21
پنج شنبه 3 مهر 1399
شماره 8046
دوچرخه
123
123
پیامـک شما را درباره این صفحه می خوانیم

طبیعت ماسک نمى‌خواهد

کاش بعضی‌ها بدانند آبزیان و مرغان دریایی و در کل، همه‌ی حیوان‌ها نیازی به ماسک ندارند!
ویژه
شما صلح‌کردن را بلدید؟ می‌گویند «صلح را باید از کودکی آموخت». البته این فقط یک شعار نیست! عنوان دومین دوره از نمایشگاهی بین‌المللی است که در گالری زمستان در خانه‌ی هنرمندان ایران برگزار شده است.
رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ پروردگارا، به آن‌چه از خیر بر من نازل می‌کنی نیازمندم بخشی از آیه‌ی ۲۴ سوره‌ی قصص
این‌جا، جایی که من ایستاده‌ام، در مسیر توفان است، در بستر سیل‌های هراس‌انگیز. فعال‌ترین گسل‌های بلا همین‌جا درست زیر پای من است. تنم از خاک است. خانه‌ام گِلی است. در و دیوارِ خانه‌های خشت و گلی تاب فشارهای بسیار و تحمل بارهای سنگین را ندارند.
فکرش را هم نمی‌کردیم روزی به ما بگویند برو بنشین سرگوشی یا لپ‌تاپت یا بنشین پای تلویزیون!
به‌مناسبت هفتم مهر، روز آتش‌نشان

وقتى فرشته‌ها به آتش می‌زنند!

خیلی از ما دوست داریم در جایی از زندگی‌مان نقش یک قهرمان را برای دیگران بازی کنیم. اما قهرمان بودن و قهرمان ماندن کار راحتی نیست!
در طبیعت و حیات‌وحش، دو نوع شکارچی پیدا می‌شود؛ یکی آن‌‌که با تفنگ و گلوله، آرامش و سکوت حیات‌وحش را برهم می‌زند و دیگری آن‌که با دوربین عکاسی یا فیلم‌برداری و صبر و آرامش، لحظه‌های زیبا و شگفت‌انگیز طبیعت را شکار می‌کند، بی‌آن‌که به هیچ موجودی آسیب برساند.

بوی مهر نمی‌آید

بوی ماه مهر از قاب تلویزیون به مشام نمی‌رسد. سال‌های گذشته شب قبل از شروع سال تحصیلی خواب به چشمم نمی‌آمد. شاید دلیلش ذوق دیدن روی دوستان بود، شاید هم استرس و خستگی فکرکردن به امتحانات. هرچه بود دوستش داشتم.

جایی حوالی زاگرس

وقتی از من می‌پرسند اهل کجایی؟ دوست دارم بدون نام بردن اسم محله، شهر یا کشور خاصی فقط بگویم «زاگرس». انگار وقتی می‌گویم زاگرس، عروسکی چوبی می‌شوم در دامن دختری کُرد.
PDF دوچرخه
کوتاه دوچرخه
برای او هم خیلی چیزها از دوچرخه شروع شده است.
اول، چه حال و احول، با درس و مشق‌ها چه‌طوری؟ نه، نمی‌خواهم درس و مشق را به یادت بیاورم. خواستم از تو خواهشی کنم. این که بروی پنجره‌ را باز کنی، کمی هوای پاییزی را تنفس کنی.
خورشید به‌آرامی نزدیک لبه‌ی دیوار می‌شد. چند آجر از دیوار افتاده بود. سرامیک‌های حیاط گرم و دل‌نشین بودند. چندتا از سرامیک‌ها لق بودند. در غروب آفتاب، رنگ برگ‌های درخت گلابی مشخص نبود، اما از اندازه‌ی گلابی‌ها می‌شد فهمید که رسیده و آبدارند.