• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
پنج شنبه 1 آبان 1399
کد مطلب : 113830
+
-

گفت‌وگو با محمد ساعتچی که می‌گوید دومین ساعت بزرگ دنیا را ساخته است

فوق‌تخصص ساعت از سوئیس

فوق‌تخصص ساعت از سوئیس

بهنام سلطانی

وقتی قرار است با کسی که عمرش را با ساعت و زمان سپری کرده ملاقات کنیم خیلی باید مراقب باشیم تا سر وقت به محل قرار برسیم. قرار بود به کارگاه قدیمی و پرمهر استاد برویم تا فراز‌ونشیب‌های هشت‌دهه فعالیت در شغل ساعت‌سازی‌ را برایمان روایت کند، اما سلسله اتفاقاتی انگار دست ما را گرفت و به کارگاه بزرگی که گوشه‌ای از آن به ساخت ساعت‌های دست‌ساز محمد ساعتچی اختصاص دارد، برد. شاید کمتر ساعت‌سازی‌ را بتوان سراغ داشت که مثل او از پنج‌سالگی وارد این حرفه شده باشد و در هشتادوشش‌سالگی هنوز برای ساخت ساعت‌های دست‌ساز از خودش اشتیاق نشان بدهد. ساعتچی در هشتمین دهه زندگی‌اش هچنان با مهارت عجیبی قطعات و چرخ‌دنده‌های ساعت‌های تاریخی تهران که سال‌ها خاموش بوده‌اند را به حرکت وا می‌دارد و دودهه گذشته عمرش را صرف تعمیر و احیای این ساعت‌ها کرده است. او حالا قدیمی‌ترین ساعت‌ساز ایران است و در این سن و سال خودش را سرگرم آخرین مراحل ساخت بزرگ‌ترین ساعت جهان با عقربه ثانیه‌شمار کرده است. قدیمی‌ترین ساعت‌ساز ایران در کنار همه دلمشغولی‌هایش، این روزها سرگرم رتق‌وفتق کارهای نصب بزرگ‌ترین ساعت ایران در منطقه لواسان است، اما می‌گوید کارهای نکرده زیادی دارد؛ مثل ساخت چندین ساعت بزرگ و عقربه‌دار و نصب آنها در خیابان‌ها و میدان‌های مهم پایتخت که البته برای او دور از دسترس نیست.


   از همدان تا لاله‌زار
ساعت‌سازی‌ که همه زندگی‌اش و حتی فامیلی‌اش با ساعت عجین است حتما حرف‌های زیادی برای گفتن دارد، به‌خصوص اگر گرد پیری حسابی روی چهره‌اش نشسته باشد و بخواهد تاریخچه ساعت‌سازی‌ در تهران را روایت کند. محمد ساعتچی یکی از معدود بازمانده‌های نسل اول ساعت‌سازهای ایرانی است و آنطور که می‌گوید از پنج‌سالگی و به‌واسطه سرگرم شدن با ساعت‌های اوراقی مغازه پدری، وارد این حرفه شده و در آستانه هشتادوشش‌سالگی هنوز به این کار عشق می‌ورزد؛ «اسباب‌بازی من در پنج سالگی همان ساعت‌های اوراقی مغازه پدرم در همدان بود. پدرم یکی از ساعت‌سازهای درجه یک و خودآموز زمانه خودش بود و برادرم در کناردستش این حرفه را یاد گرفت. من هم از 10 تا 13سالگی شاگرد برادرم بودم تا اینکه احساس کردم تشکیلات او برای من که تشنه یادگیری هستم کافی نیست. در سیزده‌سالگی یکه و تنها به تهران آمدم و از سال 1327 درساعت‌سازی‌‌های تهران کار کردم. آن زمان ساعت‌سازها به شاگردها کار یاد نمی‌دادند و من ناچار بودم به‌اصطلاح استاد آن موقع، کار را بدزدم. در همان احوال با استادی آشنا شدم که برای مغازه‌اش دنبال یک آدم باتجربه و مطمئن می‌گشت. رفتم پیش او و شب و روزم را در مغازه‌اش سپری کردم. ساعت 7صبح کارم را شروع می‌کردم و تا 9شب ادامه می‌دادم. بعد هم ساعت‌های اوراقی را باز می‌کردم تا ببینم چطور ساخته شده‌اند و چگونه می‌شود تعمیرشان کرد. از ساعت 9 تا 12شب هم می‌رفتم پیش ساعت‌سازهای درجه چندم تهران و ساعت‌هایشان را تعمیر می‌کردم. زندگی‌ام به همین منوال گذشت تا 1332 که به درجه استادی رسیدم و کارهایی را انجام می‌دادم که از دست ساعت‌سازهای کهنه‌کار هم برنمی‌آمد.» زمان در زندگی محمد ساعتچی، عنصر مهم و تعیین‌کننده‌ای بوده و او از نوجوانی برای یادگیری، زمان را از دست نداده است. او آشنایی با ساعت‌ساز معروف روسی را نقطه عطف زندگی‌اش می‌داند؛ «وقتی احساس کردم ساعت ‌ساز قابلی شده‌ام به لاله‌زار رفتم و در یکی از ساعت‌فروشی‌های معروف این خیابان مشغول به‌کار شدم. همان موقع شنیدم ساعت‌سازی‌ به نام گریگور یازاریان از روسیه به ایران آمده است. می‌گفتند موسیو یازاریان رئیس یکی از کارخانه‌های ساعت‌سازی‌ شوروی سابق بوده، اما از دست کمونیست‌ها فرار کرده و به ایران پناهنده شده است. او در کارش نظم و انضباط خاصی داشت و آن‌قدر سختگیر بود که هیچ شاگردی بیشتر از یک سال زیر دستش دوام نمی‌آورد. با هر مکافاتی که شده شیوه موسیو یازاریان در تعمیر ساعت را هم یاد گرفتم و 2سال بعد به شرکت اونیورسال که یکی از کارخانه‌های بنام ساعت‌سازی‌ سوئیس بود معرفی شدم. اونیورسال در تهران نمایندگی داشت و من هم به‌عنوان ساعت‌ساز در این شرکت استخدام شدم.»

   ساعت تاریخی تعمیر شد
قدیمی‌ترین ساعت‌ساز تهران تحصیلاتش را نیمه‌کاره رها کرد و هیچ‌وقت پایش به دانشگاه باز نشد، فقط به عشق اینکه به ماهرترین ساعت‌ساز ایران بدل شود. او حالا با کوره‌سوادی که آن را با غریزه و استعداد بی‌مانندش جبران کرده، یکی از بهترین ساعت‌سازهای ایران، بلکه جهان است و کارهایی که متخصصان خارجی از انجامش عاجر مانده‌اند را به سرانجام می‌رساند. محمد ساعتچی دوره تخصصی ساعت‌سازی‌ را در کشور سوئیس و با نمرات عالی طی کرده و آن را با تجربه شیوه‌های سنتی تعمیر ساعت در ایران آمیخته است؛ «وقتی می‌خواستند نمایندگی ساعت «رادو» را در ایران راه بیندازند باید یک ساعت‌ساز سوئیسی استخدام می‌کردند که در سال 1370 ماهی 3میلیون تومان حقوق می‌خواست. مدیر شرکت رادو که از دوستان قدیمی من بود آمد و گفت ساعتچی چه کار کنم؟ من هم که آن موقع مغازه را به پسرم سپرده بودم پذیرفتم که در نمایندگی رادو کار کنم، اما باید به سوئیس می‌رفتم تا دوره ببینم. با تأیید متخصصان سوئیسی که کارهایم را آنالیز کرده بودند به این کشور رفتم. سوئیسی‌ها می‌گفتند باید یک تا 2سال آموزش ببینی، اما بعد از 15روز دیپلم ساعت‌سازی‌ به من دادند. البته من تا 4‌ماه بعد در سوئیس ماندم و ساعت‌های بزرگی که از ایران و سایر کشورهای جهان می‌آمد را تعمیر می‌کردم. بعد از این ماجراها به ایران آمدم و تا 13سال مدیریت نمایندگی‌های رادو، تیسوت و سواچ را بر عهده داشتم.» میراث محمد ساعتچی برای کمپانی‌های بزرگ و اسم و رسم‌دار سوئیسی، شاگردانی است که تربیت کرده و بسیاری از آنها به‌عنوان ساعت‌سازهای موفق ایران شناخته می‌شوند. محمد ساعتچی حالا متخصص تعمیر و راه‌اندازی ساعت‌های بزرگ و غول‌پیکری است که غبار زمان روی عقربه‌های آنها نشسته و سال‌ها خاموش و بی‌حرکت مانده‌اند. او تعمیر این نوع ساعت‌ها را برای خودش یک چالش تازه و نقطه شروع دیگری در شغل ساعت‌سازی‌ می‌داند؛ «تا 15سال قبل، همه نوع ساعت تعمیر کرده بودم، اما شناخت چندانی از ساعت‌های بزرگ نداشتم تا اینکه سازمان میراث فرهنگی از من خواست ساعت مدرسه عالی شهیدمطهری (سپهسالار) را تعمیر کنم. این ساعت فرانسوی بود و حدود 50سال می‌شد که اصلا کار نمی‌کرد. وقتی در ساعت را باز کردم متوجه شدم بسیاری از قطعات آن یا شکسته و یا بر اثر گذشت زمان مستهلک شده و دیگر کار نمی‌کند. آرام‌آرام همه قطعات را بازسازی کردم و عقربه‌های این ساعت بعد از نیم قرن به‌کار افتاد.»

   هدیه ملکه کوک شد
محمد ساعتچی تحصیلات آکادمیک ندارد، اما در کار خودش نخبه است. او ساعت‌های تاریخی که تعمیر آنها کار کارکشته‌ترین متخصصان خارجی هم نیست را به‌کار می‌اندازد و خیلی‌ها او را تنها فرد ایرانی‌ای می‌دانند که می‌تواند عقربه‌های کهن‌ترین ساعت‌های دنیا را به حرکت وادارد و جان تازه‌ای به آنها بدهد. او تعمیر ساعت قدیمی و تاریخی شمس‌العماره را یکی از کارهای ماندگارش می‌داند؛ «بعد از تعمیر ساعت مدرسه عالی شهیدمطهری، ساعت شمس‌العماره را به من پیشنهاد کردند. وقتی ساعت را باز کردم دیدم قابل تعمیر نیست و تقریبا چیزی از آن باقی نمانده است. به سازمان میراث فرهنگی اعلام کردم چرخ‌دنده‌های ساعت از بین رفته و باید یک موتور جدید برای آن بسازم تا دوباره به‌کار بیفتد. آنها هم قبول کردند و همانجا یک کارگاه در اختیارم گذاشتند تا کارم را شروع کنم. یک روز پیرمرد نحیفی با حال نزاری وارد کارگاه شد و گفت این ساعت از زمان رضاشاه تا‌کنون خوابیده و خیلی از ساعت‌سازهای خارجی هم نتوانستند آن را درست کنند. پیرمرد گفت انگلیسی‌ها می‌خواستند این ساعت را با خودشان ببرند و به‌جایش یک ساعت دیگر به ما بدهند. بعد هم قول داد که اگر حالش خوب شود می‌آید و ماجرای این ساعت را مفصل تعریف می‌کند که البته هیچ‌وقت نیامد. چند روز بعد فکر کردم که چرا انگلیسی‌ها می‌خواهند این ساعت قراضه را با خودشان ببرند و بعدها‌ شنیدم که آن را برای نگهداری در موزه می‌خواستند. آنها می‌خواستند بگویند این ساعتی است که ملکه ویکتوریا به ناصرالدین‌شاه پیشکش کرده و بعد از 150سال می‌توانید جنازه‌اش را تماشا کنید. یک روز نشستم روبه‌روی ساعت شمس‌العماره و با صدای بلند گفتم من تو را درست می‌کنم. حدود 18‌ماه گیربکس و چرخ‌دنده ساختم و به ساعت نصب کردم، اما نشد، تا اینکه بالاخره آن را تعمیر کردم و هنوز مثل ساعت‌های درجه یک جهان کار می‌کند.» ساعتچی می‌گوید سازمان میراث فرهنگی خدمات پس از تعمیر را به متخصصان ایرانی نداده و معلوم نیست اگر عقربه‌های این ساعت تاریخی از حرکت بایستند چه باید کرد.

   رقیب «بیگ بن» را ساختم
کلید راه‌اندازی ساعت‌های تاریخی تهران در دست محمد ساعتچی است و او در هشتادوشش‌سالگی مثل پزشک حاذقی که بیمارانش را با یک نسخه درمان می‌کند بر بالین این ساعت‌ها حاضر می‌شود تا یک‌بار دیگر عقربه‌ها را بچرخاند و به‌کار بیندازد. او می‌گوید در بسیاری از موارد حتی دچار خسران مالی هم شده است؛ مثل پروژه ساعت شمس‌العماره که بابت تعمیر آن 13میلیون تومان دستمزد گرفت، اما 30میلیون تومان برایش هرینه کرد. همین حساب و کتاب‌ها و کم‌مهری به تخصص قدیمی‌ترین ساعت‌ساز ایران، او را مصمم کرده تا آستین بالا بزند و ساعت‌های بزرگ چرخ‌دنده‌ای بسازد. درست است که در عصر ساعت‌های مدرن و دیجیتال، ناقوس مرگ برای ساعت‌های چرخ‌دنده‌ای به‌صدا درآمده، اما ساعتچی راه خودش را می‌رود و ساعت‌های غول‌آسایی که به‌زودی در حاشیه تهران خواهید دید، حاصل عزم او برای ساخت ساعت‌های تمام ایرانی است؛ «یادم هست وقتی بچه بودم گاهی دور میدان اصلی همدان می‌نشستم و می‌گفتم خدایا می‌شود یک روز ساعت‌های دست‌ساز من سر خیابان‌های بوعلی، تختی و باباطاهر و شریعتی فعلی همدان نصب شود و مردم 4ساعت بزرگ را در 4گوشه شهر ببینند. این ایده در ذهنم بود تا اینکه در هفتادوهشت‌سالگی تصمیم گرفتم ساخت ساعت‌های بزرگ را شروع کنم. حدود 5سال به‌طور مداوم کار کردم تا موتور بزرگ‌ترین ساعت ایران را ساختم. همه قطعات این ساعت ایرانی است و برای ساخت موتور آن به هیچ عنوان از قطعات خارجی استفاده و الگوبرداری نکرده‌ام. ابعاد این ساعت 4متر در 4متر است با یک صفحه 3متری و فکر می‌کنم تنها ساعت دنیا در این ابعاد باشد که کمترین چرخ دنده را دارد. به همین دلیل استهلاک این ساعت به‌شدت پایین است و پیش‌بینی می‌کنم که بیش از 100سال عمر کند. من این ساعت را دومین ساعت بزرگ جهان بعد از ساعت بیگ بن لندن می‌دانم، با این تفاوت که ساعت من عقربه ثانیه‌شمار هم دارد. برای ساخت این ساعت یک میلیارد تومان هزینه کرده‌ام.» حالا ساعتچی به یک برند معتبر در ‌ساعت‌سازی‌ ایران بدل شده و نام قدیمی‌ترین ساعت‌ساز ایران پای دومین ساعت بزرگ دنیا حک شده است. این ساعت هفته آینده روی سر در یکی از ساختمان‌های تجاری منطقه لواسان نصب خواهد شد و می‌تواند رقیبی برای ساعت معروف بیگ بن لندن باشد. ساعت بزرگی که در بازار قیصریه کرمان نصب شده یکی دیگر از شاهکارهای محمد ساعتچی است و بر زیبایی این بازار تاریخی افزوده است؛ «این ساعت را روی یک ساختمان دویست‌وده‌ساله که با کاشی‌های قدیمی تزئین شده نصب کرده‌اند و بدون هیچ‌گونه مشکلی کار می‌کند. یک ساعت بزرگ دیگر هم با پسرخاله‌ام ساختیم و به امامزاده جعفر(ع) در پیشوای ورامین هدیه دادیم که تا 2ماه دیگر نصب خواهد شد. یکی از ویژگی‌های این ساعت این است که با یک موتور، عقربه‌های هر چهار صفحه به حرکت درمی‌آید. نخستین‌بار چند سال قبل بود که برای تعمیر یک ساعت چهارصفحه‌ای به سفارت انگلیس رفتم. انتقال این ساعت به انگلیس برای آنها سخت بود و به همین دلیل از من خواستند تا آن را تعمیر کنم. یک‌ماه و نیم روی این ساعت کار کردم تا عقربه‌هایش به‌کار افتاد.» وجه تمایز ساعت‌های بزرگ و دست‌ساز محمد ساعتچی با سایر ساعت‌های بزرگ دنیا این است که عقربه ثانیه‌شمار هم در ساخت آنها به‌کار رفته است. آنطور که قدیمی‌ترین ساعت‌ساز ایران می‌گوید هیچ‌کدام از ساعت‌های قدیمی دنیا به عقربه ثانیه‌شمار مجهز نشده‌اند و این ویژگی در انحصار ساعت‌های تمام ایرانی ساعتچی است.

   برندی به نام ساعتچی
در ایران و حتی در کشور سوئیس که بهشت ساعت‌سازهای دنیاست، محمد ساعتچی را به‌عنوان یکی از متخصصان ساخت ساعت‌های بزرگ چرخ‌دنده‌ای می‌شناسند و معروف‌ترین ساعت‌ساز ایران بارها مورد توجه شبکه‌ها و رسانه‌های خارجی قرار گرفته است. کار او از این جهت با ارزش است که در کشورهای اروپایی معمولا عملیات ساخت این نوع ساعت‌ها را به گروه‌های زبده ساعت‌سازی‌ محول می‌کنند و سابقه ندارد که یک نفر به‌تنهایی ساعت‌های بزرگ چرخ‌دنده‌ای را تعمیر و راه‌اندازی کند یا نمونه آنها را بسازد. ساعت‌های بزرگی که محمد ساعتچی ساخته و نامش روی آنها حک‌شده، دیجیتال نیستند و با تکنولوژی روز دنیا کمی فاصله دارند، اما هوشمند ساخته شده‌اند و ویژگی‌های یک ساعت مدرن را دارند؛ مثلا اگر برق برود و بنا به هر دلیل ساعت از کار بیفتد ساعت 12شب به‌طور خودکار تنظیم می‌شود یا اینکه ابتدای هر سال یک ساعت جلو می‌رود و در 6ماه دوم یک ساعت عقب می‌رود و به هیچ عنوان نیازی به تنظیم دستی ندارد. او می‌گوید هنوز برای به تکامل رساندن ساعت‌هایش تلاش می‌کند؛ «هدفم این است که ساعت‌هایی با نماد و شماره‌های ایرانی بسازم تا در همه جای کشورم نصب شود، وگرنه در ساخت این ساعت‌ها دنبال منفعت مالی نیستم. همین که نامم گوشه این ساعت‌ها حک شود و 100سال بعد بدانند که آنها را یک ایرانی ساخته، برایم کافی است.» محمد ساعتچی با کمک عصا راه می‌رود و غم بیماری دخترش را هم به دوش می‌کشد، اما شور زندگی دارد و به آرزوهایش فکر می‌کند؛ به کارهایی که از نوجوانی برایش آرزو بودند و آرام‌آرام دارند به خاطره بدل می‌شوند؛ «شاید خیلی‌ها نمی‌دانند که نخستین ساعت جهان در زمان خلفای عباسی و توسط یک ایرانی به نام رستم ساخته شد. این ساعت را در کاخ خلیفه عباسی نصب کردند، اما نیمه شب به صدا درآمد و فردای آن روز، ساعت را شکستند و سازنده‌اش را هم کشتند. ایرانی‌ها در زمان جندی‌شاپور هم ساعت‌های آبی و آفتابی می‌ساختند. چند سال قبل تعدادی دانشجو با من صحبت کردند و قرار شد این ساعت‌ها را احیا کنیم، اما دیگر خبری از آنها نشد. ما ساعت‌های تاریخی که عمرشان به 300-200سال می‌رسد کم نداریم اما به حال خودشان رها شده‌اند و از کار افتاده‌اند. این ساعت‌ها ارزش معنوی دارند. چه اشکالی دارد که آنها را تعمیر کنیم و به‌عنوان یک میراث فرهنگی برای نسل‌های بعد به یادگار بگذاریم. ساعت نماد و مظهر وقت‌شناسی ایرانیان است. آرزوی من این است ساعت‌هایی بسازم تا در همه شهرهای ایران نصب شود. چه آرزویی بهتر از اینکه مردم با دیدن عقربه ساعت‌های من به اهمیت وقت و قول و قرار‌های روزمره پی ببرند.»

این خبر را به اشتراک بگذارید