارد.برخی از پژوهشگران مانند دکتر ذبیحالله صفا بر این نظرند که آوازه «گشتاسپنامه» دقیقی طوسی به همه جا رسیدهبود و فردوسی وقتی کار دقیقی طوسی را خواند،به این فکر افتاد که کار دقیقی طوسی را به پایان ببرد، اما چون به منابع دقیقی طوسی دسترسی نداشت،از این کار ناامید شد. با این حال چندی نگذشت که یکی از دوستانش شاهنامه منثور ابومنصوری را در اختیار او گذاشت و فردوسی شاهنامه را به نظم درآورد.
پیشتر اشاره کردیم که فردوسی با به نظم کشیدن شاهنامه، روایتی یکدست از هویت ایرانی از دوران باستان تا زمانه خودش ارائه میدهد.از این جهت شاهنامه به سه دوره بخشبندی میشود:دوره اساطیری، دوره پهلوانی و دوره تاریخی.دوره اساطیری شاهنامه که عهد کیومرث، هوشنگ، طهمورث(تهمورث)، جمشید و ضحاک تا فریدون را در بر میگیرد. دوره پهلوانی از قیام و شورش کاوه آهنگر آغاز میشود و به کشتهشدن رستم و پادشاهی بهمن، فرزند اسفندیار پایان میگیرد.این بخش مهمترین و زیباترین بخش شاهنامه فردوسی است.بخش سوم دوره تاریخی است که از زمان دارای دارایان که همان داریوش سوم، آخرین پادشاه هخامنشی باشد،آغاز میشود و سپس با حمله اسکندر به ایران ادامه مییابد.جالب اینجاست که فردوسی در این بخش نامی از سلوکیان یا جانشینان اسکندر نمیبرد و از اشکانیان هم یادی به میان نمیآورد.
از متن شاهنامه که به بیش از 50 هزار بیت میرسد، نسخههای گوناگونی بر جای ماندهاست.کهنترین چاپ شاهنامه در کلکته انجام شد. چاپها و تصحیحهای دیگری هم از شاهنامه در ایران موجود است.یکی از این چاپها، تصحیح انتقادی دکتر جلال خالقی مطلق است که در هشت جلد با عنوان «یادداشتهای شاهنامه» به چاپ رسیدهاست.این مجموعه توسط مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی به چاپ رسیدهاست.
همچنین شاهنامههای دیگری به کوشش شادروان دکتر عزیزالله جوینی(بر اساس نسخه فلورانس و در هفت جلد)، شاهنامه به کوشش دکتر دبیرسیاقی و برخی پژوهشگران دیگر به چاپ رسیدهاست.در ضمن شرحی 9 جلدی از شاهنامه به خانه دکتر میر جلالالدین کزازی با عنوان «نامه باستان» در بازار یافت میشود که انتشارات سمت آن را به چاپ رساندهاست.همچنین گزیدههای فراوانی از متن شاهنامه با شرح واژهها و جملههای دشوار به فارسی در دست است که میتوان در بازار کتاب آنها را پیدا
پنج شنبه 20 اردیبهشت 1397
کد مطلب :
15603
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved