• چهار شنبه 5 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 15 شوال 1445
  • 2024 Apr 24
چهار شنبه 15 اردیبهشت 1400
کد مطلب : 129837
+
-

برهوت

چرا «سرزمین خانه به دوشان» شایسته این همه تحسین نیست

برهوت


شهاب مهدوی ـ روزنامه‌نگار

1ـ «سرزمین خانه به دوشان» فیلم زمانه است. فیلم همین دوران سرشار از تلخی و اندوه. فیلم چشم‌انداز‌هایی که به برهوت ختم می‌شوند و به همراهش فیلم امید و آرزو و رهایی. ماجرای زنی که برای فراموشی اندوه درگذشت همسرش به سفر رو آورده است. نقش این زن را هم خانم فرانسیس مک دورمند مثل همیشه با مهارت بازی می‌کند. انتخابی درست برای نقشی که انگار به قامت بازیگرش دوخته شده‌. قالب و ژانر فیلم هم آشناست؛ فیلم جاده‌ای که کارگردان چینی، آن را با امساک در استفاده از مصالح داستانی، ساخته است. فیلم قرار است روایت زندگی باشد و سازنده‌اش برای خود رسالتی مهم‌تر از داستان‌گویی درنظر گرفته است.
2ـ سرزمین خانه به دوشان فیلم قصه و درام نیست. فیلم تم و جانمایه و دیدگاه و فلسفه زندگی است؛ فیلمی است که تماشاگرش را دعوت به واکاوی و معنایابی و اگر شد معناتراشی می‌کند. فیلم تعمدا جوری ساخته شده که به تفسیر‌ها و تأویل‌های مختلف و متنوع راه بدهد. طبیعی است که چنین اثری فیلم محبوب منتقدان باشد؛ منتقدانی که از هر پلان و دیالوگ و کنش و واکنش سرزمین خانه به دوشان معنایی بیرون می‌کشند. سرزمین خانه به دوشان فیلم فستیوال هم است و از نخستین نمایش در فستیوال ونیز تا گردش در جشنواره‌های مختلف مورد توجه داوران جشنواره‌ها قرار گرفته است. الگویی که کلویی ژایو در فیلم از آن تبعیت کرده با تمام غرابتش درنهایت مدل آشنا و مکرر و امتحان پس‌داده‌ای است. این مدل فیلمسازی جشنواره‌ای با هوشمندی فیلمساز، با قدری تنوع و تفاوت همراه شده و این شیوه سینما حقیقت و درواقع چیدمان‌کردن عناصری که انگار به‌شکلی طبیعی و بدیهی سر راه فیلمساز قرار گرفته‌اند، فوت کوزه‌گری‌ای می‌طلبد که فیلمساز چینی آن را از حفظ است.
3ـ زنی که به جاده زده است تا فراموش کند هر آنچه را تاکنون دیده و آزارش داده، با خانه به دوشان آشنا می‌شود، با آنها همراهی می‌کند و تجربه زیستی تازه‌ای را از سر می‌گذراند و علیه یکنواختی و ملال زندگی شورش می‌کند ولی همه اینها در دل فیلمی رخ می‌دهد که در بخش‌های زیادی، هم یکنواخت است و هم ملال‌آور. سرزمین خانه به دوشان برهوت است. بیابانی است خشک که قرار است در انتهای سفر به خود‌شناسی و کشف رابطه انسان و طبیعت و فلسفه زندگی منجر شود‌. فیلم با مجموعه‌ای از تم‌ها سروکار دارد و هر صحنه و هر نما قرار است مفهومی را به تماشاگر منتقل کند‌. مهم‌ترین نکته هم انتقال این احساس به تماشاگر است که در حال تماشای فیلم پرمغز و پرنکته‌ای است. انبوه ستایش‌ها از همین‌جا می‌آید. اما خود فیلم به‌عنوان اثری سینمایی با تظاهر به موجز بودن عملا پرگوست‌. خستگی را بر دوش تماشاگرش می‌گذارد؛ تماشاگری که با توقع بسیار فیلم برگزیده سال را می‌بیند و اگر مرعوب جوایز فستیوال‌ها و حلقه منتقدان و اسکار نشود، حوصله‌اش از فیلمی که به‌جای داستان، فقط خط روایی دارد و تعدادی موقعیت، سر می‌رود. سرزمین خانه به دوشان فیلم برگزیده اسکار، لباس پادشاه است‌‌. از افسردگی و اندوه تا رسیدن به مفهوم تازه‌ای از زندگی، جان خودش را می‌گیرد و حوصله تماشاگرش را سر می‌برد‌. ایده پناه‌بردن شخصیت اصلی‌اش به طبیعت، فرسوده و تکراری است و نزدیک‌شدن فیلمساز به محرومان جامعه، عاری از شور و طراوت. فیلم تا دلتان بخواهد ایماژ و نشانه و نماد دارد ولی از داستانی برای تعریف‌کردن خبری نیست‌. سرزمین خانه به دوشان، سینمای حاشیه‌ای فستیوالی است که به متن آمده و جوایز اسکار را درو کرده و ستایش شده و احتمالا بعد از این هم تحسین و تمجید خواهد شد‌. ولی هیچ جایزه و ستایش‌نامه‌ای نمی‌تواند جایگزین شوری شود که در فیلم غایب است و جای خالی درام را بگیرد. حتی با فرانسیس مک دورمند درخشان و فیلمبرداری استادانه و قاب‌های شاعرانه و مهارت در تصویر‌سازی‌ و چشم‌انداز‌هایی که واجد زیبایی بصری‌اند همه عناصری لازم اما ناکافی‌ هستند. سینمای دیگر و سینمای متفاوت و مستقل و فیلم جاده‌ای و اثر روشنفکری و هر تعبیر و توصیف دیگری که این روزها زیاد درباره‌اش به‌کار برده می‌شود درنهایت کار نمی‌کند و از تماشای سرزمین خانه به دوشان، تجربه‌ای لذتبخش نمی‌سازد.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :
برهوت