• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
پنج شنبه 19 فروردین 1400
کد مطلب : 127609
+
-

این سردار ایرانی، با 12هزار نفر یک ارتش 300هزار نفره را شکست داد

سردار بلندپرواز روزگار باستان

رصد خانه
سردار بلندپرواز روزگار باستان

عیسی محمدی

در تاریخ ایران، اینکه شما از خانواده معتبری بوده باشید، اهمیت زیادی داشته است. البته در بیشتر کشورها هم وضع بدین منوال بوده؛ یعنی اگر از خاندان معتبری نبودید و ادعای سلطنت و کشورداری می‌کردید، کارتان سخت می‌شد. تا پیش از اسلام، پادشاهی و پادشاهان صرفا از خاندان‌های مشخصی بودند. حتی در دوره‌های اشکانیان و ساسانیان، غالبا سعی می‌شد که نسبتی نسبی و خانوادگی با هخامنشیان به‌عنوان نخستین پادشاهان معتبر ایرانی ادعا شود. اما گاهی در این میانه نیز خلاف چنین اتفاقی می‌افتاد؛ درست مثل قضیه بهرام چوبین در زمانه ساسانیان. او از نژاد شاهان نبود، اما توانست مدتی کوتاه شاهی کند. هرچند از نژاد معتبر و خاندانی معروف بود. اما بهرام چوبین که بود و چه کرد؟ خیلی کوتاه درباره این چهره معروف ایران باستان می‌‌خوانیم.

در یک نگاه
بهرام چوبین جزو بزرگ‌ترین سرداران ایران باستان و از بزرگ‌ترین مغزهای نظامی ساسانیان بود. او در اصل از سرداران هرمز چهارم محسوب می‌شد؛ و البته در دوره خسروپرویز معروف هم حضور داشت. اما نابخردی هرمز چهارم در یکی از جنگ‌ها و تحقیر این سردار بزرگ، باعث شد تا او سر به شورش بگذارد و سپاهش را وادار کند تا علیه شاه ساسانی طغیان کنند. حتی خسروپرویز هم که بعد از مرگ پدرش، به سمت پایتخت آمد تا سلطنت آغاز کند، حریف او نشد و به رومیان پناهنده شد. چنین بود که این سردار بزرگ توانست یک سالی هم سلطنت کند. اما قیصر روم، هم دخترش را به ازدواج خسروپرویز درآورد، هم معروف‌ترین سردارش را با کلی سرباز در اختیار او گذاشت که به ایران آمده و کار بهرام چوبین را یکسره کند. سرانجام بهرام چوبین شکست خورده و دوران طلایی سلطنت خسروپرویز شروع شد.

آغازی بر یک پایان
شورش بهرام چوبین را، سرآغاز نابودی ساسانیان و ایران باستان می‌دانند. دقت کنید که نابودی ساسانیان صرفا به‌دلیل هجوم اعراب نبود؛ بلکه ضعف درونی آنها از مدت‌ها پیش آغاز شده بود. لابد نامه معروف پیامبر اسلام به خسروپرویز را یادتان هست که با بی‌احترامی این پادشاه روبه‌رو شد. از زمان ارسال این نامه تا هجوم اعراب در زمان خلیفه دوم، سال‌های زیادی نگذشت. پس اینکه می‌گویند شورش بهرام چوبین از دلایل اصلی نابودی ساسانیان بوده، چندان بی‌ربط هم نیست. اما بهرام چوبین چه دردش بود که دست به شورش برداشت تا هم خودش را به دردسری چنین بزرگی بیندازد و هم ساسانیان را؟

آغاز نبرد بهرام و ترکان
همه‌‌چیز از یک تحقیر و رفتار نسنجیده شروع شد. در زمانه هرمز چهارم، از پادشاهان ساسانی، دو حمله بزرگ و البته همزمان به ایران صورت گرفت. در ابتدا ارتشی از اقوام ترک و خزرها معروف به خاقانات ترک غرب به شمال غربی ایران، یعنی آران و ارمنستان حمله آوردند. در شرق نیز ساوه‌شاه با ارتش خود (معروف به خاقانات شرق) به ایران حمله کرد که از آن به‌عنوان نخستین حمله ترکان به ایران یاد می‌شود. جالب اینکه ارتش صد هزار نفره ایران مغلوب ترک‌ها شدند. علاوه بر این، شورش اعراب در جنوب عراق و یکی‌دو شورش دیگر هم در کشور اتفاق افتاد. بهرام چوبین در این زمان چه کاره بود؟ او اسپهبد ارمنستان و آذربایجان بود. در نتیجه هرمز تصمیم گرفت که بهرام را راهی شرق و تقابل با ترکان کند.

خالق یک شاهکار نظامی
بهرام چوبین در این نبرد، یک شاهکار نظامی خلق کرد. او با یک ارتش 12هزار نفره از سوارکاران، توانست پادشاه ترکان را که می‌گویند تعداد سپاه او تا چند صد هزار تن (در بیشتر نقل‌ها از 300هزار نفر صحبت شده) هم بوده و تا هرات و بادغیس هم پیشروی کرده بودند، شکست بدهد. اما نحوه پیروزی او هم جالب بود. می‌گویند که او در آن دوره خاصیت اشتعال‌زایی نفت را کشف کرده بود. در نتیجه توانسته بود چیزی شبیه به راکت‌های ابتدایی امروزین را تولید کند تا از دور توسط سپاهیان شلیک شود و دشمن را به تنگنا بکشاند. او حتی به سوارکاران خودش دستور داد تا با تیرهای آتش‌زا، به سمت سر و چشمان فیل‌های زیادی که در ارتش ترکان حضور داشتند، شلیک کنند. از سوی دیگر او اعتقاد عجیبی هم به عدد 12داشت؛ اعتقادی که در ایرانیان باستان وجود داشت. به همین دلیل تعداد ارتش خود را 12هزار تن انتخاب کرده بود.

زمانه شورش‌ها و پیروزی‌ها
این پیروزی بزرگ همراه با غنیمت‌هایی فراوان و دستاوردهایی عظیم بود. حتی ترکان ناچار به باج دادن شده و پادشاه‌شان نیز کشته شد. همچنین سرعت عمل بهرام چوبین باعث غافلگیری بزرگ ترکان شد؛ طوری که زمانی متوجه شدند ارتش بهرام در راه است، که تنها چهار روز وقت داشتند. این پیروزی را، یکی از شاهکارهای بزرگ نظامی تاریخ می‌دانند. بهرام چوبین همچنین حمله اقوام ترک و خزر در قفقاز را با فرستادن ارتشی دفاع کرده بود و البته شورش اعراب جنوب عراق هم با دادن پول به آنها فیصله یافته بود.

همراهی ارتش
هرمز که کمی از پیروزی‌های سریع و بزرگ بهرام ترسیده بود، سریع او را راهی نبرد با نیروهای بیزانس در شمال غربی ایران فرستاد. بهرام شکست خورد. همین، فرصت مناسبی بود تا شاه ساسانی، بخواهد سردار بزرگش را تحقیر کند. چنین بود که لباسی زنانه و یک دوک‌دان و نامه‌ای تند و تیز برایش فرستاد؛‌ یعنی که چون زنان در خانه بنشین و با دوک نخ‌ریسی کار کن. اما بهرام دست به ابتکار جالبی زد: لباس زنانه را به تن کرده و دوک را به‌دست گرفته و سپس سپاهیان خود را فرا خواند. آنها نیز با تعجب فرمانده‌شان را نگاه کردند و متوجه تحقیر بزرگی که صورت گرفته بود، شدند. با همین حربه ساده، او موفق شد تا ارتش را با خود همراه کند.

آغاز سلطنت یکساله
بهرام به سمت تیسفون به راه افتاد. اما در این میانه، هرمز توسط دو تن از درباریان و با توطئه خسروپرویز از سلطنت خلع، کور و در نهایت کشته شد. خسروپرویز هم به تیسفون آمده و آن‌جا مستقر شد. اما از سوی دیگر بهرام و ارتش او در حال نزدیک شدن به تیسفون بودند. خسروپرویز هم که دید اوضاع چنین است، ابتدا از در مهربانی درآمد تا سردار بزرگ ساسانیان را رام کند. اما با جواب قاطع و تند بهرام روبه‌رو شد. در نتیجه شبانه و با کمک دایی‌هایش از تیسفون گریخته و به سرزمین‌های بیزانس پناهنده شد. چنین بود که سلطنت یکساله بهرام چوبین شروع شد؛ به همین دلیل است که در تاریخ‌شناسی ساسانیان، او را گاهی هرمز ششم نیز می‌خوانند.

سرانجام تلخ یک سردار
بعدش چه شد؟ خسروپرویز به دربار بیزانس رفته و توانست حمایت امپراتور بیزانسی‌ را جلب کند، ضمن اینکه دختر او را هم به همسری خود انتخاب کرد؛ دختری به نام مریم. امپراتور بیزانس ارتشی را به فرماندهی یکی از سرداران بزرگ خود در اختیار او گذاشت. در نتیجه خسروپرویز و رومیان به تیسفون آمده و با بهرام نبرد کردند. آنها در چند نبرد به جنگ با هم رفتند تا اینکه سرانجام بهرام شکست خورد. او با ته‌مانده سربازانش، به خاقانات شرقی ترک در شمال غربی ایران و آمودریا پناه برد و با مهربانی توسط آنها پذیرفته شد؛ توسط کسانی که قبلا شاه‌شان را کشته بود. اما خسروپرویز با فرستادن هدیه‌های گران‌قیمت به همسر خان ترک، توانست بهرام چوبین را برای همیشه از میان بردارد و این سردار بزرگ، در سرزمین‌های دور از زادگاهش کشته شود.

مردی شبیه رستم
بهرام چوبین سردار بسیار بزرگی بود. به‌دلیل قد بلند و اندام خشک و عضلانی‌ای که داشت، به چوبین یا چوبینه معروف شده بود. در تیراندازی حرف نداشت؛ او را هم‌پایه آرش کمانگیر می‌دانند. چنان بزرگ بوده که حتی در شاهنامه هم، فردوسی جنگ‌های او را به نظم درآورده است. اسلامی ندوشن درباره‌اش می‌گوید تنها مردی بوده که توانست حکومت 400ساله ساسانیان را بلرزاند و جمع صفت‌های مختلفی چون مردانگی و مکاری، دلیری و بلندپروازی و عدالت‌خواهی و خونریزی، او را جزو گروهی از مردان قرار داده بود که گویی برای فرمان راندن خلق شده‌اند. حتی برخی، او را تنها پهلوان و سرداری و جنگجویی دانسته‌اند که شبیه به رستم افسانه‌ای ایرانیان است. گروهی نیز معتقدند که شخصیت رستم از روی او خلق شده است. جالب اینکه او در جنگ معروفش با ارتش 300هزار نفره ترکان در شرق ایران، شخصا با قدرت تیراندازی خودش توانست ساوه‌شاه، پادشاه آنها را از پای در بیاورد. او خود را از اشکانیان با اصالت می‌دانست و شایسته پادشاهی؛ طوری که حتی برخلاف توصیه اطرافیان و خواهرش، ادعای جانشینی هرمز چهارم را کرد.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید