• چهار شنبه 5 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 15 شوال 1445
  • 2024 Apr 24
چهار شنبه 15 اردیبهشت 1400
کد مطلب : 129841
+
-

گاف‌های آکادمی

۱۰انتخاب از عجیب‌ترین برندگان اسکار در تاریخ


مسعود پویا ـ روزنامه‌نگار

اسکار بهترین فیلم به‌عنوان مهم‌ترین جایزه بزرگ‌ترین ضیافت سینمایی سال، قاعدتاً باید به فیلمی اهدا شود که شایسته این عنوان باشد‌. مروری بر ادوار مختلف برگزاری این مراسم نشان می‌دهد خیلی وقت‌ها این اتفاق رخ نداده است. خیلی وقت‌ها اعضای آکادمی با انتخابشان سینمادوستان را شگفت‌زده کرده‌اند. گاهی وقت‌ها سیاست، در مواردی همراهی با جریان روز و گاهی همدلی با پسند عمومی و وقت‌هایی هم تسلیم‌شدن به سلایق روشنفکری، باعث‌شده جایزه اسکار بهترین فیلم به اثری اهدا شود که در شایستگی‌اش تردید‌های جدی وجود دارد. از سال‌های دور تا همین روزگار می‌شود با فیلم‌هایی مواجه شد که تحت‌تأثیر پروپاگاندا، حواشی و خلاصه هر معیاری جز سینما مورد توجه اعضای آکادمی قرار گرفته‌اند. آنچه پیش رو دارید فقط ۱۰انتخاب است و این فهرست می‌توانست بسیار طولانی‌تر باشد.

1
دور دنیا در هشتاد روز
Around the world in eighty days 
1956

فیلم خوش آب‌ورنگ مایکل آندرسن، با انبوه بازیگران سرشناس، از دیوید نیون و شرلی مک لین گرفته تا باستر کیتون و مارلنه دیتریش، در بهترین حالت، اثری متوسط و به‌شدت میانمایه بود که آکادمی زیادی آن را تحویل گرفت‌. در سالی که «جویندگان» فورد، «حمله ربایندگان جسم» دان سیگل، «فراتر از واقع» نیکلاس ری، «نوشته بر باد» داگلاس سرک و «ورای شک معقول» فریتز لانگ به‌کل نادیده گرفته شده بودند، میان نامزدهای اسکار بهترین فیلم نمونه‌هایی چون «غول» جورج استیونس و «ترغیب دوستانه» ویلیام وایلر وجود داشت که از هر لحاظ شایسته‌تر برای دریافت جایزه بودند. رنگ و لعاب «دور دنیا در هشتاد روز» هم خیلی زود محو و کمرنگ شد. فیلم مایکل آندرسن با فرمول هرچه مجلل‌تر بهتر، جایزه اسکار گرفت و در دهه‌های بعدی نامش بیشتر به‌عنوان مصداقی از کج‌سلیقگی اسکار مطرح شده است.

2
او لیور   ! 
Oliver!
1968

موزیکال کم‌رمق و نچسب کارول رید که شاید یکی از ضعیف‌ترین اقتباس‌های سینما از رمان پرآوازه چارلز دیکنز باشد، جایزه‌ای برای کارگردانش به ارمغان آورد که در بهترین روزهایش (روزگار «جدا افتاده» و «مرد سوم») از او دریغ شده بود. مشکل اصلی «اولیور» شاید به نامتناسب‌بودن ژانر موزیکال با رمان دیکنز بازگردد. در ۱۹۶۸ در حضور فیلم‌هایی چون «بچه رزمری» رومن پولانسکی، «رومیو و ژولیت» فرانکو زفیرلی، «پارتی» بلیک ادواردز و «دختر بامزه» ویلیام وایلر، فیلم آلیور برگزیده شد؛ نشانه‌ای از گرایش آکادمی به فیلم‌های شیرین و خوشرنگ و لعاب حتی اگر ملال‌آور و پریشان باشند.

3
راکی
Rocky
1976

درخشش «راکی» در مراسم اسکار و گرفتن دو جایزه اصلی فیلم و کارگردانی، نمونه‌ای است از تسلیم‌شدن آکادمی مقابل پسند عامه‌. راکی پدیده سال ۱۹۷۶ بود که مثل آنچه در فیلم می‌بینیم و بوکسوری گمنام یک‌شبه به شهرت جهانی می‌رسد، از استالونه ستاره‌ای محبوب ساخت. راکی از بهترین نمونه‌های تجسم بخش رؤیای آمریکایی بود ولی گرفتن اسکار بهترین فیلم و کارگردانی در حضور «راننده تاکسی» اسکورسیزی، هم در آن سال و هم در ادوار بعدی نشانه‌ای از گرایش آکادمی به سینمای تجارتی محسوب شد.

4
مردم معمولی
Ordinary people
1980

«مردم معمولی»، فیلم به‌شدت معمولی و بیش از حد متوسط رابرت ردفورد چگونه اسکار بهترین فیلم را گرفت؟ پاسخ دادن به این سؤال خیلی کار آسانی نیست. مردم معمولی ملودرامی قابل پیش‌بینی است که سازنده‌اش مضمونی اخلاقی را به شکلی پیش‌پا افتاده روایت می‌کند‌. اینکه مردم معمولی روایت بی‌لکنتی دارد آن‌قدر امتیاز برجسته‌ای نیست که آن را شایسته دریافت اسکار بهترین فیلم کند؛ آن هم در شرایطی که «گاو خشمگین» اسکورسیزی در فهرست نامزدهای اسکار حَی و حاضر بود.

5
ارابه‌های آتش 
Chariots of fire
1981

در اینکه دهه80 بدترین دوران هالیوود بود تردیدی وجود ندارد ولی حتی این مسئله هم نمی‌تواند اسکار «ارابه‌های آتش» را توجیه کند‌. درام ورزشی هیو هادسن در قحطی فیلم خوب هم نمی‌توانست تا این میزان مورد توجه قرار گیرد‌. مسئله رقابت ورزشی و تبدیل آن به درام با خامدستی و بیانی گل‌درشت، بیشتر به‌کار مرعوب‌کردن اذهان ساده‌اندیش می‌آمد. در اوضاع خراب هالیوود ابتدای دهه80 چه فیلمی می‌توانست اسکار بگیرد؟ دست‌کم «سرخ‌ها»ی وارن بیتی که هم به لحاظ ساختار بصری و هم از نظر تماتیک فرسنگ‌ها بالاتر از ارابه‌های آتش بود‌. حتی «مهاجمان صندوقچه گمشده» اسپیلبرگ، دیگر نامزد اسکار این سال به‌مراتب شایسته‌تر از فیلم هیو هادسن بود‌.

6
گاندی 
Gandhi
1982

فیلم زندگینامه‌ای ریچارد آتن بارو، درباره رهبر و پیشوای هندوستان، احتمالا برای دریافت جایزه تمشک طلایی بدترین فیلم سال بیشتر مناسب بود تا اینکه اسکار بهترین فیلم را دریافت کند‌. «گاندی» از آن پروژه‌های پرخرج هالیوود بود که با ریخت‌وپاش فراوان به‌دنبال عظمت و شکوه می‌گشت؛ فیلمی بدون دستاورد و به معنی مطلق کلمه الکن، با بازی ضعیف بن کینگزلی که اسکار بهترین بازیگر را هم گرفت؛ همانطور که آتن برو اسکار کارگردانی را دریافت کرد. «ای تی» اسپیلبرگ، «گمشده» کوستا گاوراس و «توتسی» سیدنی پولاک دیگر نامزدهای اسکار بهترین فیلم این سال، با همه تفاوت‌هایی که با یکدیگر داشتند در یک موضوع مشترک بودند: همگی شایستگی بیشتری از گاندی برای دریافت اسکار داشتند.

7
با گرگ ها می رقصد 
Dances with wolves
1990

اولین تجربه کارگردانی کوین کاستنر، آنقدر برایش خوش یمن بود که هفت جایزه اسکار ببرد‌. کوششی برای احیای ژانر از دست رفته وسترن، با فیلمبرداری کارت پستالی دین سلمر و موسیقی شنیدنی جان بری و حضور خود کاستنر در نقش وسترنر، نوستالژی سینمای وسترن را در ابتدای دهه نود زنده کرد‌. کاری که دوسال بعد کلینت ایستوود به شکلی بسیار قانع کننده تر با «نابخشوده» انجامش داد و اسکار گرفت. اما با گرگ‌ها می رقصد واقعا شایسته دریافت هفت اسکار، از جمله اسکار بهترین فیلم بود؟ پاسخ قطعا مثبت نیست. به خصوص اگر به یاد بیاوریم میان نامزدها جواهری چون «رفقای خوب» اسکورسیزی حضور داشته است. 

8
شکسپیر عاشق
Shakespeare in love
1998

این ساخته جان مادن که دیگر نتوانست موفقیتی در این سطح را تجربه کند فیلم محبوب سال ۱۹۹۸ بود‌. فیلمی که ویلیام شکسپیر را در بستری که در آن تخیل با واقعیت ترکیب شده بود مطرح و از نابغه عرصه نمایش، چهره ای دوست داشتنی می ساخت. فیلم محبوب منتقدان و روشنفکران که اعضای آکادمی هم تحت تاثیر نقدها و ستایش ها تحویلش گرفتند. در واقع زیادی تحویلش گرفتند. اینکه دست های هالیوود در اواخر دهه نود چقدر پر بوده به کنار، میان نامزدهای بهترین فیلم، دو نمونه فوق العاده از ژانر جنگی وجود داشت که بیشتر جنبه های فنی شان مورد توجه آکادمی قرار گرفت.«نجات سرباز رایان» اسپیلبرگ و «خط سرخ باریک» ترنس مالیک‌ که اولی زبان فیلم های جنگی را متحول کرد و دومی به لحاظ بصری از بهترین‌های ژانر بود‌. در حضور چنین نمونه های شاخصی، اهدای اسکار بهترین فیلم به «شکسپیر عاشق»، نهایت کج سلیقگی بود‌. 

9
آرگو 
Argo
2012

 فیلم جنجالی بن افلک قرار بود پاسخی حماسی و قهرمانانه برای یکی از تحقیرآمیز‌ترین رخدادهای آمریکایی‌ها باشد‌. ماجرایی در حاشیه گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا در ۱۹۷۹ که بن افلک با روایت فرار شش‌کارمند سفارت کوشیده بود فیلمی مهیج بسازد که بر زخم حقارت آمریکایی مرهم بگذارد‌. در فیلمی باسمه‌ای و سست تنها چیزی که وجود نداشت هیجان بود و در غیاب سینما این سیاست بود که حرف اول و آخر را می‌زد. اوج ناتوانی بن افلک کارگردان را می‌شد در سکانس فینال «آرگو» مشاهده کرد که در پرداخت و جزئیات، اجازه‌ای برای نمودیافتن کمی تعلیق در حد یک تریلر درجه سه هم نمی‌داد. این احتمالاً سیاسی‌ترین اسکار هزاره سوم است و نام آرگو به‌عنوان یکی از ضعیف‌ترین فیلم‌هایی که اسکار برده در تاریخ ثبت شده است.

10
مهتاب 
Moonlight
2016

فیلم ستایش‌شده بری جنکینز یکی از آثاری است که متر و معیار اسکار این سال‌ها را نمایان می‌کند. فیلم همه تم‌های محبوب آکادمی در یک‌دهه اخیر را یکجا دارد‌؛ هم به مسئله سیاهان می‌پردازد و هم موضوع دگرباشی را دستمایه قرار می‌دهد. همه اینها را هم در قالبی فریبنده و گول‌زننده ارائه می‌دهد‌. «مهتاب» بسته‌بندی شیکی از مضامین دلخواه روز ارائه می‌دهد و مسیری را طی می‌کند‌ که درنهایت به تحسین و ستایش و گرفتن اسکار بهترین فیلم می‌رسد‌. اما ورای این ستایش‌ها خود فیلم به‌عنوان اثری سینمایی، بیشتر نوعی غمنامه به‌ظاهر انسان‌دوستانه است که مسئله‌اش را با تکنیک و مهارتی چشمگیر در متقاعدکردن منتقدان و اعضای آکادمی مطرح می‌کند‌. مهتاب نشانه‌ای از تلاش آکادمی برای همراهی با موج‌های ژورنالیستی و فاقد عمق است. خود فیلم را هم می‌توان با همین کلمات توصیف کرد.

این خبر را به اشتراک بگذارید