• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
چهار شنبه 26 آذر 1399
کد مطلب : 118932
+
-

پدر بود امام

سعید زاهدی

من پدری را می‎‌‎شناسم که سینه‎‌‎اش به‌قدر اقیانوس‎‌‎ها و قاره‎‌‎ها پهناور بود. دغدغه‎‌‎مندی‎‌‎اش به خانه و کوچه و خیابانش بسنده نمی‎‌‎کرد که همه دنیا را و تک‎‌‎تک آدم‎‌‎های ریز و درشتی را که داشتند نفس‎‌‎زنان دنبال خوشبختی می‎‌‎گشتند، شامل می‎‌‎شد. من پدری را می‎‌‎شناسم که سایه لطفش بر سر دشمنانش هم کشیده شد. برای امام‌بودن باید پدر باشی؛ پدر یک امت. امام‎‌‎خمینی(ره) قبل از هر موضوع دیگر، پدر یک امت بود. او خودش طعم پدر را نچشید، اما دست‎‌‎های علوی‎‌‎اش پدرانه بر سر مردمی دردمند و غیور کشیده شد و دستگیر پابرهنگانی شد که طعم فقر و نداری در دهانشان مدت‎‌‎ها ماسیده بود. خودش یک‎‌‎تنه شد کشتی نجات و دست‎‌‎هایش پرچمی شدند برای اقتدای همه حق‎‌‎جویان. راه‎‌‎بلد زمانه‎‌‌‎مان، شد طبیب دل فرزندانش. روز و شب، کرور‌کرور آدم جمع می‎‌‎شدند پای منبرش و زل می‎‌‎زدند به چهره مسیحایی‎‌‎اش، گوش می‎‌‎شدند تا قطره‌قطره سخنرانی‎‌‎هایش را نوش‎‌‎جان کنند و طوری لبیک بگویند که دیوارهای جماران که هیچ، ستون‎‌‎های عالم از شجاعت و غیرت این‌چنین سربازان جان‌برکفی بلرزد. پدر که باشی، مهربانی می‎‌‎شود خصلت بی‎‌‎چون و چرایت. امام‎‌‎خمینی(ره) پدری بود که چشم‎‌‎هایش از فداکاری مردمی که برای اسلام و سرزمین‎‌‎شان از جان و مال و فرزند می‎‌‌‎گذشتند و او را عاشقانه در نامه‎‌‎ها و وصیت‎‌‎نامه‎‌‎های‎‌‎شان خطاب قرار می‎‌‎دادند، اشک‌بار بود. مهربانی‎‌‎اش اجازه‎‌‎ نمی‎‌‎داد بی‎‌‎خبر از درد مردم فقط حکمرانی کند. مهربانی‎‌‎اش او را به محبوب‎‌‎ترین رهبر تاریخ تبدیل کرد.



 

این خبر را به اشتراک بگذارید