• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
پنج شنبه 25 دی 1399
کد مطلب : 121938
+
-

عکس یادگاری در باغ‌فردوس

نگاه
عکس یادگاری در باغ‌فردوس

علیرضا محمودی- دبیر گروه ادب و هنر

در سال کووید‌زده و زمستان مازوت‌خورده، در میانه فصلی که هنوز امید‌های ظهور واکسن به دلگرمی ظهر تابستانی نیست و بیم بی‌رحمانه بروز همه‌گیری همچون سرمای فلق سینه‌سوز است، در روزگاری که همه همچنان بیمناک تتمه 2‌ماه آخر - آخرین سال قرن- همه توش و توانشان را گذاشته‌اند تا از هوای تولیدشده نیرو‌گاه‌های باعلامت و سرفه پرتاب‌شده ناقلان بی‌علامت راهی به سلامت به خانه‌ها برسانند تا سفره کوچک‌شده از نان گران‌شده و قاتق گران‌تر خالی نماند، عکسی منتشر شده از داوران؛ جشنواره فیلم فجر. عکاس یک زن و 7مرد صورت پوشانده را قاب گرفته. چهره‌ها ‌به‌سختی قابل تشخیص‌اند، به جز تنها عضو زن هیأت داوران؛ تشخیص نیما جاویدی و بهرام توکلی و مصطفی کیانی، 3کارگردان ایستاده در قاب، کار هرکسی نیست. در هیأت داوری که اکثریت با کارگردانان هم‌نسل است، برای ثبت تاریخ انگار روش بهداشتی دیگری جز این عکس یادگاری مات و مبهوت، به‌خاطر کسی نیامده. دبیر جشنواره که میان داوران ایستاده و این را نه از جمال که از خصالش در مرکز قاب می‌توان فهمید، بهتر از هر‌کسی می‌داند که جشنواره‌ای که برگزار می‌کند باید در همین محدوده‌ها باشد؛ در حدود عکس‌‌هایی پوشیده از آدم‌ها در مکان‌های خلوت. برای رویدادی که سال‌ها به صف‌ها و جمعیت‌ها و سانس‌های ویژه بالیده، تماشای این عکس نشان می‌دهد که مردان ایستاده در میانه کارزار فرهنگی ایران در سال آخر قرن، می‌‌خواهند از هیچ رویدادی نگذرند؛ حتی اگر به قیمت تغییر ماهیت رویداد تمام شود.
سناریوی‌ فرهنگی دولت امید، در واپسین سال حضورش، برگزاری همه جشنواره‌های فرهنگی در زمستان99 است. تئاتر و سینما و شعر و تجسمی و موسیقی فجر پشت سر هم قرار است رویداد‌هایی برای داوری آثار باشند تا امکانی برای گفت‌وگوی فرهنگی. همه می‌دانند که بهای تمام‌شده جان از حظ لحاظ‌شده از تماشای فیلم و تئاتر و شنیدن موسیقی و شعر و نقاشی ارجحیت دارد. کرونا باعث شد که بسیاری از آیین‌های بزرگ جامعه ایرانی تعطیل شوند. این تجربه بزرگی بود که در سرزمین آیین‌ها و مناسک، متولیان دیرپاترین رویداد‌های مردمی، از مردم خواستند جمعیت را جابگذارند و در خانه‌ها خیمه و بارگاه عزاداری برپا کنند و تمام خانه‌ها تکیه شوند .
در چنین سالی، برگزاری جشنواره‌های فجر با شعار پراکندن امید و پروراندن امیدواری در جامعه فرهنگی، نشان می‌دهد که مدیران فرهنگی چرا در کار خود موفق نیستند و رویداد‌های فرهنگی، در بهترین کارنامه کاری مدیریتی و کارنامه‌ای هستند تا رویداد‌های فرهنگساز و جریان‌پرداز.
وقتی زیرساخت‌های ضعیف در نمایش خانگی و سایه سنگین قاچاق و اجرای نه‌چندان مطمئن توافق‌های بهداشتی امکان اجتماع سالم را ناممکن و ارسال مطمئن آثار را غیرممکن کرده است، تنها چیزی که می‌توان در تنگنا دست به‌دست کرد، به‌راه‌انداختن دود جمع محدود داوری است. جشنواره‌های فجر امسال محدود به فراخوان‌ها، فهرست‌ها و نتایج شده‌اند و عرصه‌های اجتماعی همه در میان دو لبه قیچی اما و اگر قاچ خورده‌اند. حافظه قدری نمی‌خواهد، به‌خاطر آوردن اهمیت داوری‌ها در ادوار گذشته این جشنواره‌ها. همه به‌خاطر داریم که برگزاری جشنواره‌های هنری فجر، هرگز به داوری‌ها معتبر نبوده‌اند. آنچه این رویداد‌ها را بزرگ و مهم ساخته، جمعیت و تجمع بوده. آیین‌هایی شبیه جشن که داوری بخش پایانی جمع‌کردن سفره بوده؛ محملی برای اختتامیه و بیانیه خواندن و تقدیرشدن و تقدیرکردن. فروکاستن اهمیت مردم در جشنواره فجر به بهای روحیه‌دادن به آنهایی که در روزهای کرونا‌زده در لابه‌لای ماسک و ژل به عوامل کات داده‌اند، مغایر با سیاستی بود که جشنواره را رویدادی مردمی می‌دانست که در زمستان‌های گذشته با صف‌کشید‌ن‌ها شهر را به ضیافتی گرم مهمان می‌کرد.
در سال سخت کرونا، جشنواره‌های فجر می‌توانستند به رویداد‌های فرهنگی - مردمی تبدیل شوند، به شرط آنکه مدیران به جای هزینه برای داوری و فهرست و اختتامیه‌های آنلاین، راهی برای رساندن مطمئن صدا و تصویر به مردم پیدا می‌کردند. در سال حدودها و محدودیت‌ها، تنگناها و دست‌تنگی‌ها، راه‌های دیگری برای برافروختن شعله‌های رویداد‌‌های فرهنگی فجر بود، اگر از چارچوب‌های اداری می‌گذشتیم و راهی برای راهی‌شدن به زیرساخت‌های بهتر، رویداد‌‌های کوچک‌تر و فراوانی بیشتر پیدا می‌کردیم. زمان گذشت، زمستان رسید و برای این همه فیلم و این همه تندیس باید فکری کرد. امسال سال تفاوت‌ها بود. اما انگار بیانیه هیأت داوران، متنی است که باید از آن به هر قیمتی مراقبت کرد.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید