• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
پنج شنبه 4 آذر 1400
کد مطلب : 146508
+
-

ملال نیفزاییم بر ملال‌ها

زندگی پدیا
ملال نیفزاییم بر ملال‌ها

مریم ساحلی

لامپ‌های چسبیده به سقف اتاق انتظار که روشن می‌شوند، زن به ساعتش نگاه می‌کند. بعد سرش را به گوش دخترکش نزدیک می‌کند. دخترک تا جواب مادر را می‌دهد، شیشه عینکش از بخار پوشیده می‌شود. زن اسپری الکل را از کیفش می‌کشد بیرون. اول دستانش را ضدعفونی می‌کند. بعد عینک را از چشم دخترش بر‌می‌دارد و با یک برگ دستمال کاغذی پاکش می‌کند. دخترک عینک را به چشم زده و گیره ماسک را روی بینی محکم می‌کند. ۱۱ نفر روی صندلی‌های آبی نشسته‌اند. چند نفری هم توی راهرو هستند که هر چند دقیقه یک‌بار در آستانه در ظاهر می‌شوند و سرک می‌کشند. مردی سالمند با سمعکی در گوش سرش خم شده سمت شانه و چرت می‌زند. هر بار صدای چرخش دستگیره در اتاق دکتر به گوش می‌رسد، چشم‌هایش را باز می‌کند و همراه با دیگران، نگاهش را می‌دوزد به دهان خانم منشی. مریض بعدی که راه می‌افتد، حجم عظیمی از حسرت دنبال سرش است. دخترک پاهایش را تاب می‌دهد. مادرش می‌رود کنار میز منشی و می‌پرسد چه وقت نوبت‌شان می‌شود. منشی می‌گویدصبور باشند. زن لفظ قلم و مودبانه عذر خواهی می‌کند. توضیح می‌دهد که 2 هفته پیش وقت گرفته و طبق قرار از ساعت ۴ منتظر است. خانم منشی بی‌آن‌که سرش را بلند کند، بی‌حوصله جواب می‌دهد که همه وقت گرفته‌اند. زن آهی بلند می‌کشد و می‌نشیند. عقربه‌های ساعت ده دقیقه به 7 را نشان می‌دهند که خانم منشی نام دخترک را می‌خواند. مادر و دختر کمتر از 10 دقیقه بعد دستگیره در اتاق دکتر را می‌چرخانند و چشمان بیماران اتاق انتظار برق می‌زند. آنها می‌ایستند مقابل میز خانم منشی تا برای مراجعه‌ماه بعد وقت بگیرند.   اما او همانطور که پشت جلد دفترچه، تاریخ می‌نویسد، به تلفن هم پاسخ می‌دهد. بعد همانطور که با تلفن حرف می‌زند، دفترچه را سمت زن سر می‌دهد. زن منتظر است تا صحبت‌های تلفنی تمام شود. خانم منشی گوشی را که می‌گذارد با لحنی عصبانی می‌پرسد کارشان که تمام شده، چرا نمی‌روند. خون می‌دود به‌صورت زن و با صدایی لرزان جواب می‌دهد که سؤالی دارد. شیشه عینک دخترک بخار گرفته. اهالی اتاق انتظار سرشان را انداخته‌اند پایین. لابد به زن فکر می‌کنند که خجالت کشیده و شاید به همه آدم‌هایی که لابه‌لای دلهره‌ ابتلا به کرونا ناچارند زیر یک سقف منتظر باشند. آنها به همه ساعت‌های تلف شده‌ای می‌اندیشند که رنجش بر درد بیماری و هزینه‌های درمان اضافه می‌شود. آنها فکر می‌کنند مگر نمی‌شود با درنظرگرفتن متوسط زمان لازم برای ویزیت هر بیمار، مدیریت مناسبی برای تنظیم نوبت داشت؟
آنها می‌اندیشند با همه خستگی‌ها و مشکلاتی که با آن دست به گریبانیم، کاش با دیگران رفتار بهتری داشته باشیم و  اگر نمی‌توانیم از رنج و ملال کسی بکاهیم،دست کم بر آن نیفزاییم.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید