• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
چهار شنبه 10 اردیبهشت 1399
کد مطلب : 99527
+
-

تماشای مکرر

تماشای مکرر


سعید مروتی




اینها فیلم‌هایی‌ هستند که تماشای مکررشان برایم لذت‌بخش بوده؛ فیلم‌هایی که با آنها زندگی کرده‌ام و از نوجوانی تا میانسالی همراه و همدم من بوده‌اند. بعضی‌هایشان را به شکل جنون‌آمیزی مکرر دیده‌ام و تعدادی را کمتر ولی هر وقت پاداده از تماشایشان استقبال کرده‌ام؛ مثل دیدن رفیقی قدیمی که ملاقاتش همیشه خوشحالت می‌کند، من هم با این فیلم‌ها رفاقتی دیرین دارم. از آن دوستی‌هایی که محک زمان خورده، به خیانت و کدورت آلوده نشده و مطمئنی که هرگز به هم نمی‌خورد.
1ـ «قیصر»(مسعود کیمیایی ۱۳۴۸): خوش‌ریتم‌ترین و پرکشش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران. فردگرایی ناب و عصیانش بعد از نیم‌قرن هنوز تأثیر‌گذار است و شمایلی که از مردانگی ارائه می‌دهد همچنان با فرسوده‌شدن فاصله بسیار دارد. 50سال گذشته ولی قیصر هنوز جوان است.
2ـ «رضا موتوری» (مسعود کیمیایی ۱۳۴۹): جوانانه‌ترین و رها‌ترین فیلم دوره اول کیمیایی که استحکام دراماتیک مثل قیصر یا غنای تکنیکی «داش آکل» و پختگی و گرمای روابط عاطفی «گوزن‌ها» را ندارد یا کمتر دارد. در عوض رضا موتوری قریحه ناب کیمیایی جوان را به تمامی دارد؛ رهاتر از همیشه که به سوررئالیسم هم راه می‌دهد. مثال معروفش جنگ دیوانه‌ها در تیمارستان از چوبی که جای سلاح دست مجنونین است تیر شلیک می‌شود. یا اینکه بعد از نیمه اول سرخوشانه فیلم، فیلمساز ابایی ندارد که تغییر لحن بدهد. رضا مو توری با طنز غریبش، با اینسرت از کبریتی که شاه می‌ایستد و دست خونینی که بر پرده کوبیده می‌شود با قهرمان زخمی  روی ترک موتور و حاشیه صوتی غنی‌اش (با صدای بی‌صدای فرهاد و موزیک منفردزاده) یکی از جنون‌آمیز‌ترین تجربه‌های به بار نشسته سینمای ایران است که با هنر خلاقانه کیمیایی در کارگردانی و درک شهودی درخشانش از مفهوم میزانسن، هنوز و همچنان تماشایی است.
3ـ «پنجره» (جلال مقدم ۱۳۴۹): جدی‌ترین تلاش مقدم برای پیوند دلمشغولی‌های شخصی با خواست عمومی و کوشش برای رسیدن به مفهوم و تشخص در دل سینمای جریان اصلی. بی‌توجه به تلقی رایج از خلق قهرمان و در عوض همسو با ریشه‌های منبع اقتباس در خلق آنچه ظرافت نامیده می‌شود. و با هرس‌کردن تمام ایده‌های چپگرایانه رمان درایرز و فشرده‌کردن موجز وقایع که جایی برای وقت تلف‌کردن و افاضات بیهوده باقی نمی‌گذارد.
4ـ «طوقی» (علی حاتمی ۱۳۴۹): تنها فیلم کارنامه سازنده‌اش که متاثر از ساخته فیلمسازی دیگر (قیصر کیمیایی) است و البته این خود نشانه‌ای است از توانایی حاتمی که چگونه از دل سفارش بازار که دنبال فیلم قیصری است و با استعانت از تقریبا همه عوامل اصلی قیصر (جلوی دوربین بهروز وثوقی، ناصر ملک‌مطیعی، سرکوب، شهرزاد و بهمن مفید، پشت دوربین مازیار پرتو و اسفندیار منفردزاده) در نهایت حکایت خودش را می‌گوید. نیمه اول طوقی، با انبوهی از دلنشین‌ترین لحظه‌های سینمای حاتمی، نشان می‌دهد که فیلمساز صاحب دیدگاه شخصی، چگونه می‌تواند از دامن تقلید از فیلم جریان‌ساز روز بگریزد و جهان تالیفی‌اش را بنا کند.
5ـ «سازش»(محمد متوسلانی۱۳۵۴): مهم‌ترین نشانه تأثیر تحصیلات سینمایی در دهه 50 که کارگردانش را از جایگاه یکی از اعضای گروه سه‌تایی‌ها (گرشا، سپهرنیا، متوسلانی) به مقام سازنده یکی از معدود کمدی‌های سیاسی، اجتماعی هوشمندانه آن سال‌ها، ارتقا بخشید. نخستین فیلم متوسلانی پس از خواندن سینما در آمریکا و بازگشت به ایران که شکست تلخی هم در گیشه خورد. تماشاگری که انتظار تماشای بهروز وثوقی شیاد، فرصت‌طلب را نداشت از فیلم استقبالی نکرد، منتقدان تحویلش نگرفتند و ممیزی هم کمی از زهر فیلم گرفت. با این همه سازش به‌عنوان کمدی انتقادی که تصویر دقیق دورانش را می‌دهد، یکی از به بارنشسته‌ترین تجربه‌های سینمای ایران در دهه 50است و شوخی هایش همچنان جواب می‌دهد و لحن کنایی‌اش جذاب و قهرمان نداشتن و تصویر متفاوتش از مهم‌ترین ستاره- بازیگر آن دوران، جسارت آمیز و بدیع است.
6ـ «درشکه‌چی»(نصرت‌الله کریمی ۱۳۵۰): آنچه عوام بپسندند و خواص تأییدش کنند. ترکیب موفق و مثال‌زدنی بهره از مولفه‌های کمدی ایتالیایی و تلفیقش با عناصر فرهنگ ایرانی. درشکه‌چی بیشترین انرژی و جذابیتش را از حضور خالقش می‌گیرد که در پشت و جلوی دوربین سنگ تمام می‌گذارد. با مجموعه‌ای از موفق‌ترین شوخی‌های سینمای فارسی (مثلا سکانس ختنه‌کردن بابک کریمی) که هم محصول حس طنز کریمی و هم حاصل تسلطش در رعایت لحن است؛ تعادلی که در فیلم‌های بعدی کریمی کمتر رعایت شد.
7ـ «گوزن‌ها» (مسعود کیمیایی ۱۳۵۴): کامل‌ترین فیلم دوره اول فیلمسازی کیمیایی و به روایت منتقدان و در طول 2دهه و در2 رای‌گیری متوالی، بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران؛ روایتی گرم و استادانه از رفاقت مردانه که جنبه‌های سیاسی و کنایه‌های تندش به حاکمیت و خلاصه همه حاشیه‌هایش آن را به جنجالی‌ترین فیلم قبل از انقلاب بدل کرد. ماندگاری و جذابیت تمام‌نشدنی فیلم، وامدار ساواک و توقیف و جنبش چریکی و تعهد سیاسی و... نیست. گوزن‌ها همه اینها هست و نیست. هست چون این صریح‌ترین فیلمی است که علیه پهلوی دوم ساخته شده و نیست چون گوزن‌ها را نه اعتراض سیاسی که گرمای انسانی سرپا نگه داشته. با پرورده‌ترین کاراکتر سینمای ایران (سید) و زیباترین سفره رفاقتی که در این سینما پهن‌شده و با انبوهی از متناسب‌ترین و زیباترین دیالوگ‌های همه سینمای ایران که بیش از4 دهه است وارد فرهنگ عمومی‌شده و به زندگی‌اش میان مردم همچنان ادامه می‌دهد؛ مثل قیصر.
8ـ «تاراج» (ایرج قادری ۱۳۶۴): تماشای تاراج در اکران اولش در سینماهای میدان انقلاب و بعد در سینماهای خیابان مولوی و دنبال کردن اکران‌های بعدی‌اش در لاله‌زار و سینماهایی که سال‌هاست به تاریخ پیوسته‌اند و لذت تماشای فیلمی که زینال بندری‌اش هر نوجوانی را سرمست می‌کرد، هنوز برایم زنده و ملموس است؛ نخستین فیلمی که خواندن نقد منفی درباره‌اش برایم لج‌درآور بود. در تاراج، ایرج قادری در بالاترین اندازه‌ها و استانداردهای حرفه‌ای‌اش، بهترین بهره را از همکارانش می‌برد. این پرحاصل‌ترین بهره از ارزش‌های تیم ورک در سینمای تجاری دهه 60 است؛ طراحی فیلمنامه علیرضا داوودنژاد، دیالوگ‌های سعید مطلبی، فیلمبرداری فرج حیدری، موسیقی ناصر چشم‌آذر و ظهور ستاره‌ای به نام جمشید آریا که همه اندوخته‌ها و تجربه‌های ایرج قادری را به بار می‌نشاند. تاراج در عرضه کردن سرگرمی و هیجان به تماشاگرش امساک نمی‌کند و تماشایش مثل سال‌های نوجوانی، همچنان لذتبخش است. جمله قصار‌های مطلبی، استفاده خلاقانه از نئون‌های رنگی در فیلمبرداری فرج حیدری و ملودی گوش‌نواز ناصر چشم‌آذر و بازی جمشید آریا (و نشستن صدای منوچهر اسماعیلی بر چهره مصمم‌اش) هنوز هم متقاعد‌کننده است. سطحی دانستن تاراج نشانه درک‌نکردن مولفه‌های سینمای عامه‌پسند و احتمالا گارد داشتن نسبت به سازنده‌اش است که دست‌کم در این فیلم بسیار بهتر از مدعیان، کارش را به‌عنوان یک حرفه‌ای انجام داده.
9ـ «اجاره‌نشین‌ها» (داریوش مهرجویی ۱۳۶۶): راحت‌ترین، رها‌ترین و در عین حال منسجم‌ترین مهرجویی تاریخ. کمدی هوشمندانه اجاره‌نشین‌ها شروعی بر یک دوره طلایی بود که 10سال طول کشید. گذر از فیلم‌های تلخ و فلسفی قبل از انقلاب تا کمدی سرحال و پر نشاط اجاره‌نشین‌ها، به سادگی طی نشد و مهرجویی پس از سال‌ها ناکامی و کم‌کاری، با ساکنان ساختمان در آستانه فروپاشی و درک درستش از مناسبات جامعه در دهه60 و رعایت قواعد ژانر، به ساختمانی مستحکم به نام اجاره‌نشین‌ها رسید. پایان خوش تحمیلی فیلم، شخصیت نچسب سالک را هم می‌شود به آن همه شوخی درجه یک و اجرای گرم و استادانه بخشید.
10ـ «ردپای گرگ» (مسعود کیمیایی ۱۳۷۱): «سر مشقی کامل از مسعود کیمیایی برای مسعود کیمیایی». یکی از نزدیک‌ترین فیلم‌های سازنده‌اش در سال‌های پس از انقلاب به حال و هوای مطلوب و دلپذیر دوران طلایی قیصر و گوزن‌ها. با تعدادی از بهترین سکانس‌های کیمیایی‌وار و لحظات ناب و گفتارنویسی درست مبتنی بر جمله‌های قصار‌ی که خورند آدم‌های گرفتار در عالم سودایی عشق و معرفت است. با طرح داستانی‌ای یادآور «روزی روزگاری در آمریکا» (سرجو لئونه ۱۹۸۴) و ارجاع‌های فراوان به گذشته فیلمساز و فیلم‌های محبوب («ماجرای نیمروز»، «شجاعان ایستاده می‌میرند» و...) و تصویری اسنادی از تهران ابتدای دهه 70 و تم تک‌افتادگی قهرمان در جامعه‌ای که درکش نمی‌کند، روایتی‌ است صادقانه و قدرتمند از آنچه بر خالقش در دهه60 گذشته است.

این خبر را به اشتراک بگذارید