اینجا از ادیان مختلف آرامگاه هایی وجود دارد
قبرستان های ممنوعه دولاب
زهرا اردشیری:
ساکت، متروکه، سرد حکایت قبرستانهای چند صد ساله است. جوانان جنگ جهانی دوم، زنان و کودکان آواره لهستانی اینجا آرمیدهاند. اینجا هنوز بوی جنگ میدهد. سنگ قبرها و صلیبهای شکسته و خاک خورده که با مرور زمان اسامی روی آنها پاک شده است تنها نشانههای این آرامستان هستند. پشت دیوارهای سرد و سنگین این گورستانها سالهاست کسی دفن نشده.
اینجا جزو قبرستانهای ممنوعه است؛ قبرستانهایی که ورود به آنها سخت است اما غیرممکن نیست. قبرستانهای ممنوعه منطقه 14 یکی دو تا نیستند. 5 قبرستان متعلق به پیروان 5مذهب مسیحیت، زرتشتی، آشوری، یهودیت و اسلام در این منطقه جا خوش کردهاند. به قبرستانهای ممنوعه منطقه 14 رفتیم و از زبان «نصرالله حدادی» تهرانشناس، تاریخچه هر آرامستان را مرور کردیم.
آرامستان دولاب و مقبره شاهزاده گرجی
قبرستانهای منطقه 14 از باقیماندههای باغهای بزرگ دولاب هستند؛ باغهایی که کمتر نشانهای از آنها باقی مانده است. گورستان ارامنه را اهالی به نام گورستان دولاب میشناسند. برای وارد شدن باید در بزنیم. نگهبان این قبرستان یک خانواده است. انگار پا در یک باغ بکر گذاشتهایم. قبرستان خلوت است. کمتر کسی به اینجا میآید جز در مواقعی که مراسم خاصی در این گورستان برگزار شود یا تورهای گردشگری برای بازدید آمده باشند.
آخرین نفری که در این قبرستان دفن شد «هلن استلماخ» آخرین بازمانده جنگ جهانی دوم در ایران بود که نزدیک به یک سال پیش در این گورستان به خاک سپرده شد. نگهبان قبرستان میگوید که اینجا بزرگترین گورستان منطقه14 است. ما را میبرد سر مزار شاهزاده گرجی؛ یکی از آثار دیدنی این گورستان. مزاری با سنگهای زیبا که البته بارها مورد دستبرد و صدمه قرار گرفته است. این مقبره از جمله بناهای بسیار زیبا و منحصربهفرد اواخر دوره قاجار است که بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسید.
به یاد مهاجران لهستانی
در آرامستان لهستانی از پشت در هم غربت سربازان جنگ جهانی یقهات را میگیرد. تعداد زیادی یهودی و تعداد کمی مسلمان در این آرامستان به خاک سپرده شدهاند. مرد جوانی نگهبان این قبرستان است. در بزرگ قهوهای رنگ و آهنی گورستان که به روی ما باز میشود وارد باغ میشویم. نگهبان میگوید که کمتر کسی به اینجا میآید؛ جز تعداد محدودی از خانوادههای این درگذشتگان.
مستقیم که میرویم یک نماد به یاد مهاجران لهستانی را میبینیم. اینجا افراد دور از خانواده و وطنشان به خاک سپرده شدهاند. 240 سنگ قبر یک شکل از لهستانیها در این قبرستان جا خوش کرده است. بیشتر این افراد بر اثر فقر و گرسنگی و تیفوس جان خود را از دست دادهاند. حدادی تعریف میکند: «این افراد، لهستانیهای آواره و تبعید شده بودند که قرار بود از راه ایران با کشتی به ارتش انگلیس در عراق بپیوندند اما بیماری امانشان نداد و مردند. از هر سنی بودند؛ از کودک چند ماه تا سالمندان. به امید فرار از جنگ راهی سفری شدند که پایان خوشی نداشت.»
نمادی بزرگ ما را به سوی خود میکشاند؛ نمادی که با 3 زبان روی آن حک شده: «آرامگاه تبعیدشدگان لهستانی که در موقع مراجعت به میهن خود در اینجا دعوت حق را لبیک گفتهاند.» کمسن و سالترین فرد این قبرستان دختری 3ماهه است که نزدیک به در ورودی دفن شده. در میان به خاک سپردهشدگان کسانی هم هستند که خدماتشان به کشور چشمگیر است. حدادی از دکتر کلوکه یاد میکند.
او در مقبرهای آجری شکل به خاک سپرده شده است: «بعد از پایان قرارداد دکتر لابا و ترک خاک ایران، وزیر وقت ایران با تجلیل از خدمات این پزشک فرانسوی در نامهای از دولت فرانسه میخواهد پزشک فرانسوی دیگری جانشین او شود. او در نامه خود بر این امر تأکید دارد که این پزشک باید آشنایی خوبی با بیماریهای نقرس و عضلانی داشته باشد. زیرا محمدشاه قاجار به چنین بیماری مبتلا بود و دکتر کلوکه با حقوق سالانه 3 هزارو 500 تومان و هزینه سفر به خدمت دربار محمدشاه درآمد.»
قبرستان متروکه آشوریها
قبرستان آشوریها هم سالهاست که به یک قبرستان متروکه تبدیل شده. زن و مرد پیری نگهبان این قبرستان هستند. رفتن به این قبرستان نسبت به سایر آرامستانهای منطقه آسانتر است. نگهبان این قبرستان میگوید که اینجا افراد مشهور به خاک سپرده نشدهاند اما تنها قبرستان آشوریها در تهران است. هرچند وقت یکبار نوجوانهای محله برای تمیز کردن این قبرستان به اینجا میآیند تا نگهبانان پیر این آرامستان نگران تمیزی این آرامستان نباشند.
کلیسای کاتولیکها خالی است
قبرستان کاتولیکها، سوت و کور و یک پیرزن سالخورده نگهبان آن است؛ پیرزن که اهالی محله او را «حاج خانم» صدا میکنند 50سال است که نگهبانی این قبرستان را برعهده دارد. وجود سگها در این گورستان ورود غریبهها را سخت کرده است. پیرزن، ما را به کلیسای میان قبرستان میبرد و میگوید که تا چند سال پیش مراسم زیادی در این کلیسا برگزار میشد اما حالا دیگر تقریباً متروکه شده است.
آخرین باری که مراسم خاکسپاری در این کلیسا برگزار شد نزدیک به 50 سال پیش بود اما هنوز هم گاهی مراسم مذهبی هرچند سال یکبار در کلیسای 20 متری این قبرستان برگزار میشود. اگر لابهلای قبرها بگردیم افراد شاخص و سرشناسی در بین به خاک سپردهشدگان کاتولیک دیده نمیشود. تنها قبرهای ترک خورده و بسیار قدیمی را میتوانیم ببینیم که یکی در میان نوشتههای روی آنها پاک شده است.
ماجرای قبرستان زرتشتیها
تنها قبرستان زرتشتیهای تهران در منطقه14 واقع شده است. اینکه زرتشتیها چرا و کی به این منطقه آمدند خودش حکایتی دارد. حدادی میگوید: «زرتشتیان، اجساد مردگانشان را به دخمهای در شهرری میبردند. ارباب کیخسرو یکی از معروفترین زرتشتیان زمان خود بود. زمینهای زیادی را میخرد که میگویند از دوشانتپه تا توچال ادامه داشت؛ به قیمت 65 هزار تومان. او تمام این زمینها را وقف میکند و در قسمتی از آن قبرستان زرتشتیان ساخته میشود.
همزمان با ساخت قبرستان زرتشتیان و توجه ارباب کیخسرو به این منطقه، رفتوآمد تاجران زرتشتی هم زیاد میشود. بعد از انقلاب که سر و صدای زیادی برای زمینهای زرتشتیان به پا میشود امام خمینی(ره) دستور میدهند که تمام زمینهای زرتشتیان به خودشان واگذار شود و اینطور است که این قبرستان در منطقه14 وسعت گرفت. البته هیچ وقت دیگر زرتشتیان این منطقه را برای سکونت انتخاب نکردند و ساکنان زرتشتی در اینجا انگشتشمار هستند.»