• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
دو شنبه 5 آبان 1399
کد مطلب : 113899
+
-

شهرزادان قصه‌گو

با نویسندگان پاورقی ها آشنا شوید

 محمد مقدسی

شاید تنها دوره‌ای که در ایران نویسنده به‌معنای حرفه‌ای وجود داشت، دوره‌ای بود که پاورقی‌ها در مطبوعات اعتبار داشتند و باعث رونق کار مجلات و روزنامه‌ها می‌شدند. تعدادی از نویسندگان پاورقی به کاری جز نوشتن اشتغال نداشتند و درآمدشان از راه پاورقی‌نویسی بود. حسین‌قلی مستعان، جواد فاضل، صدرالدین الهی و منوچهر مطیعی از این گروه بودند و صرفا با نوشتن پاورقی امرار معاش می‌کردند. شیوه کار این عده از نویسندگان طوری بود که بیشتر اوقات در یک شماره مجله 2 یا 3 پاورقی داشتند که با نام‌های مستعار چاپ می‌شدند. برای مثال مستعان در مجله تهران‌مصور برای چندین سال 2 پاورقی «آفت» و «رابعه» را همزمان می‌نوشت و این جز با نظم و انضباط ذهنی و حرفه‌ای امکان‌پذیر نبود. دسته‌ای دیگری از نویسندگان پاورقی هم بودند که در کنار نوشتن پاورقی به فعالیت‌های مطبوعاتی دیگر در مجلات و روزنامه‌ها هم مشغول بودند مانند رسول ارونقی کرمانی و ر. اعتمادی که همزمان با پاورقی‌نویسی سردبیر مجلات هم بودند. در ادامه به معرفی این دو دسته از نویسندگان پرداخته‌ایم که حرفه‌ اصلی‌شان نوشتن بوده و هر کدام گروه مخاطبان خاص خود را داشته‌اند و سال‌ها برای مخاطبانشان شور، احساس، هیجان و غم آفریده‌اند.

حسین‌قلی مستعان
(۱۳۶۱-۱۲۸۳)


ستاره پاورقی‌نویسی ایران در نیمه اول قرن بود. شهرتش در دو‌دهه اول قرن هم‌سنگ ستاره‌های سینما بود و داستان‌هایش بر سر هر کوچه و بازاری خوانده‌ می‌شدند؛ ستاره‌ای که کوچش از مجله‌ای، نشریه را به تعطیلی و ورشکستگی می‌‌کشاند. او را به جرأت می‌توان نخستین نویسنده‌ حرفه‌ای ایران دانست که از نوشتن داستان امرار معاش می‌کرد. مستعان در کار خود دقیق و منظم بود و در هفته با نام‌های مستعار متفاوت از قبیل حبیب، ح. م. حمید و... پاورقی‌های متعدد می‌نوشت. او در همه ژانرهای ممکن دستی به قلم برد و آثاری شاخص و سرگرم‌کننده خلق کرد؛ از داستان تاریخی تا داستان پلیسی و جنایی. داستان‌های مستعان نثری روان و پر از جزئیات داشتند. او تخیلی ناب داشت و اگر زمانی نمی‌نوشت، در حال خواندن آثار و داستان‌های همکاران خود بود؛ از همین رو توانست 57سال در ادبیات ایران بی‌وقفه ولی با فراز و نشیب داستان بنویسد. از آثار شاخص او می‌توان به «رابعه»، «آفت»، «شهرآشوب» و... اشاره کرد.

ابراهیم زمانی‌آشتیانی
(۱۳۶۸‌-۱۲۹۴)


او افسر ژاندارمری بود و در تأسیس رادیو ژاندارمری هم نقش داشت. اما حوزه اصلی کار او نوشتن پاورقی بود. او بسیار پرکار بود و به گفته «صدرالدین الهی» طی سال‌های نویسندگی‌اش حدود 500هزار صفحه پاورقی نوشت. زمانی آشتیانی در مجله ترقی برای «لطف‌الله ترقی» می‌نوشت. داستان‌های او مهیج و سراسر حادثه و تعلیق بودند. «دلشاد خاتون» معروف‌ترین اثرش بود که ابتدا به شکل پاورقی و سپس به شکل جزواتی به‌صورت هفتگی در تهران چاپ می‌شد. جذابیت این اثر آن‌قدر زیاد بود که گفته ‌می‌شد مردم درباره ادامه ماجرا و سرنوشت قهرمانان داستان ساعت‌ها در مکان‌های عمومی صحبت می‌کردند. او از تجربیات انتظامی خود هم بهره برد و تعدادی آثار جنایی نوشت که توفیق داستان‌های تاریخی‌اش را به همراه نداشت. او بعدها به سینما رفت و فیلمنامه یکی از آثار جریان‌ساز سینمای قبل از انقلاب یعنی «گنج قارون» را برای «سیامک یاسمی» نوشت.

جواد فاضل
(۱۳۴۰-۱۲۹۵)


«جواد فاضل لاریجانی» را این روزها بیشتر با ترجمه‌هایش از نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه می‌شناسند. او که تحصیلات حوزوی هم داشت، یکی از پرکارترین نویسندگان مطبوعات ایران در دهه‌های1320 و1330 بود. فاضل داستان‌های ملودرام‌ و سوزناک می‌نوشت. داستان‌هایش بیشتر اوقات آغازی شبیه به هم داشتند، اما روند روایت‌هایش با هم متفاوت بود. بیشتر داستان‌های او درباره دختر و پسری عاشق بود که در راه وصالشان همیشه مانعی قرار‌داشت، سپس داستان وارد زندگی خانوادگی هر دو جوان می‌شد و مشکلات را می‌کاوید. داستان‌ها اغلب پایانی تلخ داشتند و نگاه فاضل در داستان‌هایش تقدیرگرایانه بود. او داستان‌هایش را در «اطلاعات هفتگی» چاپ می‌کرد. علاوه بر این جنس پاورقی‌ها، او چهارده کتاب از زندگی چهارده معصوم نوشت. نثر او پاکیزه و روان بود و ذهنی قصه‌گو داشت. داستان‌هایش صحنه‌های جنسی کمی داشتند و جذابیت قصه‌ها در روایت پرحادثه داستان بود. طرفداران اصلی او دختران و زنان بودند. او در 28‌مرداد 1340 در 45سالگی درگذشت.

منوچهر مطیعی 
(۱۳۷۶ -۱۳۰۴)


پرکار بود و متنوع می‌نوشت؛ از داستان‌های ماجراجویانه در دل جنگل‌ها آمازون تا داستان‌های تاریخی و مذهبی، از ملودرام‌های احساساتی تا داستان‌های کوتاهی که خواننده را برای به پایان رسیدن به مشارکت می‌طلبید. مطیعی زیاد می‌نوشت و تجربه‌گرا بود. او در کنار عشیری و ارونقی‌کرمانی نسل دوم پاورقی‌نویسان مطبوعات را تشکیل می‌دادند. به گفته خودش 530 پاورقی نوشته بود که به شکل کتاب چاپ شده‌اند و حدود 740 داستان کوتاه. «بر سر دوراهی» عنوان داستان‌ کوتاه‌هایی بود که مطیعی برای مجله «زن روز» می‌نوشت و داستان را بر سر دو انتخاب به وسیله قهرمان به پایان می‌برد و از خوانندگان برای پایان داستان نظرخواهی می‌کرد و کمک می‌خواست. او برای سینما هم فیلمنامه‌نویسی کرد و در دوره افول پاورقی، برای رادیو داستان شب می‌نوشت. منوچهر مطیعی در سال 1376 درگذشت؛ درحالی‌که نوشتن رمان «یعقوب لیث» را ناتمام گذاشت. از آثار متعدد او می‌توان به «شاهین طلایی»، «زندگی پیامبران» و «کلبه آن سوی رودخانه» اشاره کرد.

امیر عشیری
(۱۳95 – ۱۳03)


پلیسی‌نویسی تخصص او بود. هر چند در گونه تاریخی هم طبع‌آزمایی کرد، اما کار او و استعدادش نوشتن داستان معمایی با زیرژانرهای پلیسی و جاسوسی بود که اگر قدر می‌دید و درست و به موقع نقد می‌شد، شاید پایه‌گذار جریانی مؤثر در ادبیات پلیسی ایران می‌شد؛ اما قدر ندید. 
داستان‌های او برخلاف دیگر پاورقی‌ها نثری خشک و گزارشی داشت و این نوع نثر، برای فضاسازی دنیای خشن کارآگاهان و تبهکاران به کمک او می‌آمد.
 این زبان داستانی اما فضای داستان‌های او را از روح و نگاه انسانی تهی‌می‌کرد. نداشتن این نگاه انسانی و احساسی باعث شد ماندگاری آثارش مانند دیگر پاورقی‌ها نباشد و در عصر حاضر کتاب‌هایش تجدید‌چاپ نشده‌اند. از آثار عشیری می‌توان از «تسمه چرمی»، «جاسوسه چشم آبی» و... نام برد.

شاپور آرین‌نژاد 
(۱۳۴۶ -۱۳۰۳)


رکن الدین آریان‌نژاد متخلص به «شاپور» نویسنده پاورقی‌های تاریخی در دهه‌های 1330 و 1340 بود. نوشته‌های او مفصل و پر از صحنه‌پردازی بودند. آرین‌نژاد در دهه1330 تحت‌تأثیر فیلم‌های تاریخی زمانه خود داستان‌هایی با نگاه به تاریخ باستان نوشت. ریتم تند و حوادث پی‌در‌پی از ویژگی‌های داستان‌گویی آرین‌نژاد بود و در پروراندن صحنه‌های مهیج مهارت داشت. داستان‌های او نثری رمانتیک و احساساتی داشتند.
 از این جهات در میان منتقدان و همکاران خود به «الکساندر دومای ایرانی» شهرت پیدا کرده بود. مهم‌ترین و موفق‌ترین اثر او «ده مرد رشید» بود که در دهه30 به‌صورت سریالی در جزوات کوچکی چاپ می‌شد. آرین‌نژاد در سال1346 درگذشت.

صدرالدین الهی 
(۱۳۱۳)


 او اعتبار ادبی پاورقی‌نویسی بود. این استاد روزنامه‌نگاری که بسیاری از نوآوری‌های این حرفه در ایران به نام او بود، با پاورقی «برزو» در کیهان ورزشی شروع کرد. اما به واسطه قلم و دانش‌اش‌ به مجلات دیگر هم رفت و آثار متعددی نوشت.
 او همه گونه‌های داستان را در پاورقی‌هایش آزموده ‌است؛ از داستان‌های تاریخی حادثه‌ای به سبک مستعان تا داستان‌های پلیسی و جنایی، او حتی پاورقی‌های وحشت و علمی‌- تخیلی هم برای مطبوعات نوشته‌است.
 بسیاری از نویسندگان مشهور دهه‌های 1350 و 1360 ایران در جوانی مخاطب پاورقی‌های او بوده‌اند؛ از آن جمله  از «شهرنوش پارسی‌پور» و مرحوم « غزاله علیزاده» می‌توان نام برد. او آثار متعدد و زیادی نوشته است که از معروف‌ترین آنها می‌توان «شیرها و شمشیرها»، «زنده‌مرد»، «موطلایی شهر ما» و «اون شب که بارون اومد» را نام برد.

سعید نفیسی
(۱۳۴۵ – ۱۲۷۴)


سعید نفیسی استاد ادبیات دانشگاه تهران و عضو فرهنگستان ایران در دهه‌های ابتدایی قرن، در میان پاورقی‌نویسان حضور پررنگی داشت. او که تسلطی کامل بر تاریخ و ادبیات فارسی داشت، از مهارتش در نوشتن آثار داستانی‌اش بهره‌می‌برد. 
او در نوشتن آثار پاورقی تجربه‌گرا بود و آثاری تاریخی، سیاسی و رمانتیک می‌نوشت؛ اما اقبال ستارگان این عرصه را نداشت. در داستان «فرنگیس» گونه ملودرام را آزمود و در مجموعه «ماه نخشب» برخلاف دیگر نویسندگان که داستان یک شخصیت تاریخی را روایت می‌کردند، در هر قسمت داستان یکی از پهلوانان ایرانی را روایت می‌کرد.
 او تعدادی هم پاورقی سیاسی اجتماعی در مجله تهران‌مصور نوشت که درونمایه‌شان روایت داستان‌های شخصیت‌های روز بود که تنها نام‌هایشان را تغییر داده بود. نثر نفیسی سنگین و بیشتر ادیبانه بود تا قصه‌گو و پرکشش.

ذبیح‌الله منصوری
(۱۳۶۵- ۱۲۷۶)


ذبیح‌الله منصوری را هیچ‌گاه نویسنده و مؤلف ندانستند. او 2دوره کاری داشت؛ ابتدا در یک دهه برای روزنامه «کوشش» داستان‌های جنایی ترجمه می‌کرد و بعد از شهریور1320 برای مجله «خواندنی‌ها» رمان‌های تاریخی ترجمه می‌کرد. در بررسی آثار او، این رویکردی اشتباه بود که نوشته‌ها و ترجمه‌هایش را مستندات تاریخی درنظر گرفت و سپس بر اشتباهات و تخیلات آن دست گذاشت. او در هنگام ترجمه‌ آثار مختلف، عملا آنها را بازنویسی می‌کرد. منصوری نویسنده‌ای بود خوش‌قلم و به‌شدت قصه‌گو، توانایی او در تصویرسازی و خلق صحنه‌های جذاب در عین داشتن ریتم درست سبب شده‌است که بعد از حدود 80سال نوشته‌های او همچنان خواننده داشته‌باشند. خوانندگان او عاشق قصه و ماجرا بودند و دوست داشتند همراه قهرمان داستان به دل دنیای دیگری بروند. در آن زمان کتاب تاریخ معتبر به اندازه کافی دربازار کتاب موجود بوده‌است، اما مردم قصه می‌خواستند و منصوری این کار را به بهترین نحو برایشان فراهم می‌کرد.

رسول ارونقی‌کرمانی
(۱۳۹۶- ۱۳۰۹)


فرزند خلف داستان‌نویسی سبک مستعان بود. از محبوب‌ترین، پرتیراژترین و پرکارترین نویسندگان دهه‌های1330 و 1340 ایران بود. ارونقی‌کرمانی کارش را در دهه 1320 با روزنامه‌نگاری در مؤسسه اطلاعات آغاز کرد و به سبب تلاش‌هایش به سردبیری مجله اطلاعات هفتگی رسید و 13 سال در این جایگاه ماند. در دوران او اطلاعات هفتگی یکی از محبوب‌ترین و پرتیراژترین روزهای خود را از سر می‌گذراند. در کنار اینها او نویسنده‌ای قصه‌گو و پرکار بود. او داستان‌هایش را قسمت به قسمت در اطلاعات هفتگی چاپ و سپس به‌صورت کتاب منتشر می‌کرد. ارونقی‌کرمانی ملودرام‌های عاشقانه می‌نوشت و برای جذابیت و تعلیق بیشتر پیرنگ قصه‌هایش رنگ معمایی هم می‌گرفت. پیرنگ‌های داستان‌های او قوام داشت و قصه‌های فرعی با فکر وارد آن می‌شد و با مهارت همه را به سرانجام می‌رساند. از مشهورترین آثار او می‌توان به «گلین» و «امشب دختری می‌میرد» اشاره کرد. بعد از موفقیت «امشب دختری می‌میرد» تعداد بسیار زیادی از نویسندگان از نوآوری داستانی او تقلید کردند.

ر. اعتمادی (۱۳۱۲)

رجب‌علی اعتمادی یکی از کسانی بود که توانست از هجمه تلویزیون و رادیو در اواخر دهه1340 بگذرد و داستان مردمی را ادامه دهد. او باشناخت درست حرکات اجتماعی و تحولاتی که در جامعه ایران رخ می‌داد، داستان پاورقی را به فضاها و طبقات جدید جامعه برد. داستان‌های او در دانشگاه‌ها، خوابگاه‌ها و دبیرستان‌ها اتفاق می‌افتاد. قهرمانانش آدم‌های تحصیل‌کرده بودند. او خواسته‌ها و عواطف نسل جدید را به خوبی می‌شناخت و پابه‌پای آنها در داستان‌هایش این تحولات را بازتاب می‌داد. زبان داستان‌هایش سرراست و شاعرانه بود و از همین رو با اقبال مخاطب جوان در دهه 1350روبه‌رو شد. او بعد از انقلاب هم به‌کار ادامه داد و 10کتاب نوشت که همچنان خواننده داشتند. از آثار مهم او می‌توان به «تویست داغم کن»، «دختر شاه‌پریان»، «خانه‌ سبز عسل» و«گل‌بانو» اشاره کرد.

حمزه سردادور (۱۳۴۹ – ۱۲۷۵)

حمزه سردادور  را از نظر زبان داستانی و تخیل زیاد، رقیب حسین‌قلی مستعان می‌دانستند. مستعان در تهران‌مصور قلم می‌زد و سردادور در اطلاعات هفتگی داستان‌های تاریخی پرشوری می‌نوشت. داستان‌های تاریخی او سرشار از هیجان و حوادث متنوع بود. او به‌دنبال تاریخ مستند یا شخصیت‌های واقعی نبود، بلکه قهرمانانش را از آدم‌های گمنام انتخاب می‌کرد که تلاش‌هایشان باعث پیروزی سلاطین و کشور می‌شد. سردادور نثری روان و بی‌تکلف داشت و اصول داستان را به خوبی می‌دانست؛ کیفیت ادبی آثار او در مقایسه با همکارانش، این را به خوبی نشان می‌داد. داستان‌های او سرشار از عشق، توطئه، صحنه‌های عاشقانه و رمانتیک بود. از آثار شاخص او می‌توان به «در پس پرده»، «داستان علیمردان» و... اشاره کرد.

حسین مسرور(سخنیار)- (۱۳۴۷-۱۲۶۹)

«حسین مسرور» (سخنیار) را می‌توان قدرتمندترین تاریخی‌نویس در میان نویسندگان پاورقی دانست. مهارت او در ایجاد تعادل بین تخیل و تاریخ مستند، ستودنی بود. تاریخ برای او اهمیت ویژه داشت. از همین رو بر اساس اسناد تاریخی می‌نوشت و برخلاف دیگر داستان‌نویسان تاریخی، تاریخ را فدای ماجرا و هیجان نمی‌کرد. توصیف او از روزگار تاریخی و احوالات اجتماعی دوران سلسله صفوی و زند که در آثارش به آنها پرداخته، بسیار دقیق و حاصل کار محققی کوشاست. مهم‌ترین کار مسرور پاورقی «ده نفر قزلباش» بود که از سال1327 در روزنامه «اطلاعات» چاپ و سرانجام در سال1335 در 5جلد به‌صورت کتاب منتشر شد. مسرور شاعری سنت‌گرا بود و با ملک‌الشعرای بهار هم رفاقت نزدیکی داشت.






 

این خبر را به اشتراک بگذارید